highlight

/ˈhaɪˌlaɪt//ˈhaɪlaɪt/

معنی: نکات برجسته یا جالب، تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
معانی دیگر: بخش پر نورتر (هرچیز)، بخش درخشان، (جالب ترین یا مهم ترین بخش یا صحنه ی هرچیز) بخش جالب، نکته ی مهم، نکته ی برجسته، اوج، نورانی کردن (بخشی از فرتور یا نقاشی و غیره)، رنگ روشن زدن به، درخشان کردن، زیر جملات یا مطالب مهم متن خط کشیدن، برجسته بودن، چشمگیر بودن، درخشانترین بخش چیزی بودن، (عکس یا نقاشی و غیره) بخش روشن (از سایه روشن)، بخش نورانی (high light هم می نویسند)، مورد تاکید قرار دادن، برجسته قلمداد کردن، چشمگیر کردن، درخشان کردن to show the effect of the window light, he highlighted half of the face برای نشان دادن اثر نور پنجره، نیمی از چهره را روشنتر کشید زیر جملات یا مطالب مهم متن خط کشیدن he had read and carefully highlighted the textbook او کتاب درسی را خوانده و با دقت زیر مطالب مهم خط کشیده بود مورد تاکید قرار دادن، چشمگیر کردن برجسته بودن، درخشانترین بخش چیزی بودن her dance highlighted the program رقص او جالبترین بخش برنامه بود، نکات برجسته یا جالب، تشکیل نکته روشن یاجالب دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: highlights, highlighting, highlighted
(1) تعریف: to give particular emphasis or prominence to, or to be the most prominent thing or part of.
مشابه: accent, feature, point, stress, underscore

- She highlighted her remarks with dramatic gestures.
[ترجمه گوگل] او سخنان خود را با حرکات نمایشی برجسته کرد
[ترجمه ترگمان] او اظهارات خود را با حرکات نمایشی برجسته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teacher highlighted the spelling errors by circling each one.
[ترجمه سپیده آذرمگین] معلم اشتباهات املایی آنها را با کشیدن دایره به دورشان مشخص کرد
|
[ترجمه گوگل] معلم با دور هر یک از آنها اشتباهات املایی را برجسته کرد
[ترجمه ترگمان] معلم اشتباه ات املائی را با دور کردن هر یک از آن ها مورد تاکید قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That new exhibit highlights the show.
[ترجمه گوگل] این نمایشگاه جدید نمایش را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان] این نمایشگاه جدید نشان دهنده این برنامه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to provide (a painting, photograph, or the like) with an esp. bright area.

(3) تعریف: to mark (lines of printed text), often with a sheer band of light color, in order to emphasize, or to serve as an aid in remembering.

(4) تعریف: in computing, to apply a format to (electronic text) that gives an appearance similar to highlighted printed text. The purpose of computer highlighting is to allow certain operations, especially the deletion of sections of text or the movement of text from one place to another.
اسم ( noun )
(1) تعریف: that which is exceptionally and pleasurably memorable, important, or prominent.
مشابه: emphasis

- Her speech was the highlight of the conference.
[ترجمه فاطمه] سخنرانی او نقطه عطف کنفرانس بود
|
[ترجمه گوگل] سخنرانی او نقطه برجسته کنفرانس بود
[ترجمه ترگمان] سخنرانی او پررنگ کردن کنفرانس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an esp. bright area, as in a painting, photograph, or anything with both light and dark shades.

- The color of her dress brings out the highlights in her hair.
[ترجمه م] رنگ پیراهنش، هایلایت موهایش را به چشم می آورد
|
[ترجمه گوگل] رنگ لباس او برجسته‌ترین موهایش را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان] رنگ لباس او هایلایت ها را در موهایش نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the highlight of our trip was the visit to takht- jamsheed
بهترین بخش سفر ما بازدید از تخت جمشید بود.

2. The highlight of our tour was seeing the palace.
[ترجمه گوگل]نکته جالب تور ما دیدن کاخ بود
[ترجمه ترگمان]نکته برجسته سفر ما دیدن کاخ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The surveyor's report didn't highlight anything untoward.
[ترجمه گوگل]گزارش نقشه بردار هیچ چیز ناخوشایندی را برجسته نکرد
[ترجمه ترگمان]گزارش مساحی هیچ چیز نامطلوبی را نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your resume should highlight your skills and achievements.
[ترجمه سپیده آذرمگین] رزومه شما باید مهارت ها و دستاوردهای شما را برجسته نشان دهد.
|
[ترجمه گوگل]رزومه شما باید مهارت ها و دستاوردهای شما را برجسته کند
[ترجمه ترگمان]رزومه شما باید مهارت ها و دستاوردهای شما را مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He took a gun through baggage control to highlight the lax security.
[ترجمه گوگل]او یک اسلحه را از طریق کنترل چمدان گرفت تا امنیت ضعیف را برجسته کند
[ترجمه ترگمان]او یک تفنگ را از طریق کنترل کوله باری برداشت تا امنیت بی قید و بند را مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The real highlight of the trip for me was the visit to the Tower of London.
[ترجمه گوگل]نکته اصلی این سفر برای من بازدید از برج لندن بود
[ترجمه ترگمان]حضور واقعی سفر برای من سفر به برج لندن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Highlight the section that you want to delete.
[ترجمه گوگل]قسمتی را که می خواهید حذف کنید برجسته کنید
[ترجمه ترگمان]بخشی را که می خواهید حذف کنید را مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The highlight of the week was Saturday's firework display.
[ترجمه گوگل]نکته مهم هفته، آتش بازی روز شنبه بود
[ترجمه ترگمان]نقطه برجسته این هفته نمایش آتش بازی روز شنبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 'Playing with Richie was the highlight of my musical career,' said Sonny in all seriousness.
[ترجمه گوگل]سانی با جدیت کامل گفت: «بازی با ریچی نقطه برجسته حرفه موسیقی من بود
[ترجمه ترگمان]سانی با جدیت گفت: بازی کردن با ریچی برجسته بودن حرفه موسیقی من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The incident has sadly only served to highlight the differences within the party.
[ترجمه گوگل]این حادثه متأسفانه تنها به نشان دادن اختلافات درون حزبی کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]این رویداد متاسفانه تنها برای برجسته کردن تفاوت ها در حزب کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The presidential elections are the highlight of next year's political calendar.
[ترجمه گوگل]انتخابات ریاست جمهوری نقطه برجسته تقویم سیاسی سال آینده است
[ترجمه ترگمان]انتخابات ریاست جمهوری برجسته ترین تقویم سیاسی سال آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Beating the defending champion has to be the highlight of my career.
[ترجمه گوگل]شکست دادن مدافع عنوان قهرمانی باید نقطه برجسته زندگی من باشد
[ترجمه ترگمان]کتک زدن مدافع عنوان قهرمانی باید نقطه برجسته کار من باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Highlight a passage in the active document and click on the print icon.
[ترجمه گوگل]قسمتی را در سند فعال برجسته کنید و روی نماد چاپ کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]یک متن را در نوشتار فعال پررنگ کنید و بر روی آیکون مداد کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ball was the highlight of the London season.
[ترجمه گوگل]توپ نقطه اوج فصل لندن بود
[ترجمه ترگمان]این توپ برجسته و برجسته بازی های لندن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Highlight the important words in bold .
[ترجمه گوگل]کلمات مهم را به صورت پررنگ برجسته کنید
[ترجمه ترگمان]کلمات مهم را با جسارت بیان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نکات برجسته یا جالب (اسم)
highlight

تشکیل نکته روشن یا جالب دادن (فعل)
highlight

تخصصی

[کامپیوتر] نور بالا، پر رنگ، نشان شده، وارون، مشخص . - متمایز ساختن 1. برجسته نمودن ( معلوم کردن ) یک گزینه در فهرست ( با روشن یا تیره کردن سایر گزینه ها ) به منظور بیان انتخاب آن . در بیشتر رابطهای گرافتیکی کاربر، می توانید گزینه ی متمایز شده را به وسیله ی فشار کلید enter انتخاب کنید . 2. روشنترین قسمت یک تصویر، در کر هنری، این روشنایی ها، بافت شکل و جهت منبع نور را نشان می دهند .
[برق و الکترونیک] متمایز، برجسته ناحیه ی روشن در تصویر تلویزیونی .
[سینما] پرنور / روشنایی شدید / نور شدید - روشنایی تند - شدت نوری - شفاف ترین لحظه - لکه خیلی روشن - نور اصلی

انگلیسی به انگلیسی

• something prominent or memorable, particularly enjoyable experience or event, interesting or important part; bright area, area where there is a concentration of light (as in a picture or painting)
stress, emphasize, accent, spotlight
if you highlight a point or problem, you draw attention to it.
the highlights of an event, activity, or period of time are the most interesting or exciting parts of it.
highlights are light-coloured streaks in someone's hair.

پیشنهاد کاربران

برجسته کردن، نشان دادن
مثال: The report highlighted the importance of early education.
گزارش، اهمیت آموزش ابتدایی را برجسته کرد.
والانور
والانور
( Vālānur )
�والا� ( high ) و �نور� ( light )
در کامپیوتر و کلا متونی که بر روی صفحات نمایش ظاهر می شوند وقتی عبارت یا متنی را به منظور برجسته کردن یا مورد تاکید قرار دادن در حاله رنگی قرار می دهند می شود highlight .
نمیشه تو فارسی این جوری ترجمه کنی : متی که برای تاکید در حاله رنگی قرار گرفته یا پر رنگ شده.
...
[مشاهده متن کامل]

این توضیح برای اینه که مطلب رو درک کنید.
برای ترجمه فقط از کلمات کوچک بسته به متن مثل عبارت مورد تاکید استفاده کنید.

درخشان
به معنای خلاصه هم هست مثلا هایلایت فوتبال که خلاصه ای از یک بازی است
نکات برجسته یا جالب یک بخش از کتاب
موکد
مهم تلقی کردن موضوعی، تاکید بر چیزی
highlight ( verb ) = هایلایت کردن مو، پر رنگ ساختن، مش کردن مو، برجسته کردن، مورد تأکید قرار دادن، مشخص کردن
Definition =برای جلب توجه یا تأکید بر موضوع مهمی/برای نوشتن متن روی کاغذ یا صفحه کامپیوتر با یک رنگ برای تأکید بر آن/
...
[مشاهده متن کامل]

to highlight one's hair = موهای خود را هایلایت کردن، موهای خود را پررنگ یا روشن ساختن
to highlight something = چیزی را مورد تاکید قرار دادن، چیزی را مشخص کردن، چیزی را برجسته کردن
examples:
1 - I want to highlight my hair.
من می خواهم موهایم را هایلایت کنم.
2 - The manual highlights basic operation of the videotape player.
آن کتابچه راهنما، عملکرد اصلی این دستگاه پخش ویدئو را برجسته کرده است ( مشخص کرده است ) .
3 - The report highlighted the need for better inner - city schools.
این گزارش نیاز به مدارس بهتر درون شهری را مورد تاکید قرار داد.
4 - The report highlights the need for improved safety.
این گزارش نیاز به بهبود ایمنی را تاکید می کند.
5 - The spelling mistakes in the text had been highlighted in green.
اشتباهات املایی در متن با رنگ سبز مشخص شده بود.
6 - The Republicans were quick to highlight the Democrats' proposed tax increases in their campaign literature.
جمهوری خواهان خیلی سریع پیشنهادات افزایش مالیات دموکرات ها را در ادبیات مبارزاتی خود برجسته کردند.
7 - The report highlights the need for increased funding.
این گزارش نیاز به افزایش بودجه را مورد تاکید قرار می دهد.
8 - highlight the fact that sth She highlighted the fact that growing numbers of people are looking for their money to be invested in a more socially responsible way.
او این واقعیت را برجسته کرد که تعداد فزاینده ای از مردم به دنبال سرمایه خود برای سرمایه گذاری در یک روش مسئولیت پذیرتر به لحاظ اجتماعی هستند.
9 - The study highlighted rural problems such as falling farm incomes and development pressures.
این مطالعه مشکلات روستایی مانند کاهش درآمد مزارع و فشارهای توسعه را مورد تاکید قرار داد.
10 - Immediately after the meeting it's helpful to highlight important points in your notes
بلافاصله پس از جلسه برجسته کردن ( پررنگ ساختن ) نکات مهم در یادداشت های شما مفید است.
highlight ( noun ) = بخش جالب، نقطه عطف، اوج، نکات جالب، نکات برجسته
Definition = بهترین یا هیجان انگیزترین ، سرگرم کننده یا جالب ترین قسمت از موارد/بهترین ، مهمترین یا جالبترین قسمت/یک منطقه روشن یا روشن تر در سطح چیزی ، به ویژه بر روی یک نقاشی/مهمترین جزئیات یا اطلاعات موجود در یک سند و غیره/
exmaples:
1 - The boat trip was one of the highlights of our vacation.
سفر با قایق، یکی از بخش های جالب تعطیلات ما بود.
2 - Highlights of the match will be shown after the news.
بخش های جالب این مسابقه پس از اخبار نشان داده می شود.
3 - The highlight of our trip to New York was going to the top of the Empire State Building.
بخش جال ( نقطه عطف ) سفر ما به نیویورک رفتن به بالای ساختمان امپایر استیت بود.
4 - ?the highlight of sth What has been the highlight of your career and what has been the low point
بخش جالب موارد دارای نکات جالب در حرفه شما چه بوده است و دارای چه نکات ضعفی بوده است؟
5 - highlights from sth The following are highlights from the agreement struck between the airline and the Air Line Pilots Association.
نکات برجسته از موارد زیر که نقطه عطف توافق نامه ای است که بین این شرکت هواپیمایی و انجمن خلبانان خط هوایی منعقد شده است.

highlight ( verb ) = emphasize ( verb )
به معناهای:تاکید کردن، برجسته کردن، پافشاری کردن
Make something more identifiable
to mark ( something, such as text ) with a bright color
پر رنگ ساختن
noun
the most interesting part
. . .
for example >The highlight of this museum is Imelda Marco's shoe collection
نشان دادن، نمایان ساختن، برجسته ساختن
نمایان کردن
آشکار کردن، روشن کردن، عیان کردن
گلچین تفریح بازی یا گل کار یا صحنه های حساس و یا لحضات خفن
نشان دادن ، مشخص کردن
تاکید کردن، تاکید داشتن، موکد چیزی بودن
علامت زدن
اقدامات مهم
توجه کردن
مورد تاکید قرار دادن
برجسته کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس