hair

/ˈher//heə/

معنی: مو، گیسو، موی سر، زلف
معانی دیگر: (در انسان یا جانوران) مو، مل، (میزان یا فضا یا حاشیه) بسیار کم، بسیار نازک، (گیاه شناسی - پوشش موی مانند روی گیاه) پرز، مویک، مویچه، کرک، تار، وابسته به مو، هر چیز ساخته شده از مو، مویین، مودار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: hairlike (adj.)
عبارات: let one's hair down, make one's hair stand on end, split hairs, do one's hair
(1) تعریف: any of the single, thin, thread-like strands that grow from the skin of mammals.

- The baby has just a few hairs on her head now.
[ترجمه P] کودک چند تار موی تازه روی سرش دارد.
|
[ترجمه گوگل] بچه الان فقط چند تار مو روی سرش دارد
[ترجمه ترگمان] بچه فقط چند تار مو روی سرش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: such strands collectively.
مشابه: coat, head, lock

- He combed his hair in front of the mirror.
[ترجمه گوگل] جلوی آینه موهایش را شانه کرد
[ترجمه ترگمان] موهایش را جلوی آینه شانه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her long, fine hair gets tangled easily.
[ترجمه گوگل] موهای بلند و ظریف او به راحتی در هم می‌پیچد
[ترجمه ترگمان] موهای بلند و زیبایش به آسانی درهم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a tiny amount.

- They won the game by a hair.
[ترجمه گوگل] آنها بازی را با یک مو بردند
[ترجمه ترگمان] آن ها بازی را با یک مو انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: cloth woven from the hair of an animal such as the llama, alpaca, or camel.

جمله های نمونه

1. hair and eye color are not gender-specific
رنگ مو و چشم ربطی به مرد یا زن بودن ندارد.

2. hair can plug up your pipes
مو می تواند موجب بند آمدن لوله ها بشود.

3. hair clippings
موهای بریده،بریده های مو

4. hair clips
سنجاق مو

5. hair erect from fright
موی از ترس سیخ شده

6. hair oil
روغن موی سر

7. hair spray
افشانه گیسو (که برای ثابت نگهداشتن مو به کار می رود)،تافت

8. hair straggling over her shoulder
گیسوانی که به طور ژولیده از شانه اش آویخته بود

9. hair that is silvered with age
مویی که گذشت زمان آن را نقره فام کرده است

10. hair tonic
داروی تقویت مو

11. hair was falling about her shoulders
گیسوانش از شانه هایش آویخته بود.

12. hair of the dog (that bit one)
(عامیانه) مشروب الکلی که برای از بین بردن خماری صبحگاهی نوشیده شود

13. a hair follicle
پیاز مو

14. black hair and a handsome visage
موی سیاه و چهره ی زیبا

15. carroty hair
موی زرد مایل به قرمز (به رنگ هویج)

16. crimpy hair
موی وز کرده،موی فرفری

17. dark hair threaded with silver
گیسوی سیاه دارای رشته های نقره فام

18. disheveled hair and unshaven face
موی ژولیده و صورت نتراشیده

19. fair hair
موی بور

20. flyaway hair
گیسویی که در باد تکان می خورد.

21. golden hair flowing down her back
موهای طلایی که تا پشتش آویخته بود

22. hennaed hair
موی حنایی (حنازده)

23. her hair hung down to her knees
گیسویش تا زانو می رسید.

24. her hair streamed out in the wind
گیسوانش در باد تکان می خورد.

25. her hair was adorned with a rose
مویش را به گل سرخی آراسته بود.

26. her hair was arranged in curls
گیسوانش را با چین و شکن آراسته بودند.

27. her hair was dripping water
آب از گیسوانش می چکید.

28. her hair was full of snarls
مویش بسیار ژولیده بود.

29. his hair has become gray
مویش سفید شده است.

30. his hair is turning into silver
موهایش دارد سفید می شود.

31. his hair needs a trim
موی او نیاز به اصلاح دارد.

32. his hair was a disorderly yellow mop
موی سرش همچون زمین شوی ژولیده و زرد رنگ بود.

33. his hair was a mess and his tie was askew
مویش پریشان و کراواتش یک وری بود.

34. his hair was close-cropped and curly
موهایش کوتاه و فرفری بود.

35. his hair was nicely groomed
موهایش خوب آرایش شده بود.

36. ingrowing hair
مویی که (سرش) توی گوشت فرو رفته است.

37. kinked hair
موی وز کرده

38. long hair
موی بلند

39. long hair with golden curls
گیسوی بلند با شکنج های طلایی

40. loose hair
موی افتاده (ریخته)

41. mousy hair
موی قهوه ای و بدنما

42. my hair curls naturally
موهای من به طور طبیعی مجعد می شود.

43. my hair has become very sparse
موهای سرم خیلی تنک شده است.

44. my hair is naturally curled
موی من طبیعتا فرفری است.

45. my hair is thinning
موی من دارد کم پشت می شود.

46. pubic hair
موی شرمگاه،موی زهار

47. ragged hair
موی ژولیده

48. sandy hair
موی حنایی

49. short hair has become fashionable again
موی کوتاه دوباره باب شده است.

50. soft hair
موی نرم

51. tangled hair
گیسوی گوریده

52. thick hair
موی پر پشت

53. thin hair
موی کم پشت

54. underarm hair
موی زیر بغل

55. wild hair
موی ژولیده

56. wiry hair
موی زبر (سیم مانند)

57. your hair is too long, have it trimmed
موی تو خیلی بلند است،بده آن را کوتاه کنند.

58. camel hair
پارچه ی برک،پشم شتر

59. cropped hair
موی کوتاه،موی ماشین شده

60. her blonde hair was braided in several long tails
موی طلایی او در چندین طره ی بلند بافته شده بود.

61. her golden hair cascaded down her shoulder
موهای طلایی او برشانه اش موج می زد.

62. her shady hair
گیسوی شب فام او

63. his golden hair peeped from the edges of his cap
موهای طلایی او از لبه های کلاهش بیرون زده بود.

64. kristina's fragrant hair
گیسوی خوشبوی کریستینا

65. mina's dark hair has become tinged with gray
موی تیره ی مینا کمی خاکستری شده است.

66. newly barbered hair
موی تازه سلمانی شده

67. the baby's hair waves beautifully
موی کودک فرهای زیبایی دارد.

68. the girl's hair was cropped above the eyebrows
موی دختر تا بالای ابرو کوتاه (چیده) شده بود.

69. thick, crisp hair
موی پرپشت و موجدار

70. tweezers pull hair by the root
موچین مو را از ریشه می کند.

مترادف ها

مو (اسم)
bristle, hair, wool, grapevine

گیسو (اسم)
hair, chignon

موی سر (اسم)
head, hair

زلف (اسم)
hair

تخصصی

[نساجی] کرک - مو - پرز - لیف چسبنده به نخ

انگلیسی به انگلیسی

• broadway play and film about the counterculture and social issues of the 1960s
any of a number of fine filaments which grow from the skin of animals and humans
your hair is the large number of hairs that grow in a mass on your head.
hairs are the long, fine strands that grow in large numbers on your head and other parts of your body.
hairs are also very fine thread-like strands that grow on some animals, insects, and plants.
something that makes your hair stand on end shocks or horrifies you.
if you let your hair down, you relax completely and enjoy yourself.
if you say that someone is splitting hairs, you mean that they are making unnecessary distinctions or paying too much attention to unimportant details.

پیشنهاد کاربران

مو
مثال: She braided her hair before going to bed.
او موهایش را پیش از رفتن به خواب باز کرد.
مو، زلف، گیسو
hair
از نگر ریشه شناختی همریشه با :
پارسی : سَر
آلمانی : Haar
Do not split hairs
Don't split hairs
گیر نده
Don't split hairs
مزاحمت ، گاهی در بعضی از متن ها چنین معنی می دهد، برای نمونه
. . . . . . staying out of their hair
[پزشکی] مو: ساختار نخی شکل کراتینیزه، بیرون آمده از پوست
You who are his friend, the person who has a problem with her hair, you should bring his in front of me in such a way that I do not have a problem with his hair.
مو
واژه hair به معنای مو
واژه hair به معنای مو به ماده ای روینده گفته می شود که مانند تارهایی کنار هم روی سر می روید. به یک تار مو هم که روی بدن انسان ها یا حیوانات می روید hair گفته می شود. مثلا:
straight hair ( موی صاف )
...
[مشاهده متن کامل]

facial hair ( موی صورت )
the rug was covered with cat hairs ( قالی پوشیده از موی گربه بود. )
منبع: سایت بیاموز

رشته
Be careful with the noun hair which is normally uncountable in English, so it is not used in the plural. It can be countable only when referring to individual hairs.
مو، موی سر
هو
به معنی مو ، تعریف علمی ان یک ساختار رشته ای که از ضمایم اپیدرم بوده ومختص پستانداران میباشد.
پوست انسان از سه لایه اپیدرم یا لایه خارجی
مزودرم یا لایه میانی و آندودرم یا لایه داخلی تشکیل شده است.
بور روشن متمایل به زرد

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس