habitation

/ˌhæbəˈteɪʃn̩//ˌhæbɪˈteɪʃn̩/

معنی: منزل، مسکن، سکنی، مستعمره، سکونت، مکان، اسکان
معانی دیگر: زیستگاه، سکونتگاه، خانه، کاشانه، لانه، بودباش، مانستی، درزیستی، باشایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of inhabiting.
مترادف: location, residence, settlement
مشابه: occupancy, situation, tenancy

(2) تعریف: a dwelling place; residence; abode.
مترادف: abode, domicile, dwelling, home, housing, place, residence
مشابه: accommodations, apartment, house, lodging, quarters

جمله های نمونه

1. this house is not fit for habitation
این خانه قابل سکونت (زیست پذیر) نیست.

2. The building was declared unfit for human habitation.
[ترجمه پوریا] آن ساختمان برای سکونت انسان نامناسب اعلام شد
|
[ترجمه گوگل]این ساختمان برای سکونت انسان نامناسب اعلام شد
[ترجمه ترگمان]اعلام شد که این ساختمان برای سکونت انسان نامناسب اعلام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They looked around for any signs of habitation.
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال هر گونه نشانه ای از سکونت به اطراف نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]به اطراف نگاه کردند تا نشانه ای از سکنه پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The house was declared quite unfit for human habitation.
[ترجمه گوگل]این خانه برای سکونت انسان کاملاً نامناسب اعلام شد
[ترجمه ترگمان]خانه کاملا مناسب محل سکونت آدمیزاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They officially designated the area unsuitable for human habitation.
[ترجمه گوگل]آنها رسماً منطقه را برای سکونت انسان نامناسب اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها رسما منطقه را برای سکونت انسان نامناسب اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Existing houses are becoming totally unfit for human habitation.
[ترجمه گوگل]خانه های موجود برای سکونت انسان کاملاً نامناسب می شوند
[ترجمه ترگمان]خانه های موجود برای سکونت انسان کاملا نامناسب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was no sign of habitation as far as the eye could see.
[ترجمه گوگل]تا چشم کار می کرد هیچ نشانی از سکونت نبود
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که چشم دیده می شد هیچ نشانی از آبادی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The houses were unfit for human habitation .
[ترجمه گوگل]خانه ها برای سکونت انسان نامناسب بودند
[ترجمه ترگمان]خانه ها برای سکنه انسان مناسب نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What are the chances of achieving permanent habitation in space?
[ترجمه گوگل]شانس دستیابی به سکونت دائمی در فضا چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]شانس دستیابی به سکونت دائمی در فضا چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The next habitation was a further ten miles away, at Shiel Bridge.
[ترجمه گوگل]سکونتگاه بعدی ده مایلی دورتر، در پل شیل بود
[ترجمه ترگمان]محل سکونت بعدی در حدود ده میل دورتر از پل شایل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When is a building sufficiently furnished for full habitation?
[ترجمه گوگل]چه زمانی یک ساختمان به اندازه کافی برای سکونت کامل مبله است؟
[ترجمه ترگمان]چه وقت ساختمانی است که به اندازه کافی مبله شده باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If a property is insufficiently furnished for full habitation, it may also have been unoccupied for some length of time.
[ترجمه گوگل]اگر ملکی به اندازه کافی برای سکونت کامل تجهیز نشده باشد، ممکن است برای مدتی نیز خالی از سکنه بوده باشد
[ترجمه ترگمان]اگر یک ملک به طور کافی برای سکونت کامل مبله شود، ممکن است مدت زمانی خالی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They pronounced the attic unfit for human habitation and Jean-Claude inadequate to support me.
[ترجمه گوگل]آنها اتاق زیر شیروانی را برای سکونت انسان نامناسب و ژان کلود را برای حمایت از من ناکافی اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها اعلام کردند که اتاق زیر شیروانی برای سکونت انسان نامناسب است و ژان - کلود نمی تواند از من پشتیبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unlike habitation sites, they have little domestic refuse and, unlike cemetery sites, they do not normally contain burials.
[ترجمه گوگل]برخلاف مکان‌های سکونت، زباله‌های خانگی کمی دارند و بر خلاف مکان‌های گورستان، معمولاً حاوی دفن نیستند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف محل های سکونت مسکن، آن ها رد داخلی کمی دارند و برخلاف مکان های قبرستان، معمولا حاوی burials نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منزل (اسم)
house, abode, accommodation, apartment, hearth, dwelling, habitation, lodging, lodge, destination, hospice, inn, caravan-serai, halting place

مسکن (اسم)
house, abode, dwelling, housing, habitation, lodging, domicile, stead, roof, settlement, wigwam, long house

سکنی (اسم)
abode, dwelling, habitation, residence, inhabitancy, habitancy

مستعمره (اسم)
habitation, colony

سکونت (اسم)
dwelling, habitation, residence, habitancy

مکان (اسم)
dwelling, habitation, site, stead, place, spot, position, location, locality, locus

اسکان (اسم)
habitation

انگلیسی به انگلیسی

• act of occupying a place of residence; residence, place where one lives
habitation is the activity of living somewhere; a formal word.
a habitation is a place where people live; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : habituate
✅️ اسم ( noun ) : habit / habitat / habitation / habitant / habitude / habituation / habitancy / habitus / habitu� / habitableness / habitability
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : habitual / habitable / habituated
✅️ قید ( adverb ) : habitually

بپرس