hulking

/ˈhəlkɪŋ//ˈhʌlkɪŋ/

معنی: درشت
معانی دیگر: بزرگ و سنگین (معمولا بد قواره)، لندهور، نره غول، کت و کلفت، یغور (hulky هم می گویند)، درشت استخوان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: awkwardly large; bulky; unwieldy.
مترادف: bulky, ponderous
مشابه: cumbersome, huge, lumpish, unwieldy

- My dog is a hulking beast, but he's really quite gentle.
[ترجمه گوگل] سگ من یک جانور بزرگ است، اما او واقعاً بسیار مهربان است
[ترجمه ترگمان] سگ من حیوان گنده ای است، اما خیلی آرام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Could you help me move these hulking crates?
[ترجمه گوگل] آیا می توانید به من کمک کنید این جعبه های حجیم را جابجا کنم؟
[ترجمه ترگمان] میتونی کم کم کنی این جعبه گنده رو تکون بدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Two hulking figures guarded the entrance of the club.
[ترجمه گوگل]دو چهره غول پیکر از ورودی باشگاه محافظت می کردند
[ترجمه ترگمان]دو هیکل تنومند از ورودی باشگاه محافظت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When I woke up there was a hulking figure staring down at me.
[ترجمه گوگل]وقتی از خواب بیدار شدم یک هیکل درشت هیکل به من خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]وقتی بیدار شدم، هیکل درشت هیکلی بود که به من خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How do you expect me to lift that hulking great box?
[ترجمه گوگل]چگونه انتظار دارید که من آن جعبه بزرگ بزرگ را بلند کنم؟
[ترجمه ترگمان]انتظار داری چه طوری اون جعبه گنده گنده رو بلند کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We can't move that hulking great desk on our own.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم آن میز بزرگ و بزرگ را به تنهایی جابجا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم اون میز گنده گنده رو خودمون جا به جا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I don't want that hulking great computer in my office.
[ترجمه گوگل]من آن کامپیوتر بزرگ و بزرگ را در دفترم نمی‌خواهم
[ترجمه ترگمان]من نمی خوام اون کامپیوتر بزرگی تو دفترم داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His big hulking frame-leaned over me as he patted my shoulder.
[ترجمه گوگل]قاب بزرگ و حجیمش وقتی روی شانه ام می زد روی من خم شد
[ترجمه ترگمان]قاب درشت هیکل او وقتی دستی به شانه ام زد، روی من خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All these obelisks are dark and sinister, their hulking forms glowering over a carpet of white bones under leaden skies.
[ترجمه گوگل]همه این ابلیسک‌ها تیره و شوم هستند، شکل‌های حجیم آنها بر روی فرشی از استخوان‌های سفید زیر آسمان سربی می‌درخشد
[ترجمه ترگمان]همه این obelisks تیره و شوم هستند، هیکل درشت آن ها روی فرشی از استخوان های سفیدی که زیر آسمان سربی دیده می شود اخم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She watches as Anita Kaplan, the hulking six-foot-five senior, sinks the first basket for Stanford.
[ترجمه گوگل]او تماشا می‌کند که آنیتا کاپلان، بازیکن بزرگ شش فوتی، اولین سبد را برای استنفورد فرو می‌برد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان آنیتا کاپلان ۷ ساله، سی و پنج فوتی، اولین سبد را برای استنفورد از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What do these great hulking dinosaurs have to offer us?
[ترجمه گوگل]این دایناسورهای عظیم الجثه چه چیزی به ما دارند؟
[ترجمه ترگمان]چرا این دایناسورها بزرگ می توانند ما را به ما پیشکش کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All at once the hulking man led him forward and sat him in a hard chair opposite Matta.
[ترجمه گوگل]یکدفعه مرد هیکله او را به جلو برد و روی صندلی سخت روبروی ماتا نشاند
[ترجمه ترگمان]ناگهان مرد درشت هیکلی او را به جلو هدایت کرد و در صندلی راحتی مقابل matta نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This hulking Atlas is carrying the universe upon his shoulders, a hollow orb ringed with the constellations of the celestial sphere.
[ترجمه گوگل]این اطلس غول پیکر جهان را بر روی شانه های خود حمل می کند، یک گوی توخالی که با صورت های فلکی کره سماوی حلقه شده است
[ترجمه ترگمان]این اطلس گنده جهان را بر دوش دارد و یک گوی میان تهی با صورت های فلکی of آسمانی احاطه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Crooked veins bulge in his hulking neck as his tongue strains to meet its goal.
[ترجمه گوگل]هنگامی که زبانش برای رسیدن به هدفش فشار می‌آورد، رگ‌های کج در گردن حجیمش برآمده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]veins Crooked در گردنش متورم شده و زبان او برای رسیدن به هدفش تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Two hulking guards stood at attention.
[ترجمه گوگل]دو نگهبان غول پیکر در معرض توجه ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]دو نگهبان غول پیکر با توجه به او نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We can't move that hulking desk on our own.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم آن میز بزرگ را به تنهایی جابجا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم اون میز گنده روی خودمون رو تکون بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درشت (صفت)
rough, abrupt, harsh, coarse, large, gross, hulking, sturdy, brutish, gruff, coarse-grained, crass

انگلیسی به انگلیسی

• clumsy, awkward
a hulking person or object is extremely large and heavy.

پیشنهاد کاربران

بپرس