heartbreak

/ˈhɑːrtˌbrek//ˈhɑːtbreɪk/

معنی: دل شکستگی، اندوه بسیار، غم زیاد
معانی دیگر: غم شدید، نومیدی زیاد، داغ دل، سوزناکی، اندوه بسیار، غم زیاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: deep sorrow or anguish.
مشابه: anguish, grief

جمله های نمونه

1. Pain makes you stronger. Tears makes you braver. Heartbreak makes you wiser. So thank the past for a better future.
[ترجمه گوگل]درد شما را قوی تر می کند اشک شما را شجاع تر می کند دلشکستگی شما را عاقل تر می کند پس برای آینده ای بهتر از گذشته تشکر کنید
[ترجمه ترگمان]درد شما را قوی تر می کند اشک تو را شجاع تر می کند Heartbreak شما را عاقل تر می کند بنابراین از گذشته برای آینده ای بهتر تشکر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The kidnap has caused the family months of heartbreak and suffering.
[ترجمه گوگل]این آدم ربایی ماه ها دلشکستگی و رنج خانواده را به همراه داشته است
[ترجمه ترگمان]این آدم ربایی، ماه ها اندوه و عذاب را در این خانواده ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They suffered the heartbreak of losing a child through cancer.
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل از دست دادن فرزند خود در اثر سرطان دچار درد دل شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها از شکست از دست دادن یک کودک از طریق سرطان رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After so much heartbreak she just pined away.
[ترجمه گوگل]بعد از اینهمه دلشکستگی، او فقط از بین رفت
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه شکست عشقی اون فقط از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So many families will face the heartbreak of burglary before Christmas.
[ترجمه گوگل]بسیاری از خانواده ها قبل از کریسمس با غم و اندوه سرقت روبرو می شوند
[ترجمه ترگمان]بنابراین بسیاری از خانواده ها پیش از کریسمس با heartbreak دزدی روبرو خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He passed on heartbreak and sorrow, a legacy Bill had to work to overcome.
[ترجمه گوگل]او از دل شکستگی و اندوه گذشت، میراثی که بیل باید برای غلبه بر آن کار می کرد
[ترجمه ترگمان]از اندوه و اندوه گذشت، چیزی که بیل مجبور بود برای غلبه بر او کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is too valuable a document of human heartbreak and muddle to be scorned or dismissed.
[ترجمه گوگل]سند دلشکستگی و آشفتگی انسان بسیار باارزش است که مورد تمسخر یا نادیده گرفتن قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]این سند بسیار با ارزش است، سندی از دل شکستگی انسان و گیج کردن یا اخراج شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For some, the news carried heartbreak.
[ترجمه گوگل]برای برخی، این خبر باعث دلخراشی شد
[ترجمه ترگمان] برای بعضی ها، اخبار باعث شکست عشقی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They suffered the heartbreak of losing three children through premature births.
[ترجمه گوگل]آنها از دست دادن سه فرزند به دلیل زایمان زودرس رنج می برند
[ترجمه ترگمان]آن ها از دل شکستگی سه کودک از طریق زایمان زودرس رنج می بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But it was the scene of my first heartbreak.
[ترجمه گوگل]اما این صحنه اولین دلشکستگی من بود
[ترجمه ترگمان]اما این صحنه اولین شکست عشقی من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I still remember the heartbreak of watching my dad suffer from lung cancer.
[ترجمه گوگل]هنوز هم درد دل از دیدن پدرم که از سرطان ریه رنج می برد را به یاد دارم
[ترجمه ترگمان]هنوز اون شکست عشقی که پدرم از سرطان ریه داره رو یادمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Whether voicing joyful exuberance or piercing heartbreak, she wrings all passion from the moment.
[ترجمه گوگل]او چه با ابراز شور و نشاط شادی آور و چه دلشکستگی مهیب، از همان لحظه تمام شور و اشتیاق را در خود فرو می برد
[ترجمه ترگمان]او از این لحظه به بعد احساسات شدید و شادی آمیز او را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A possibility of future heartbreak against the certainty of present pain . . . It seemed like a fair exchange.
[ترجمه گوگل]احتمال دلشکستگی در آینده در برابر یقین درد فعلی به نظر یک مبادله منصفانه بود
[ترجمه ترگمان]احتمال شکست عشقی در مقابل درد کنونی، به نظر مبادله عادلانه ای می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For the owner, it can mean heartbreak at the loss of a family pet.
[ترجمه گوگل]برای صاحب، می تواند به معنای دلشکستگی از دست دادن یک حیوان خانگی خانوادگی باشد
[ترجمه ترگمان]برای مالک، این می تواند به معنای دل شکستگی در از دست دادن یک حیوان خانگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. During heartbreak, love is a doggerel, caustic and mocking, eloquent and glib.
[ترجمه گوگل]در هنگام دلشکستگی، عشق سگی است، سوزاننده و تمسخرآمیز، فصیح و گنگ
[ترجمه ترگمان]در خلال شکست عشقی، عشق doggerel، caustic و mocking و glib است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دل شکستگی (اسم)
disappointment, heartbreak

اندوه بسیار (اسم)
heartbreak

غم زیاد (اسم)
heartbreak

انگلیسی به انگلیسی

• anguish, sorrow, grief, distress
heartbreak is very great sadness or unhappiness.

پیشنهاد کاربران

بپرس