handwriting

/ˈhænˌdraɪtɪŋ//ˈhændraɪtɪŋ/

معنی: خط، دست خط
معانی دیگر: دست نویسی، دست نوشته، سبک دست نویسی، (قدیمی) نسخه ی خطی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: handwritten (adj.)
(1) تعریف: writing produced by hand, as with a pen or pencil.
مشابه: hand, script

- There was faded handwriting on the inside of the book's cover.
[ترجمه گوگل] داخل جلد کتاب دست خطی محو شده بود
[ترجمه ترگمان] روی جلد کتاب خطی محو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the visual characteristics of such writing of a particular person.
مشابه: hand

- He has an angular handwriting.
[ترجمه گوگل] او دست خطی زاویه دار دارد
[ترجمه ترگمان] خط گوشه دار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. crabbed handwriting
خط کج و کوله

2. his handwriting is horrible
خط او وحشتناک است.

3. his handwriting is illegible
خط او ناخوانا است.

4. his handwriting is not readable
خط او خوانا نیست.

5. legible handwriting
خط خوانا

6. my handwriting is worse than yours
خط من از خط شما بدتر است.

7. nastalligh handwriting
خط نستعلیق

8. pellucid handwriting
خط خوانا

9. the handwriting of my grandfather aseyd ebrahim was very beautiful
دستخط پدربزرگم آسید ابراهیم بسیار زیبا بود.

10. uneven handwriting
دستخط ناموزون

11. a neat handwriting
خط قشنگ و خوانا

12. a tremulous handwriting
دستخط حاکی از رعشه

13. reading his handwriting is quite a task
خواندن خط او کاملا دشوار است.

14. your cursive handwriting is hard to read, please print!
خط سرهم شما خوانا نیست لطفا با حروف بزرگ بنویسید!

15. see the handwriting on the wall
واقعه ی بدی را پیش بینی کردن

16. that student's illegible handwriting was my despair
خط ناخوانای آن شاگرد حس یاس مرا برمی انگیخت.

17. we compared specimens of their handwriting
نمونه های دستخط آنها را با هم مقایسه کردیم.

18. the letter is in my father's handwriting
نامه به خط پدرم است.

19. the notice had been written in a bold handwriting
آگهی به خط درشت و خوانا نوشته شده بود.

20. He certified it was his wife's handwriting.
[ترجمه گوگل]او تصدیق کرد که دستخط همسرش است
[ترجمه ترگمان]او تایید کرد که این دستخط همسرش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. We need to ensure that handwriting is properly taught in our primary schools.
[ترجمه گوگل]ما باید اطمینان حاصل کنیم که دست خط به درستی در مدارس ابتدایی ما آموزش داده می شود
[ترجمه ترگمان]ما باید اطمینان حاصل کنیم که دست خط به درستی در مدارس ابتدایی ما تدریس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It's always a problem deciphering his handwriting.
[ترجمه گوگل]رمزگشایی دست خط او همیشه مشکل است
[ترجمه ترگمان]همیشه برایش مشکل است که دست خطش را بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The handwriting on both cheques is identical.
[ترجمه گوگل]دستخط هر دو چک یکسان است
[ترجمه ترگمان]دستخط هر دو چک یکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. What does her handwriting tell you about her character?
[ترجمه گوگل]دست خط او در مورد شخصیت او به شما چه می گوید؟
[ترجمه ترگمان]دست خطش درباره شخصیتش چه می گوید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. I recognised her handwriting on the envelope.
[ترجمه گوگل]دست خط او را روی پاکت تشخیص دادم
[ترجمه ترگمان]خطی را که روی پاکت بود شناختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Her handwriting was clearly legible.
[ترجمه گوگل]دست خطش به وضوح خوانا بود
[ترجمه ترگمان]خط او به وضوح خوانا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

دست خط (اسم)
hand, writing, script, longhand, manuscript, handwriting, rescript

انگلیسی به انگلیسی

• writing done by hand; individual style of writing
your handwriting is your style of writing with a pen or pencil.

پیشنهاد کاربران

نوعی استعاره از نادیده گرفتن استدلال دیگران بدون هیچ دلیل قابل توجهی
دست خط
خط ، دست خط 🤰🏻🤰🏻
if you want to improve your handwriting you must practice
اگر می خواهی دست خطت را ارتقا بدی باید تمرین کنی
خط ، دستخط.
دست خط

دست خط، هر فرد دست خطی دارد

بپرس