heroine

/ˈheroʊɪn//ˈherəʊɪn/

معنی: شیرزن، زنی که قهرمان داستان باشد
معانی دیگر: (مونث) قهرمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a woman of heroic character or deeds.
متضاد: coward
مشابه: brave, ideal, warrior

(2) تعریف: the primary female character in a play, poem, story, or novel.

جمله های نمونه

1. a heroine freak
سخت معتاد به هروئین

2. he overdosed on heroine and died
در مصرف هروئین افراط کرد و مرد.

3. he freaked out on heroine and burned his own house down
هروئین او را طوری منقلب کرد که خانه ی خود را سوزاند.

4. The novelist characterizes his heroine as capricious and passionate.
[ترجمه گوگل]رمان نویس قهرمان خود را دمدمی مزاج و پرشور توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]نویسنده قهرمان زن خود را به عنوان هوس و هوس و هوس نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She blushed when they called her a heroine.
[ترجمه گوگل]وقتی او را قهرمان نامیدند سرخ شد
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها او را یک قهرمان می نامیدند، سرخ می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The actress acts the part of the heroine.
[ترجمه گوگل]بازیگر نقش قهرمان را بازی می کند
[ترجمه ترگمان]بازیگر نقش قهرمان را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The heroine is a senior TV executive.
[ترجمه گوگل]قهرمان یک مدیر ارشد تلویزیون است
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن، یک مدیر ارشد تلویزیونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The heroine finally finds true love .
[ترجمه گوگل]قهرمان سرانجام عشق واقعی را پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]قهرمان داستان بالاخره عشق حقیقی را پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She is ticketed as a heroine.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک قهرمان به فروش می رسد
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک زن قهرمان برگزیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He identifies with the heroine of the novel.
[ترجمه گوگل]او با قهرمان رمان همذات پنداری می کند
[ترجمه ترگمان]او قهرمان داستان را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The heroine is played by Demi Moore.
[ترجمه گوگل]نقش قهرمان را دمی مور بازی می کند
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن با دمی مور بازی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The young heroine steps into a web of intrigue in the academic world.
[ترجمه گوگل]قهرمان جوان وارد شبکه ای از دسیسه ها در دنیای آکادمیک می شود
[ترجمه ترگمان]قهرمان جوان، در دنیای آکادمیک به یک تار عنکبوتی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jane Eyre, the eponymous heroine of the novel by Charlotte Bront?
[ترجمه گوگل]جین ایر، قهرمان همنام رمان شارلوت برونت؟
[ترجمه ترگمان]جین ایر، قهرمان داستان اصلی رمان و شارلوت Bront؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The national heroine of the day was Xing Fen, winner of the first Gold medal of the Games.
[ترجمه گوگل]قهرمان ملی روز زینگ فن، برنده اولین مدال طلای بازی ها بود
[ترجمه ترگمان]قهرمان ملی این روز Xing Fen بود که برنده نخستین مدال طلا در این بازی ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The heroine made her exit to great applause.
[ترجمه گوگل]قهرمان با تشویق شدید از خروج خود خارج شد
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن، او را تشویق به کف زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The heroine makes her exit .
[ترجمه گوگل]قهرمان خود را ترک می کند
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن در حال خروج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شیرزن (اسم)
heroine, virago

زنی که قهرمان داستان باشد (اسم)
heroine

انگلیسی به انگلیسی

• female hero, extraordinarily brave woman; primary female character (of a story, play, etc.)
the heroine of a book, play, or film is its main female character.
a heroine is also a woman who has done something brave or good and is admired by a lot of people.
if you describe a woman as your heroine, you mean that you admire her greatly.

پیشنهاد کاربران

مونث hero:قهرمان زن حالا چه تو داستان چه شخصیت ، شجاعت یا مهارت
دقت کنید که ترجمه هروئین غلط است. شکل درست هروئین :heroin
به نظر من اون سه تا جمله اول
Heroin درست است نه
Heroine
چون همانطور که خودتان بهتر میدانید
Heroin یعنی هروئین!
Heroine زنی که قهرمان داستانی باشد!

بپرس