handstand

/ˈhændˌstænd//ˈhændstænd/

معنی: بالانس، دست ها بزمین و پاها در هوا
معانی دیگر: (حرکات آکروباتی) بالانس، دست ایست، معلق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an act of balancing the body on the hands with the feet extended upward.

جمله های نمونه

1. to make a handstand
بالانس زدن

2. The handstand was followed by a back flip.
[ترجمه گوگل]پایه دستی با تلنگر پشتی دنبال شد
[ترجمه ترگمان]The در حال چرخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A man doing a handstand in the town centre is likely to arouse interest.
[ترجمه سمیه] مردی که بالانس می زند در مرکز شهر
|
[ترجمه گوگل]مردی که در مرکز شهر ایستاده دستی می کند احتمالاً علاقه را برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]مردی که در مرکز شهر کار می کند به احتمال زیاد باعث جلب توجه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now the handstand, that's different.
[ترجمه گوگل]حالا پایه دستی متفاوت است
[ترجمه ترگمان]حالا the، این فرق می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How can be incorrect handstand pose brought about?
[ترجمه گوگل]چگونه می توان ژست نادرست ایستادن روی دست ایجاد کرد؟
[ترجمه ترگمان]این حالت چگونه می تواند نادرست باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A patient of the psychosis, wear in hospital handstand on foot.
[ترجمه گوگل]یک بیمار روان پریشی، در بیمارستان روی دست ایستاده است
[ترجمه ترگمان]یکی از بیمارانی که به جنون مبتلا شده، در بیمارستان بستری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The handstand group gives up the contest because of the training fatigue.
[ترجمه گوگل]گروه ایستاده به دلیل خستگی تمرین از مسابقه منصرف شد
[ترجمه ترگمان]گروه handstand به دلیل خستگی آموزشی این رقابت را رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A dive that begins from a handstand position, used only in platform diving.
[ترجمه گوگل]شیرجه ای که از حالت ایستاده شروع می شود و فقط در غواصی روی سکو استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]غواصی که از موقعیت handstand شروع می شود، تنها در غواصی روی سکو استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Liz: Wow! He did a handstand reverse twist. Nice!
[ترجمه گوگل]لیز: وای! او یک چرخش معکوس پایه دستی انجام داد خوب!
[ترجمه ترگمان]! واو دنده عقب کج شده بود چه خوب!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The iron cross and the handstand both require great strength.
[ترجمه گوگل]صلیب آهنی و پایه دستی هر دو به استحکام زیادی نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]صلیب آهنی و بالانس هر دو به قدرت زیادی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I stand on my front feet and do handstand to warn my enemies.
[ترجمه گوگل]من روی پای خود می ایستم و برای هشدار دادن به دشمنانم روی دست می ایستم
[ترجمه ترگمان]روی پاهایم می ایستم و به handstand تکیه می دهم تا به دشمنانم هشدار بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The iron croos and the handstand both require great strength.
[ترجمه گوگل]کروس آهنی و پایه دستی هر دو به استحکام زیادی نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]croos و the هر دو به نیروی زیادی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can long handstand affect vision? How to prevent?
[ترجمه گوگل]آیا ایستادن طولانی روی دست می تواند روی بینایی تأثیر بگذارد؟ چگونه پیشگیری کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا handstand می تواند بر بینش تاثیر بگذارد؟ چطور از آن پیش گیری کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He straightened out, feet extended towards the ceiling, and rose into a handstand.
[ترجمه گوگل]صاف شد، پاهایش را به سمت سقف دراز کرد و روی یک پایه بلند شد
[ترجمه ترگمان]او قد راست کرد، پاهایش را به طرف سقف دراز کرد و به a تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالانس (اسم)
handstand

دست به زمین و پاها در هوا (اسم)
handstand

انگلیسی به انگلیسی

• act of balancing the body on the hands with the legs extended in the air
if you do a handstand, you balance upside down on your hands with your body and legs straight up in the air.

پیشنهاد کاربران

چوب لباسی
بالانس زدن
پا در هوا روی دست ایستادن
handstand
دست ایستاد ، دست ایستند ، دسیس
ایست دست ، ایسدست ، ایسدس
پایه دستی=hand stand
پایه دستی
روی دست ایستادن
در ژیمناستیک به معنای بالانس. . . . روی دست ایستادن
آویز لباس
بالانس

بپرس