guru

/ˈɡuːˌruː//ˈɡʊruː/

معنی: معلم، معلممذهبی
معانی دیگر: (معمولا با تمسخر) رهنما، رهبر، (در مذهب هندو) مرجع تقلید و ارشاد، مرشد، رهنمای روحانی، رهنمون، هیربد، هندی معلم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in Hinduism, a personal religious instructor.

(2) تعریف: in a cult or religious movement, a spiritual guide or leader, sometimes believed to be divine.

- They attend weekly meditation sessions led by their guru.
[ترجمه گوگل] آنها در جلسات مدیتیشن هفتگی به رهبری استاد خود شرکت می کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها در جلسات مراقبه هفتگی که به رهبری مربی آن ها رهبری می شود، شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a recognized or influential expert in some particular field.

- a guru of high finance
[ترجمه گوگل] یک گورو دارای امور مالی بالا
[ترجمه ترگمان] یک معلم مالی با سرمایه بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a guru of the fashionable
رهبر مدپرستان

2. Jean-Paul Sartre was the guru of post-war French philosophy.
[ترجمه گوگل]ژان پل سارتر استاد فلسفه فرانسه پس از جنگ بود
[ترجمه ترگمان]ژان پل سارتر استاد فلسفه پس از جنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Could it be that the guru of the environmental left had been wrong?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن است مرشد چپ محیط زیست اشتباه کرده باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن بود که گورو of environmental اشتباه کرده باشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Peter Drucker, the management guru, has just published a new book.
[ترجمه گوگل]پیتر دراکر، استاد مدیریت، به تازگی کتاب جدیدی منتشر کرده است
[ترجمه ترگمان]پیتر دراکر، استاد مدیریت، تازه یک کتاب جدید منتشر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Um, the computer guru, uh, the wizards as it were, is going to be there for emergency calls.
[ترجمه گوگل]اوم، گورو کامپیوتر، اوه، جادوگران برای تماس های اضطراری آنجا خواهند بود
[ترجمه ترگمان]آم، معلم کامپیوتری، اه، جادوگرا گفتن که قراره برای تماس های اضطراری اونجا باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I simultaneously read a statement like that from Guru Nanak, Guru of Sikhs, a very spiritual man.
[ترجمه گوگل]من به طور همزمان چنین بیانیه ای را از گورو ناناک، گورو سیک ها، مردی بسیار روحانی خواندم
[ترجمه ترگمان]من به طور همزمان یک بیانیه از گورو ناناک، گورو ناناک، یک مرد بسیار روحانی خواندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Associates who has become a nationally recognized guru on Super Bowl advertising.
[ترجمه گوگل]همکارانی که در تبلیغات Super Bowl به یک گورو شناخته شده ملی تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]شرکت کنندگانی که به یک مربی شناخته شده در سطح ملی در تبلیغات سوپر بول تبدیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The guru of the new digital Army is Gen.
[ترجمه گوگل]گورو ارتش دیجیتال جدید ژنرال است
[ترجمه ترگمان]معلم ارتش دیجیتالی جدید ژنرال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eventually the guru was so worried he called into the hut to see what was happening.
[ترجمه گوگل]سرانجام استاد آنقدر نگران شد که به داخل کلبه زنگ زد تا ببیند چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]سرانجام گورو خیلی نگران شده بود که او را صدا زد تا ببیند چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Software reliability guru C. K. Cho admonished the industrialist not to think of software as a product but as a portable factory.
[ترجمه گوگل]C K Cho، مرشد قابلیت اطمینان نرم افزار، به صنعتگر توصیه کرد که نرم افزار را به عنوان یک محصول در نظر نگیرد، بلکه به عنوان یک کارخانه قابل حمل فکر کند
[ترجمه ترگمان]معلم قابلیت اطمینان نرم افزار C ک چو به صنعت صنعت تذکر داد که به عنوان محصول، بلکه به عنوان یک کارخانه قابل حمل فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Managing change: Today, however, almost every guru is locked on to the theme of change management.
[ترجمه گوگل]مدیریت تغییر: امروزه، با این حال، تقریباً همه استادان درگیر موضوع مدیریت تغییر هستند
[ترجمه ترگمان]مدیریت تغییرات: با این حال امروزه تقریبا تمامی guru به موضوع مدیریت تغییر قفل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The guru or the spiritual director will have to tell the novice when he has reached the limits of his ability.
[ترجمه گوگل]مرشد یا مدیر معنوی باید به تازه کار بگوید که او به مرزهای توانایی خود رسیده است
[ترجمه ترگمان]معلم یا مدیر روحانی باید به کشیش تازه کار بگویند که او به حد توانایی اش رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It soon became apparent that Colin was the guru of the whole department.
[ترجمه گوگل]به زودی مشخص شد که کالین گورو کل بخش است
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که معلوم شد که کالین معلم تمام بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Grateful Dead guitar guru Jerry Garcia may be dead, but he can still cut a deal.
[ترجمه گوگل]جری گارسیا، گورو گیتار Grateful Dead ممکن است مرده باشد، اما او هنوز هم می تواند یک معامله را قطع کند
[ترجمه ترگمان]مربی گیتار مرده \"جری گارسیا\" (جری گارسیا)ممکن است مرده باشد، اما هنوز می تواند یک معامله را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was the guru of the bond market and also the conscience of our firm.
[ترجمه گوگل]او گورو بازار اوراق قرضه و همچنین وجدان شرکت ما بود
[ترجمه ترگمان]او استاد بازار اوراق قرضه و همچنین وجدان شرکت ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معلم (اسم)
teacher, pointer, educator, instructor, guru, preceptor, pedagog, pedagogue

معلم مذهبی (اسم)
guru

تخصصی

[یوگا] استاد معنوی

انگلیسی به انگلیسی

• one who gives spiritual instruction (hinduism); mentor, guide, wise teacher; expert in a certain technical area who helps others (computers)
a guru is a spiritual leader and teacher, especially in hinduism.
a guru is also a respected adviser.

پیشنهاد کاربران

a religious leader or teacher in the Hindu or Sikh religion
به آموزگاران و راهنمایان دینی در دین های هندوگرایی، بوداگرایی، سیک گرایی و جنبش های دینی دیگر گورو گفته می شود.
گورو در اصل همان نقشی را در این دین ها دارد که مرشد در صوفی گری دارد. در دین های آسیایی، به گورو به عنوان کانالی برای دریافت فرزانگی نگریسته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/guru• https://en.wikipedia.org/wiki/Guru
Guru mack معلم مذهبی هندی
Guru معلم مذهبی میشه
پیر
مرشد در بحث علوم غیر دینی
و مرجع تقلید در علوم دینی
استاد ( مذهبی و روحانی )
استاد ( خبره و مهارت یافته کاری )
a management guru
a lifestyle guru

پیشوا، مراد
این کلمه دقیقا معادل کلمه مراد در ادبیات عرفانی ماست

gu‧ru / ɡʊru / noun [ countable ]
1 informal someone who knows a lot about a particular subject, and gives advice to other people :
a management guru
a fashion guru
2 a Hindu religious teacher or leader
خبره کار بلد

متخصص یا کارشناس
مثال Heart disease guru متخصص بیماری قلب

بپرس