hurriedly


معنی: عجولانه، عاجلانه
معانی دیگر: با شتاب، از روی شتاب، با عجله، هولکی، از روی دست پاچگی

جمله های نمونه

1. he packed his suitcase hurriedly and left
با شتاب چمدان خود را بست و رفت.

2. the civilians' desertion of the city took place hurriedly
ترک شهر توسط غیرنظامیان با عجله صورت گرفت.

3. The village had been hurriedly deserted, perhaps because terrorists were in the area.
[ترجمه گوگل]این روستا به سرعت خالی از سکنه شده بود، شاید به این دلیل که تروریست ها در آن منطقه بودند
[ترجمه ترگمان]دهکده به سرعت ترک شده بود، شاید چون تروریست ها در آن منطقه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I wrote my mother a letter hurriedly.
[ترجمه گوگل]با عجله به مادرم نامه نوشتم
[ترجمه ترگمان]من نامه ای را برای مادرم نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The man drew on his trousers hurriedly.
[ترجمه گوگل]مرد با عجله شلوارش را کشید
[ترجمه ترگمان]مرد با عجله شلوارش را پوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They hurriedly fortified the village with barricades of carts, tree trunks and whatever came to hand.
[ترجمه گوگل]آنها با عجله روستا را با سنگرهایی از گاری ها، تنه درختان و هر چیزی که به دستشان می رسید مستحکم کردند
[ترجمه ترگمان]شتابان دهکده را با سنگرها، تنه های درختان و هر چیز که در دست داشتند، مستحکم ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr Smith hurriedly sought to retract the statement, but it had just been broadcast on national radio.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت عجله کرد که این بیانیه را پس بگیرد، اما به تازگی از رادیو ملی پخش شده بود
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت به سرعت تلاش کرد که این بیانیه را پس بگیرد، اما این فقط در رادیو ملی پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The moment she saw it, she blushed and hurriedly left the room.
[ترجمه گوگل]لحظه ای که او آن را دید، سرخ شد و با عجله از اتاق خارج شد
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که آن را دید، سرخ شد و شتابان از اتاق بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They breakfasted hurriedly on tea and toast.
[ترجمه گوگل]آنها با عجله با چای و نان تست صبحانه می خورند
[ترجمه ترگمان]با عجله با چای و نان صبحانه خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The article was hurriedly withdrawn from the newspaper.
[ترجمه گوگل]این مقاله به سرعت از روزنامه خارج شد
[ترجمه ترگمان]مقاله با شتاب از روزنامه بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fort had been hurriedly deserted.
[ترجمه گوگل]قلعه با عجله متروک شده بود
[ترجمه ترگمان]دژ به سرعت ترک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Military engineers hurriedly constructed a pontoon bridge across the river.
[ترجمه گوگل]مهندسان نظامی با عجله یک پل پانتونی بر روی رودخانه ساختند
[ترجمه ترگمان]مهندسان نظامی با شتاب یک پل نظامی را روی رودخانه بنا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I hurriedly got up and dressed.
[ترجمه گوگل]با عجله بلند شدم و لباس پوشیدم
[ترجمه ترگمان]با عجله بلند شدم و لباس پوشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His spoken Arabic was hurriedly brushed up before he started for the Middle East.
[ترجمه گوگل]عربی گفتاری او قبل از اینکه به خاورمیانه برود، با عجله از بین رفت
[ترجمه ترگمان]زبان عربی او قبل از اینکه به سمت خاور میانه حرکت کند به سرعت خشک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She hurriedly untied the ropes binding her ankles.
[ترجمه گوگل]او با عجله طناب هایی را که قوزک پاهایش را بسته بود باز کرد
[ترجمه ترگمان]او با عجله طناب را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عجولانه (قید)
hastily, hurriedly

عاجلانه (قید)
hurriedly, pronto

انگلیسی به انگلیسی

• hastily, in a rush

پیشنهاد کاربران

p. L 🙏
هول هولکی خیلی ترجمه خوبیه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hurry
✅️ اسم ( noun ) : hurry
✅️ صفت ( adjective ) : hurried
✅️ قید ( adverb ) : hurriedly
عجولانه، هول هولکی
عجله داشتن

بپرس