hands down

/ˈhændzˈdaʊn//hændzdaʊn/

به آسانی، بدون کوشش، بسهولت، بدون احتیاط

جمله های نمونه

1. She won the debate hands down.
[ترجمه مجتبی افشار] او خیلی راحت برنده مباحثه شد
|
[ترجمه گوگل]او در مناظره دست به دست شد
[ترجمه ترگمان]او دست مباحثه را پایین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The French team won hands down.
[ترجمه مجتبی افشار] تیم فرانسه پیروز قاطع میدان شد
|
[ترجمه Mrjn] گروه فرانسوی به راحتی برنده شده.
|
[ترجمه گوگل]تیم فرانسه دست به دست شد
[ترجمه ترگمان]تیم فرانسوی پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nigel always won hands down in any argument.
[ترجمه مجتبی افشار] نیگل در هر بحث و جدلی خیلی راحت پیروز می شود
|
[ترجمه گوگل]نایجل همیشه در هر بحثی برنده بود
[ترجمه ترگمان]نی گل همیشه با هر بحثی دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The local team won hands down.
[ترجمه گوگل]تیم محلی دست به دست شد
[ترجمه ترگمان]تیم محلی پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He smacked his hands down on his knees.
[ترجمه گوگل]دست هایش را روی زانوهایش کوبید
[ترجمه ترگمان]او دست هایش را روی زانوهایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He predicted the French would win hands down in the play-offs.
[ترجمه گوگل]او پیش‌بینی کرد که فرانسوی‌ها در پلی‌آف دست به دست می‌شوند
[ترجمه ترگمان]او پیش بینی کرد که فرانسوی ها در این بازی دست به دست هم خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I pulled my hands down toward her knees.
[ترجمه گوگل]دستانم را به سمت زانوهاش پایین کشیدم
[ترجمه ترگمان]دست هایم را پایین کشیدم تا زانو بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had won hands down - again.
[ترجمه گوگل]او دستش را پایین آورده بود - دوباره
[ترجمه ترگمان]او دوباره دستش را دراز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had won again, won hands down.
[ترجمه گوگل]او دوباره برنده شده بود، دست پایین برد
[ترجمه ترگمان]او دوباره پیروز شده بود، دستش را دراز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Socialists will win hands down if the election is free and fair.
[ترجمه گوگل]اگر انتخابات آزاد و منصفانه باشد، سوسیالیست ها دست به دست خواهند شد
[ترجمه ترگمان]اگر انتخابات آزاد و عادلانه باشد سوسیالیست ها دست به دست هم خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The newer model wins hands down when it comes to speed and capacity.
[ترجمه گوگل]مدل جدیدتر وقتی صحبت از سرعت و ظرفیت به میان می آید، برنده است
[ترجمه ترگمان]مدل جدیدتر زمانی که به سرعت و ظرفیت می رسد، دست به دست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Standard really do win hands down for quality, variety and colour.
[ترجمه گوگل]استاندارد واقعاً از نظر کیفیت، تنوع و رنگ برنده است
[ترجمه ترگمان]این استاندارد واقعا برای کیفیت، تنوع و رنگ دست برنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Caroline strode to the windows and plumped her hands down on the sill.
[ترجمه گوگل]کارولین به سمت پنجره ها رفت و دست هایش را روی طاقچه پایین آورد
[ترجمه ترگمان]کارولین با گام های بلند به طرف پنجره رفت و دست او را روی درگاه گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You then bring your hands down and show that the birds have flown.
[ترجمه گوگل]سپس دستان خود را پایین بیاورید و نشان دهید که پرندگان پرواز کرده اند
[ترجمه ترگمان]سپس دست ها را پایین بیاورید و نشان دهید که پرندگان پرواز کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. OK, you can all put your hands down now.
[ترجمه گوگل]خوب، همه شما می توانید اکنون دستان خود را پایین بیاورید
[ترجمه ترگمان] خیلی خب، حالا همتون میتونین دستات رو بندازین پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

این عبارات باهم مترادف هستند
by far
by a long shot
far and away
hands down
همگی به معنی :با اختلاف
بی برو برگرد. با اختلاف.
به اتفاق آرا
بدون شک�بدون استثنا
به راحتی , قاطعانه
# She won the debate hands down
# The French team won hands down
# The new mayor won the election hands down
# The last time we played tennis he beat me hands down
The French team won hands down
مثل آب خوردن
بدون تلاش،
مسلما، قطعا
به راحتی
بی برو برگرد
بدون شک، قطعا
بی شک، به راحتی
قطعا مسلما
صد در صد
قطعا
به مراتب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس