handpick

/ˈhændˈpɪk//ˈhændˈpɪk/

معنی: دست چین کردن
معانی دیگر: (مجازی - بادقت) برگزیدن، سوا کردن، (سبزی و میوه و غیره) با دست چیدن (نه با ماشین)، دست گزین کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: handpicks, handpicking, handpicked
مشتقات: handpicked (adj.)
(1) تعریف: to pick (fruits or the like) by hand rather than by machine.

(2) تعریف: to choose personally.

- The presidential nominee will handpick the candidate for vice president.
[ترجمه گوگل] نامزد ریاست جمهوری نامزد معاون رئیس جمهور را انتخاب می کند
[ترجمه ترگمان] نامزد ریاست جمهوری نامزد معاونت ریاست جمهوری خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was hand-picked for this job by the Admiral.
[ترجمه گوگل]او برای این کار توسط دریاسالار انتخاب شد
[ترجمه ترگمان] اون دست \"آدمیرال\" رو گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The grapes are hand-picked and pressed.
[ترجمه گوگل]انگورها با دست چیده و فشرده می شوند
[ترجمه ترگمان]انگور به دست گرفته می شود و فشرده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These stories were handpicked in the book.
[ترجمه گوگل]این داستان ها در کتاب دستچین شده اند
[ترجمه ترگمان]این داستان ها در کتاب انتخاب شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had made it his business to surround himself with a hand-picked group of bright young officers.
[ترجمه گوگل]او کار خود را کرده بود که دور خود را با گروهی از افسران جوان باهوش احاطه کند
[ترجمه ترگمان]او کار خود را انجام داده بود تا خود را با گروهی از افسران جوان و درخشان احاطه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sokagakkai was able to hand-pick his successor.
[ترجمه گوگل]سوکاگاکای توانست جانشین خود را دستی انتخاب کند
[ترجمه ترگمان]Sokagakkai توانست جانشین او را انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You can handpick your assistants.
[ترجمه گوگل]شما می توانید دستیاران خود را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید assistants را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those men were handpicked strong-arm thugs, hired for the occasion, known for their viciousness.
[ترجمه گوگل]آن مردان اراذل و اوباش قوی دستی بودند که برای این مناسبت استخدام شده بودند و به شرارت خود معروف بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها افراد خود را که برای این موقعیت شناخته شده بودند، استخدام کرده بودند، زیرا شرارت بار آن ها را شناخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Oblivious, Mr Straw exchanged pleasantries with hand-picked prisoners.
[ترجمه گوگل]غافل، آقای استراو با زندانیان دستچین شده خوش و بش کرد
[ترجمه ترگمان]در oblivious، آقای \"استراو\" با زندانیان دست چین شده معاوضه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The other judges, both charisma-free, were handpicked to make him shine.
[ترجمه گوگل]داوران دیگر، هر دو بدون کاریزما، برای درخشش او انتخاب شدند
[ترجمه ترگمان]دیگر قضات، هم charisma و هم free، برای درخشیدن انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nobody from her handpicked half-dozen is going to utter a mumbling word.
[ترجمه گوگل]هیچ کس از نیم دوجین دستچین شده او قرار نیست یک کلمه زمزمه به زبان بیاورد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از او جدا نمی شود - ده دوازده نفر باید زیر لب چیزی بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dawson was Mayor Kelly's handpicked successor.
[ترجمه گوگل]داوسون جانشین انتخابی شهردار کلی بود
[ترجمه ترگمان]داوسون جانشین منتخب شهردار کلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some of his closest aides have been handpicked from the pharmaceutical sector.
[ترجمه گوگل]برخی از نزدیک ترین دستیاران او از بخش داروسازی انتخاب شده اند
[ترجمه ترگمان]برخی از نزدیک ترین دستیاران او از بخش داروسازی انتخاب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The 000 delegates were handpicked for loyalty, and did not utter a word of criticism.
[ترجمه گوگل]000 نماینده برای وفاداری انتخاب شدند و حتی یک کلمه انتقادی به زبان نیاوردند
[ترجمه ترگمان]The نماینده برای وفاداری انتخاب شدند و حتی یک کلمه انتقاد هم بر زبان نیاوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He circumvented the seniority system, handpicking some of the most important chairmen.
[ترجمه گوگل]او سیستم ارشدیت را دور زد و برخی از مهم ترین رؤسای را انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]او سیستم ارشدیت را دور زد، و برخی از مهم ترین روسا را از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست چین کردن (فعل)
handpick

تخصصی

[نساجی] اثر دست در پارچه - جابجایی پود در پارچه در اثر فشار دست - جابجا شدن پود با دست از جای خود و ایجاد فضای باز در پارچه

انگلیسی به انگلیسی

• pick by hand, select carefully, choose

پیشنهاد کاربران

1 - to pick by hand as opposed to a machine process
با دست برداشت کردن ( نقطه مقابل ماشینی برداشت کردن )
2 - select carefully with a particular purpose in mind
دست چین کردن، چیزی یا کسی را با دقت برای هدف خاصی انتخاب کردن
...
[مشاهده متن کامل]

"the board's executive director hand - picked the review panel to ensure the vote"

handpick ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: برداشت دستی
تعریف: برداشت محصول با دست
دست چین
دست چین کردن
I hand _picked it
دست چین کردن

بپرس