hold up

/hoʊldˈəp//həʊldʌp/

معنی: مانع شدن، با اسلحه سرقت کردن، توقیف، قفه
معانی دیگر: 1- استوار نگهداشتن، از افتادن یا فروریختن چیزی جلوگیری کردن 2- نشان دادن، آشکار کردن 3- پایدار ماندن، تاب آوردن، ادامه دادن 4- به تاخیر انداختن، متوقف کردن 5- مورد سرقت قرار دادن، دستبرد زدن، قفه، توقیف، سرقت مسلحانه، گیر، گیر کردگی، تعویق، تاخیر، بازداری، جلوگیری، ممانعت، (عامیانه) گرانفروشی، مغبون سازی، به رخ کشیدن، (شیمی - تقطیر) میزان آب باقیمانده

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to keep from falling; support.

- Your neck holds up your head.
[ترجمه حسین کتابدار] گردنت، سرتو نگه می داره
|
[ترجمه گوگل] گردنت سرت را بالا نگه می دارد
[ترجمه ترگمان] گردنت داره مغزت رو بالا میگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stop or delay.

- The passing of a long train held up traffic.
[ترجمه پیمان] عبور یک قطار طویل، عبور و مرور را به تاخیر انداخت
|
[ترجمه مریم] عبور یک قطار طولانی ترافیک ایجاد کرد
|
[ترجمه محمدرضا صادقی] عبور یک قطار طویل، در ترافیک اختلال ایجاد کرد.
|
[ترجمه گوگل] عبور یک قطار طولانی ترافیک را متوقف کرد
[ترجمه ترگمان] عبور از یک قطار طولانی در ترافیک قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to last or continue.

- The tires on the car did not hold up well.
[ترجمه محمدرضا صادقی] لاستیک های ماشین آنطور که باید، دوام نیاوردند.
|
[ترجمه گوگل] لاستیک های ماشین خوب نگه نمی دارند
[ترجمه ترگمان] تایرها روی ماشین حالت خوب نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to rob using a gun.

- A gang of men held up the jewelry store.
[ترجمه امین جهانگرد] گروهی از مرد ها به مغازه جواهر فروشی دستبرد زدند.
|
[ترجمه گوگل] گروهی از مردان جواهرفروشی را نگه داشتند
[ترجمه ترگمان] یک دسته از افراد مغازه جواهر را بالا گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a delay or interruption in the progress of something.
مشابه: wait

(2) تعریف: a robbery at gunpoint.

جمله های نمونه

1. a bank holdup
دستبرد مسلحانه به بانک

2. Hold up your hands if you have any question.
[ترجمه همایون] بیا بریم، معطلی برای چیست؟
|
[ترجمه z.n] اگر سوالی دارید دستانتان را بالا نگه دارید
|
[ترجمه حسین کتابدار] هر کی سوال داره، دستشو ببره بالا
|
[ترجمه گوگل]اگر سوالی دارید دستان خود را بالا بگیرید
[ترجمه ترگمان]اگر سوالی دارید دستتون را بالا بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm looking for a doings to hold up a curtain rail that's fallen down.
[ترجمه همایون] در سرقت، جوان ماسک دار کارمند بانک را با اسلحه تهدید کرد
|
[ترجمه محمدرضا صادقی] من بدنبال راه حلی هستم تا ریل پرده ای که افتاده است را به جای اولش بازگردانم.
|
[ترجمه گوگل]من به دنبال اقدامی برای نگه داشتن نرده پرده ای هستم که پایین افتاده است
[ترجمه ترگمان]من دنبال یک سری چیزها می گردم که یک نرده پرده را که پایین افتاده نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't worry. The house will hold up.
[ترجمه اسفند] نگران نباشید! خانه پایدار خواهد ماند.
|
[ترجمه حسین کتابدار] نگران نباشید، خونه سر پا می مونه
|
[ترجمه گوگل]نگران نباشید خانه حفظ خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نگران نباش خانه باز می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Democrats say arguments against the bill won't hold up.
[ترجمه گوگل]دموکرات ها می گویند که استدلال علیه این لایحه قابل اجرا نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها می گویند که بحث ها علیه این لایحه ادامه نخواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I hope the repairs hold up until we can get to a garage.
[ترجمه اسفند] امیدوارم تاپیش ازرسیدن به گاراژ نیازمندتعمیرات نباشیم!
|
[ترجمه گوگل]امیدوارم تعمیرات طول بکشد تا زمانی که بتوانیم به گاراژ برسیم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم تعمیرات تا زمانی که بتونیم به گاراژ برسیم، صبر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Continuing violence could hold up progress towards reform.
[ترجمه محمدرضا صادقی] تداوم خشونت می تواند مانع از پیشروی بسمت اصلاحات گردد.
|
[ترجمه گوگل]ادامه خشونت می تواند مانع از پیشرفت به سمت اصلاحات شود
[ترجمه ترگمان]ادامه خشونت می تواند پیشرفت را به سمت اصلاحات ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This must not be allowed to hold up the peace process.
[ترجمه Nadi . Yar] نباید به این اجازه داده بشه که روند صلح رو متوقف کنه
|
[ترجمه گوگل]نباید اجازه داد که این روند صلح را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]این نباید اجازه برگزاری روند صلح را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She did her best to hold up before her children.
[ترجمه محمدرضا صادقی] او تمام تلاش خود را کرد تا درحضور فرزندانش مقاومت کند.
|
[ترجمه گوگل]او تمام تلاش خود را کرد تا جلوی فرزندانش ایستادگی کند
[ترجمه ترگمان]او بیش ترین سعی خود را کرده بود تا بچه خود را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Olympic Stadium will hold up to 80,000 spectators.
[ترجمه اسفند] استادیوم المپیک تا80000 نفرگنجایش خواهد داشت.
|
[ترجمه گوگل]استادیوم المپیک گنجایش 80000 تماشاگر را دارد
[ترجمه ترگمان]استادیوم المپیک حدود ۸۰،۰۰۰ تماشاچی را در خود جای خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I thought that no one else could hold up such pain.
[ترجمه اسفند] فکرنمیکنم هیچکس دیگری بتواندچنین دردی را تحمل کند.
|
[ترجمه گوگل]فکر می کردم هیچ کس دیگری نمی تواند چنین دردی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم هیچ کس دیگه نمیتونه این درد رو تحمل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How long will you hold up on such a sum of money?
[ترجمه محمدرضا صادقی] تا چه زمان با چنین مبلغ پولی دوام می آوری؟
|
[ترجمه گوگل]تا کی می خواهید چنین مبلغی را نگه دارید؟
[ترجمه ترگمان]چقدر طول می کشه که این همه پول رو نگه داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You'll need tweezers to hold up the specimen.
[ترجمه گوگل]برای نگه داشتن نمونه به موچین نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]به انبرک احتیاج خواهید داشت که نمونه را نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I hope that the fine weather will hold up for some more days.
[ترجمه اسفند] امیدوارم این هوای خوب برای روز های بیشتری ادامه داشته باشه.
|
[ترجمه گوگل]امیدوارم هوای خوب تا چند روز دیگه ادامه داشته باشه
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که هوای خوب چند روز دیگر دوام بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The facts will hold up what I said.
[ترجمه اسفند] حقایق، آنجه را که گفتم آشکارخواهدکرد.
|
[ترجمه گوگل]حقایق آنچه را که گفتم ثابت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]حقایق آنچه را که گفتم بدست خواهند آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Come on, let's go. What's the hold-up?
[ترجمه محمدرضا صادقی] یالا، بریم. دلیل معطلی ات چیه؟
|
[ترجمه گوگل]بیا بریم توقف چیست؟
[ترجمه ترگمان]زود باش، بریم چه خبر؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In the hold-up, a masked youth threatened the bank staff with a gun.
[ترجمه محمدرضا صادقی] در جریان سرقت، یک جوان نقابدار کارکنان بانک را با اسلحه تهدید کرد.
|
[ترجمه گوگل]در این توقف، یک جوان نقابدار با اسلحه کارکنان بانک را تهدید کرد
[ترجمه ترگمان]در انبار، یک جوان نقاب دار، کارکنان بانک را با اسلحه تهدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We should finish by tonight, barring hold-ups.
[ترجمه گوگل]ما باید تا امشب کار را تمام کنیم، بدون توقف
[ترجمه ترگمان]ما باید تا امشب تمومش کنیم و راه دیگه ای نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Lane closures are causing hold-ups on the M6 near junction
[ترجمه گوگل]بسته شدن خطوط باعث توقف در M6 تقاطع نزدیک شده است
[ترجمه ترگمان]بسته شدن لین باعث ایجاد - در نزدیکی نقطه اتصال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Despite the odd hold-up, we finished on time.
[ترجمه محمدرضا صادقی] علی رغم تاخیر عجیب، کارمان سرموقع تمام شد.
|
[ترجمه گوگل]علیرغم وقفه های عجیب، به موقع کار را تمام کردیم
[ترجمه ترگمان]با وجود the عجیب و غریب، زمان به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Sorry I'm late. There was a hold-up on the motorway.
[ترجمه محمدرضا صادقی] ببخشید دیر کردم. در بزرگراه ترافیک ایجاد شده بود.
|
[ترجمه گوگل]ببخشید دیر اومدم در بزرگراه توقفی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]متاسفم که دیر کردم کامیون در اتوبان دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. People rubbernecking at the scene of the accident caused a major traffic hold-up.
[ترجمه گوگل]لاستیک زدن مردم در صحنه تصادف باعث ایجاد اختلال در ترافیک شد
[ترجمه ترگمان]افرادی که در صحنه تصادف کشته شدند باعث ایجاد یک انبار بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Freakish weather conditions have caused massive traffic hold-ups in the area.
[ترجمه گوگل]شرایط بد جوی باعث شده است که ترافیک در این منطقه با مشکل مواجه شود
[ترجمه ترگمان]شرایط آب و هوایی freakish باعث افزایش گسترده ترافیک در این ناحیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Contrary to expectations, we didn't have any hold-ups on the journey.
[ترجمه گوگل]برخلاف انتظار، ما در این سفر هیچ مشکلی نداشتیم
[ترجمه ترگمان]بر خلاف انتظار، ما هیچ گونه ups در این سفر نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. They arrived late due to a motorway hold-up.
[ترجمه گوگل]آنها به دلیل توقف بزرگراه دیر رسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها دیر به دلیل برگزاری یک بزرگراه به مقصد رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. There was a hold-up at the lights.
[ترجمه گوگل]در چراغ ها توقفی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یه چیزی تو نورها دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. A man was shot dead in a hold-up at a downtown bank.
[ترجمه گوگل]مردی در بانک مرکزی شهر به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه ترگمان]یه نفر تو یه انبار پایین شهر تیر خورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The unsuccessful holdup closely resembles two other bank robberies.
[ترجمه گوگل]توقف ناموفق شباهت زیادی به دو سرقت دیگر از بانک دارد
[ترجمه ترگمان]این تجمع ناموفق به دو سرقت بانک دیگر شباهت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. At Trenton there was one last hold-up.
[ترجمه گوگل]در ترنتون آخرین شکست وجود داشت
[ترجمه ترگمان]توی \"ترنتون\" یه بار آخر کار بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Paul was injured during an attempted hold-up of the gas station in which he worked.
[ترجمه گوگل]پل در حین تلاش برای نگه داشتن پمپ بنزینی که در آن کار می کرد مجروح شد
[ترجمه ترگمان]پل در طی تلاش برای نگه داری ایستگاه گاز که در آن کار می کرد مجروح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع شدن (فعل)
stop, resist, suppress, bar, prevent, debar, balk, hinder, barricade, hamper, exclude, inhibit, rein, impede, stymie, hold back, hold up, interfere with, obstruct, obturate

با اسلحه سرقت کردن (فعل)
hold up

توقیف (اسم)
suppression, execution, custody, apprehension, arrest, detention, internment, arrestment, seizing, constraint, sequestration, holdup, lockup, nabbing

قفه (اسم)
holdup

تخصصی

[پلیمر] انباشتگی، ماندگی

انگلیسی به انگلیسی

• stop, delay; rob; armed robbery; hindrance, postponement
a hold-up is a situation in which someone is threatened with a weapon in order to make them hand over money.
a hold-up is also something which causes a delay.
armed robbery, act of forcing a person to stop and robbing them; delay

پیشنهاد کاربران

با اسلحه سرقت کردن سرقت مسلحانه کردن
به تأخیر انداختن ( روند چیزی را ) متوقف کردن
معطل شدن معطل ماندن
صبر کردن
[اسم]
تأخیر وقفه، تعلل، تعویق
انتظار تاخیر
سرقت مسلحانه دزدی مسلحانه
در مورد تلفن: صبر کردن
used for telling someone to wait, for example because you are going to say something surprising; sometimes used humorously when something is not surprising at all: It may sound like a great offer, but hold the phone. It's amazing to actually find a steak that's been cooked well and, hold the phone, well seasoned!
...
[مشاهده متن کامل]

کسی را محکم سر پا نگه داری تا نیفتد
1 -
to remain strong or successful
قوی یا موفق ماندن
Will his alibi hold up ( = continue to seem true ) in court?
I hope the repairs hold up until we can get to a garage.
2 -
hold someone/something up
...
[مشاهده متن کامل]

to delay someone or something
به تأخیر انداختن چیزی یا معطل کردن کسی
Traffic was held up for several hours by the accident.
Sorry to hold you up – my train was late.
3 -
to steal from someone using violence or the threat of violence/ to try to steal money or property from a person, a bank, or a business by using violence or threats
دزدی کردن از شخصی با توسل به خشونت یا تهدید به خشونت
تلاش برای سرقت پول یا اموال از یک شخص، یک بانک یا یک تجارت با استفاده از خشونت یا تهدید:
They held up the same store twice.
They held the same bank up twice in one week.
He was held up at gunpoint by a gang of masked youths.
4 -
hold something up
to raise your hand or something that you are holding in your hand
بالا بردن دست یا چیزی که در دست دارید
All those who agree, please hold up your hand.
He held the x - ray up and put it close to the light.
5 -
hold - up
اسم/ تاخیر
Come on, let's go. What's the hold - up?
Work is yet to start because of hold - ups in obtaining planning permission.
6 -
hold up
to continue to operate or be able to do things, esp. after being repaired or being ill
ادامه دادن فعالیت یا توانایی انجام دادن کارها، به ویژه پس از تعمیر یا بیماری
I hope the spare tire holds up until we can get to a garage.
She is holding up well despite her problems.
7 -
hold up something/someone
to offer something or someone as an example
پیشنهاد کردن چیزی یا کسی به عنوان مثال و نمونه
Her parents always held her sister up to her as the kind of person she should be.
8 -
to stay strong or well
قوی یا خوب ماندن
The real estate market held up despite a lack of consumer confidence.
9 -
to not do something immediately
فورا کاری را انجام ندادن
They held up releasing specifications until the patents were granted.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hold-up
hold up میشه معطل کردن و get held up میشه معطل شدن.
سرقت و دزدی مسلحانه انسان یا پول و. . . .
منتظر ماندن
I'll be right with you!. . . sorry for the hold up.
معرفی کردن
روند چیزی را متوقف کردن
وایسا
به تعبیری میشه: به قوت خود باقی ماندن
یکی از معانیش میشه سرقت مسلحانه
? How are you holding up
حالت چطوره؟ ( در مواجهه با کسی که از مریضی اش مطلع بودید )
hold up someone/something
🔴to delay someone or something
◀️Traffic was held up for several hours by the accident
◀️Sorry to hold you up – my train was late
علاف ( الاف ) و معطل کردن یک نفر
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ But I'm not gonna hold y'all up. Let's get into the video
تعریف گوگل :
1. support and prevent something from falling.
◀️"concrete pillars hold up the elevated section of the railway"
🔰 SIMILAR :
support / hold / bear / carry / take / sustain / keep up / prop up / bolster up / shore up / buttress
2. display something by holding it above one's waist or head
◀️"he held up the book so she could see the cover"

معنای دوستان
⁦✔️⁩ به تاخیر انداختن - دچار وقفه نمودن - معطل کردن
Riyadh's efforts held up signing the agreement by Israel hours, but Emirates bucket pressure
✔️ ( پوشاک و لباس ) از ریخت نیفتادن - خوب موندن
...
[مشاهده متن کامل]

One piece of clothing that I wear often is a black leather jacket. I’ve had it for several years now, and it’s become a staple in my wardrobe. I wear it in a variety of situations, from casual outings with friends to more formal events
I think what I like most about the jacket is how versatile it is. I can pair it with jeans and a t - shirt for a more casual look, or wear it with a dress shirt and dress pants for a more formal occasion. It also keeps me warm in cooler weather, which is a plus
I first got the jacket as a gift from a friend, and it quickly became one of my favourite pieces of clothing. Since then, I’ve taken good care of it and it’s held up well over the years

Delay when travelling
علاوه بر ترجمه هایی که دوستان گفتن ، در phresal verbs مربوط به مسافرت به معنی تاخیر در مسافرت نیز هست.
Wanting people to wait for a mineute or sth in person
Liquid Hold up
انباشت مایع در ستون تقطیر
معطل کردن کسی
معطل شدن توی ترافیک
گرفتن چیزی برای اینکه نیفته / جلوگیری از افتادن چیزی
. to support something and prevent it from falling down
. She doesn't know how to skate, so I had to hold her up
بالا نگه داشتن دست
Holmes held up a hand.
صبر کردن به تاخیر انداختن
Remain strong
توقف کوتاه به علت ترافیک
use violence to steal from a shop. bank or etc استفاده از خشونت جهت دزدی از فروشگاه یا بانک یا غیره با اعمال زور چیزی را گرفتن
Hold up somewhere : پناه گرفتن
مثال زدن
متوقف کردن
Holding up all priorities by the Beneficiary
متوقف کردن کسی به زور به جهت دزدی از او
Hold up : وایسا ، صبرکن
Hold on : دوام بیار
بازداشت، تحت نظر
ادامه یافتن، دوام آوردن، باقی ماندن
زور گیری
To stand
To tolerate
I can't take this anymore
دیگه نمیتونم این شرایطو تحمل کنم
تحمل کردن دووم اوردن
بالا بردن، بالا نگه داشتن
The soldier held up the flag
support حمایت کردن
بالا نگه داشتن
Hold up your right hand
دست راستت را بالا بگیر
مانع، وقفه
با دست بالا گرفتن
پابرجا ماندن
تحمل کردن
معطل شدن، گیر کردن
مستحکم شدن
ساکن ماندن و متوقف شدن:
نمونه:
Hold - ups due to congestion
منبع:
Cambridge Ielts 12, general training, page 22.
صبر کردن
بالا نگه داشتن
مثل
the baby held up one foot and one hand
تاب آوری، پایداری، مقاومت
معطل کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٨)

بپرس