gutter

/ˈɡətər//ˈɡʌtə/

معنی: جوی، اب رو، حفره، شیار دار کردن، قطره قطره شدن، اب رودار کردن
معانی دیگر: جویچه، مرزآب، فقر و فلاکت، مذلت، (شمع) ذوب شدن و جاری شدن موم، آب گذار (طرفین شیروانی که به ناودان ختم می شود)، آب رو، ناودان، باران ریز، هر چیز جوی مانند (مثلا دو ناودان طرفین نواره ی بولینگ)، (صفحات کتاب که مقابل هم هستند) دو حاشیه ی داخلی مجاور نخدوزی کتاب، آب گذر دارکردن، جوی دار کردن، جاری شدن (در جوی یا آب گذر)، فاضل اب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a shallow channel or trough for draining water, as under the eaves of a roof or along the edge of a road or street.
مشابه: gully

- The gutters are filled with leaves and need to be cleaned out.
[ترجمه هانیه] جوی آب پر از برگ شده و باید تمیز بشه
|
[ترجمه گوگل] ناودان ها پر از برگ هستند و باید تمیز شوند
[ترجمه ترگمان] The پر از برگ ها هستند و باید تمیز شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a furrow or trough hollowed out by running water.
مشابه: gully

(3) تعریف: the sunken trough on each side of a bowling alley.

- The ball rolled straight into the gutter.
[ترجمه گوگل] توپ مستقیماً در ناودان غلتید
[ترجمه ترگمان] گلوله مستقیم به جوی آب افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an environment characterized by degradation or immorality.

- I was a drug addict, and I lived in the gutter.
[ترجمه گوگل] من یک معتاد به مواد مخدر بودم و در ناودان زندگی می کردم
[ترجمه ترگمان] من یه معتاد به مواد بودم و توی جوی آب زندگی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In that skirt, you look like you're from the gutter.
[ترجمه گوگل] تو اون دامن انگار از ناودان هستی
[ترجمه ترگمان] در آن دامن، به نظر می رسد که از جوی آب هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: the inner margins between facing pages of a book.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gutters, guttering, guttered
(1) تعریف: to flow in rivulets or small streams.

(2) تعریف: of a candle, to drain off the melted wax from the hollow formed around the burning wick through a channel formed at the edge of the hollow.

(3) تعریف: to flicker or burn low, as a candle or lamp with a wick.
متضاد: flare

- The candle guttered and finally went out.
[ترجمه عماد] شمع قطره قطره سوخت و سرانجام خاموش شد.
|
[ترجمه گوگل] شمع فرو رفت و بالاخره خاموش شد
[ترجمه ترگمان] شمع خاموش شد و بالاخره بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to make grooves or channels in.

(2) تعریف: to provide a gutter or gutters for.

جمله های نمونه

1. gutter press
(انگلیسی) مجله منافی اخلاق

2. a gutter boy
پسر فقیر و بی سرپرست

3. leaves have choked the gutter
برگ ها جوی را مسدود کرده اند.

4. mud had filled the gutter
گل و لای جوی را بسته بود.

5. he had fallen into the gutter and his clothes were a sight
توی جوی افتاده بود و لباس هایش تماشایی شده بود.

6. the boy strode over the gutter
پسر بایک گام از جوی رد شد.

7. water began flowing in the gutter
آب در جوی روان شد.

8. barefooted children were playing in the gutter
بچه های پا برهنه در جوی بازی می کردند.

9. dead branches had damed up the gutter
شاخ و برگ مرده (یا پوسیده) جوی را بند آورده بود.

10. they manhandled their car out of the gutter
آنها با زور بازو اتومبیل خود را از جوی بیرون آوردند.

11. by hard scrabbling he succeeded in pulling the cart out of the gutter
با تقلای سخت موفق شد گاری را از جوی بیرون بیاورد.

12. The gutter has filled up with mud.
[ترجمه گوگل]ناودان پر از گل شده است
[ترجمه ترگمان]جوی آب پر از گل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He picked her out of the gutter and made her a great lady.
[ترجمه گوگل]او را از ناودان بیرون آورد و او را بانویی بزرگ ساخت
[ترجمه ترگمان]او را از جوی آب بیرون آورد و به او یک خانم بزرگ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The workers are dishing a gutter.
[ترجمه گوگل]کارگران در حال ظرف شویی یک ناودان هستند
[ترجمه ترگمان]کارگرها در حال افتادن از جوی آب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The gutter channel and fittings simply clip into the brackets.
[ترجمه گوگل]کانال ناودانی و اتصالات به سادگی در براکت ها می چسبند
[ترجمه ترگمان]کانال فاضلاب و اتصالات به سادگی به داخل پرانتز کشیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. An hour runs down a gutter into a drain.
[ترجمه گوگل]یک ساعت از یک ناودان به داخل فاضلاب می رود
[ترجمه ترگمان]یک ساعت تو فاضلاب میره تو فاضلاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جوی (اسم)
cut, rush, stream, kennel, gutter, runnel

اب رو (اسم)
reputation, name, canal, honor, credit, brow, eyebrow, effluent, gutter, runnel, prestige

حفره (اسم)
hollow, hole, grave, cell, ditch, trench, pit, cavern, delve, socket, cavity, fossa, fovea, gutter, sinus, lacuna, loculus, pothole

شیار دار کردن (فعل)
groove, indenture, channel, rib, rut, fuller, furrow, gutter, ridge

قطره قطره شدن (فعل)
gutter

اب رودار کردن (فعل)
gutter

تخصصی

[علوم دامی] آبراهه
[عمران و معماری] جوی - آبرو
[کامپیوتر] آب گذر - فضای خالی میان ستونهای تایپ، یا بین صفحات یک کتاب .
[زمین شناسی] جوی، آبرو

انگلیسی به انگلیسی

• channel for carrying off fluid, conduit, drainpipe
flow in a channel; flicker, sputter, grow weak (i.e. candle flame)
the gutter is the edge of a road next to the pavement, where rain collects and flows away.
a gutter is also a plastic or metal channel fixed to the edge of a roof, which rain water drains into.
if someone describes a person as living in the gutter, they mean that he or she is living in extremely poor and degrading circumstances.

پیشنهاد کاربران

drain, channel, conduit, ditch, sluice, trench, trough
ناودان، ابرو شیروانی، ءبرو شیروانی، فاضل اب، جوی، شیار دارکردن، اب رودار کردن، قطره قطره شدن، علوم مهندسی: راه اب، الکترونیک: سیم راهه، عمران: جوی کنار خیابان، معماری: ناودان
gutter 2 ( n ) =a channel at the edge of a road where water collects and is carried away to drains
gutter
gutter 1 ( n ) ( ɡʌt̮ər ) =a long curved channel made of metal or plastic that is attached under the edge of a roof to carry away the water when it rains
gutter
ناودان، فاضلاب، به تیکه آشغالدونی
gutter ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: آب‏بَر
تعریف: جوی کوچک محصور بین سطح سواره‏رو و جدول پیاده‏رو
فاضلاب
حاشیه ای که نشان دهنده عمق شیرازه است ( در صنعت چاپ و مایکروسافت ورد )
ناودان
Gutter جوی
Downspout ناودان ( بریتیش )
Drainpipe ناودان ( بریتیش )
Drain=Drainpipe راه آب ( آمریکن )
جوی
the low part at the edge of a road where water collects and flows away

آبراه، کانال ( آب )
منجلاب
بد . آب گذر طرفین شیروانی. مذاب. جوی سازی، جدول بندی، زهکشی. فقیر بی چاره
اتنک

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس