headquarters

/ˈhedˌkwɔːrtərz//hedˈkwɔːtəz/

معنی: مرکز فرماندهی، مرکز کار، برج نظارت
معانی دیگر: اداره ی مرکزی، (به ویژه ارتش و پلیس) ستاد، مرکزفرماندهی کل، اداره مرکزی، اداره کل، مرکز فرماندهی، برج نظارت، مرکز کار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: headquarters
(1) تعریف: (used with a sing. or pl. verb) the primary center of administration of any organization.
مشابه: base, center, club, station

- The company's headquarters is located in Chicago.
[ترجمه گوگل] دفتر مرکزی این شرکت در شیکاگو واقع شده است
[ترجمه ترگمان] مرکز این شرکت در شیکاگو قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the place or center of command, esp. of a military unit.
مشابه: base, post

- The brigade established its headquarters five miles from the village.
[ترجمه گوگل] این تیپ مقر خود را در پنج مایلی روستا ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] این تیپ، مرکز فرماندهی خود را در پنج مایلی این روستا بنا نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The general met with his advisers at headquarters that evening.
[ترجمه گوگل] ژنرال عصر همان روز در مقر با مشاورانش ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان] ژنرال آن شب با مشاوران خود در اداره مرکزی ملاقات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. battery headquarters
(ارتش) ارکان آتشبار،ستاد آتشبار

2. the company's headquarters is in new york
دفتر مرکزی شرکت در نیویورک است.

3. to send a written requisition to the headquarters
درخواست کتبی به ستاد فرستادن

4. we radioed the message to the general headquarters
پیام را با رادیو به ستاد کل مخابره کردیم.

5. He telephoned the duty officer at regimental headquarters.
[ترجمه گوگل]او با افسر وظیفه در مقر هنگ تماس گرفت
[ترجمه ترگمان]به ستاد فرمانده هنگ که در ستاد فرمانده هنگ بود تلفن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All the commanders gathered at the headquarters.
[ترجمه گوگل]همه فرماندهان در مقر جمع شدند
[ترجمه ترگمان]تمام فرماندهان در ستاد فرمانده کل جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bank has its headquarters in Pairs.
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی این بانک به صورت جفت است
[ترجمه ترگمان]بانک مرکزی این بانک در حال پر شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The headquarters had been infiltrated by enemy spies.
[ترجمه گوگل]این مقر توسط جاسوسان دشمن نفوذ کرده بود
[ترجمه ترگمان]مرکز فرماندهی به توسط جاسوسان دشمن نفوذ کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The company is moving its corporate headquarters from New York to Houston.
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال انتقال دفتر مرکزی خود از نیویورک به هیوستون است
[ترجمه ترگمان]این شرکت دفتر مرکزی شرکت خود را از نیویورک به هوستون منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The corporation's headquarters is in Washington.
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی این شرکت در واشنگتن است
[ترجمه ترگمان]مقر این شرکت در واشنگتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company's headquarters is based in New York.
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی این شرکت در نیویورک است
[ترجمه ترگمان]مقر این شرکت در نیویورک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The captain applied to headquarters for a transfer.
[ترجمه گوگل]کاپیتان برای انتقال به مقر مراجعه کرد
[ترجمه ترگمان]کاپیتان برای انتقال به ستاد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The diplomatic dispatches were dispatched to the UN Headquarters.
[ترجمه گوگل]اعزام های دیپلماتیک به مقر سازمان ملل متحد ارسال شد
[ترجمه ترگمان]گزارش های دیپلماتیک به مقر سازمان ملل ارسال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The organization has its headquarters in Brussels.
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی این سازمان در بروکسل است
[ترجمه ترگمان]سازمان در بروکسل دفتر مرکزی خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They radioed their position to headquarters.
[ترجمه گوگل]آنها موقعیت خود را به صورت رادیویی به ستاد مرکزی اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها موقعیت خود را به ستاد فرماندهی فرستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The firm's headquarters is / are in London.
[ترجمه گوگل]دفتر مرکزی این شرکت در لندن است
[ترجمه ترگمان]مقر این شرکت در لندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرکز فرماندهی (اسم)
headquarters, nerve center

مرکز کار (اسم)
headquarters

برج نظارت (اسم)
headquarters

انگلیسی به انگلیسی

• main command center, central command, center of operations
the headquarters of an organization are its main offices.

پیشنهاد کاربران

مرکز
مثال: The headquarters of the company are located in New York.
مرکز اصلی شرکت در نیویورک واقع شده است.
ستاد، مقر، قرارگاه
گوران. ( اِ ) محل اجتماع لشکر. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ج 2 ص 324 ) . || اطاق اجتماع. || برنج بوداده در تنور. || ج ِ گور. ( ناظم الاطباء ) .
ministry’s headquarters
ستاد وزارتخانه
اعضای هیئت مدیره
1: a place from which a commander performs the functions of command
مرکز فرماندهی
2: the administrative center of an enterprise
مرکز اداری/اجرایی
Similar words :
base
head office
main office
nerve centre
mission control
centre of operations
اداره مرکزی
دفتر های اصلی
دفترمرکزی
ستاد تشکیل بحران
شعبه اصلی
مرکزفرماندهی

قرارگاه، قرارگاه مرکزی
ستادمرکزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس