hitchhike

/ˈhɪt͡ʃˌhaɪk//ˈhɪt͡ʃhaɪk/

مفتی سوار ماشین کسی شدن، اتواستاپ زدن، سرجاده ایستادن وباشست جهت خود را نشان دادن برای سواری مفتی، مسافرت مفتی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hitchhikes, hitchhiking, hitchhiked
مشتقات: hitchhiker (n.)
• : تعریف: to solicit or obtain a free ride or series or rides in a vehicle.
مشابه: hitch

جمله های نمونه

1. Women should never hitchhike on their own.
[ترجمه کارن] زنان به هیچوجه نباید سوار ماشین های گذری شوند.
|
[ترجمه گوگل]زن ها هرگز نباید به تنهایی دست به کار شوند
[ترجمه ترگمان]زنان هرگز نباید با خودشان ازدواج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We had to hitchhike back to San Francisco.
[ترجمه گلی افجه ] ما اجبارا با ماشین های گذری به سانفرانسیسکو برگشتیم
|
[ترجمه گوگل]مجبور شدیم با اتوتو به سانفرانسیسکو برگردیم
[ترجمه ترگمان]سوار تراموا شدیم و به سانفرانسیسکو برگشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Basically it comes down to whether you hitchhike or go by bus.
[ترجمه گوگل]اساساً به این بستگی دارد که آیا شما با اتوبوس می‌روید یا می‌چرخید
[ترجمه ترگمان]اساسا این مساله به این مساله بستگی دارد که آیا شما می توانید با اتوبوس سفر کنید یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Two men hitchhike towards Los Angeles a 1937 photo.
[ترجمه گوگل]عکسی در سال 1937 دو مرد به سمت لس آنجلس می روند
[ترجمه ترگمان]دو مرد در سال ۱۹۳۷ به سوی لوس آنجلس حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't worry, we'll just hitchhike back.
[ترجمه گوگل]نگران نباش، ما فقط با اتوتوپس برمی گردیم
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، فقط مفتی سوار میشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We attempted to hitchhike across the country.
[ترجمه گوگل]ما سعی کردیم در سراسر کشور با اتوتوپ حرکت کنیم
[ترجمه ترگمان]ما برای عبور از این کشور تلاش کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A more ambitious escapade took Johnny Blunt and a friend on a hitchhike from London to Glasgow.
[ترجمه گوگل]فرار بلندپروازانه‌تر جانی بلانت و دوستش را از لندن به گلاسکو سوار کرد
[ترجمه ترگمان]یک فرار بلند پروازانه تر، جانی بلانت و یک دوست را از لندن به گلاسکو گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was remembered for cutting a few weeks' classes to hitchhike across country.
[ترجمه گوگل]او به خاطر قطع کلاس‌های چند هفته‌ای برای اتوتوپ در سراسر کشور به یاد آوردند
[ترجمه ترگمان]او به خاطر بریدن چند هفته ای چند هفته ای به hitchhike در سراسر کشور به خاطر سپرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His beat-up car had just blown up, so the struggling actor/writer had to hitchhike.
[ترجمه گوگل]ماشین ضرب و شتم او به تازگی منفجر شده بود، بنابراین بازیگر/نویسنده درگیر مجبور شد تا با اتوتوپ حرکت کند
[ترجمه ترگمان]ماشین کتک زدن او تازه منفجر شده بود، بنابراین بازیگر \/ نویسنده ای که تقلا می کرد، مجبور بود به hitchhike بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When money has a tangible value, a lot of emotional things hitchhike on its coattails.
[ترجمه گوگل]وقتی پول ارزش ملموسی داشته باشد، بسیاری از چیزهای احساسی روی کت و شلوار آن می چرخد
[ترجمه ترگمان]زمانی که پول ارزش محسوسی دارد، چیزهای عاطفی بسیاری بر روی نشیمنگاه پهنش تکان می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Travel is cheap if you fly, and easy and free if you hitchhike.
[ترجمه گوگل]سفر ارزان است اگر پرواز کنید و آسان و رایگان اگر سوار بر اتوتو شوید
[ترجمه ترگمان]اگر پرواز می کنید، سفر ارزان است و اگر می خواهید راحت باشید و آزاد باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No bother go back to the camp . If you get lost, just hitchhike home.
[ترجمه گوگل]خسته نباشید به اردوگاه برگردید اگر گم شدید، فقط با اتوتو به خانه بروید
[ترجمه ترگمان] به خودت زحمت نده که برگردی به کمپ، اگه گم شدی مفتی سوار اتوبوس شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• travel by soliciting rides from passing vehicles
journey made by hitchhiking
if you hitch-hike, you travel by getting lifts from passing vehicles without paying.

پیشنهاد کاربران

to travel by getting free rides in someone else's vehicle
سفر کردن با سواری رایگان در وسیله نقلیه شخص دیگری
I would never hitchhike on my own.
hitchhike to /They hitchhiked to Paris.
hitchhike
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hitchhike
Synonym : hitch a ride
سفر کوله به دوشی
اتواستاپ زدن
از اتومبیل های بین راه سواری مجانی درخواست کردن
سواری مفت و مجانی
رایگانسواریدن.
مفت سواری
سواری با ماشین های گذری
تاکسی مرسی 😂😂
تاکسی مرسی
مسافرت مفتی
https://www. youtube. com/watch?v=y - dOSCF2Nhc
verb
: to get a ride in a passing vehicle by holding out your arm with your thumb up as you stand on the side of the road
[no obj]
Her car broke down, so she had to hitchhike back home.
[ obj]
He hitchhiked his way across
سفر مفتی و مجانی با ماشین رفتن
اتو زدن
سفر مجانی
سواریِ رایگان
تاکسی مفتی
سواری ( رفتن از جایی به جای دیگر ) با ماشین های عبوری
رایگان سَواری ، مفت سواری
جابجایی به روش رایگان سواری ، جابجایی به روش مفت سواری
سفر به روش رایگان سواری ، سفر به روش مفت سواری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس