hangdog

/ˈhæŋdɔːɡ//ˈhæŋdɒɡ/

معنی: خس، شرمگین، ادم خبیی، شرمنده و ترسو، خوار
معانی دیگر: شرمنده و سر به زیر، (در اصل) کسی که کارش گرفتن و حلق آویز کردن سگ های ولگرد بود، کسی که سزاوار به دار آویختن بود، آدم رذل، آدم پست و مرموز، پست فطرت، نارو زن، مقصر، ادم خبیک، پست، ترسو، جبان، ادم پست وترسو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to an appearance of shame, dejection, or humiliation.

- We could tell she'd been rejected again by the hangdog expression on her face.
[ترجمه گوگل] می‌توانستیم بگوییم که او دوباره با حالت سگ آویزان روی صورتش طرد شده است
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که دوباره او را رد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a hangdog expression
قیافه یا حالت حاکی از شرمندگی

2. I could tell from his hangdog look that things had gone badly.
[ترجمه گوگل]از نگاه آویزانش متوجه شدم که اوضاع بد پیش رفته است
[ترجمه ترگمان]می توانستم بگویم که همه چیز بد پیش رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ross was still sporting his hangdog look.
[ترجمه گوگل]راس هنوز ظاهرش را به شکل قاتل داشت
[ترجمه ترگمان]راس هنوز در حال تفریح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tortoni is a bald man with a hangdog face.
[ترجمه گوگل]تورتونی مردی کچل است که چهره‌ای مثل سگ دارد
[ترجمه ترگمان] Tortoni یه مرد کچل با یه چهره کثیف - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His hangdog gait belied his real attitude.
[ترجمه گوگل]راه رفتن سگ دار او نگرش واقعی او را تکذیب کرد
[ترجمه ترگمان]hangdog به طرز رفتار واقعی اش خیانت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His hangdog mug is one of the most familiar on the music channel.
[ترجمه گوگل]لیوان آویز او یکی از آشناترین لیوان های کانال موسیقی است
[ترجمه ترگمان]mug، یکی از the کانال موسیقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has his father's long face, hangdog expression and lank fair hair.
[ترجمه گوگل]او چهره دراز پدرش، حالت سگ دار آویزان و موهای نازک و روشن دارد
[ترجمه ترگمان]او چهره طولانی پدرش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A long face, hangdog, sad-sack, and dusty hair, reddish brown.
[ترجمه گوگل]صورت دراز، سگ دار آویزان، گونی غمگین و موهای غبار آلود، قهوه ای مایل به قرمز
[ترجمه ترگمان]یک چهره طولانی، کثیف، کثیف و موهای گرد و گرد و قهوه ای مایل به قرمز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tom had a hangdog air about him even though he didn't get caught in the theft.
[ترجمه گوگل]تام با وجود اینکه در دزدی گیر نیفتاده بود او را درگیر می کرد
[ترجمه ترگمان]او حتی با اینکه در دزدی دستگیر نشده بود، احساس بدی نسبت به او داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Original, a lot of moment, it is him hangdog of one's previous experience looks low oneself.
[ترجمه گوگل]اصلی، بسیاری از لحظه، آن است که او آویزان از تجربه قبلی خود به نظر می رسد پایین خود
[ترجمه ترگمان]اصل، خیلی از لحظات، این او است که تجربه قبلی فرد به نظر کمی پایین می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mr. B sometimes shows a hangdog look in front of his wife.
[ترجمه گوگل]آقای ب گاهی در مقابل همسرش قیافه ی قاتل نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]آقای ب گاهی نشان می دهد که او در مقابل زنش ایستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a painful, hangdog progress for him.
[ترجمه زینب سرآمد] آن پیشرفتی دردناکِ شرم آور برای او بود.
|
[ترجمه گوگل]این برای او یک پیشرفت دردناک بود
[ترجمه ترگمان] یه کار دردناکی براش پیش اومده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After an hour-long meeting in the presidential palace, a hangdog Mr Cossiga announced that he and Mr Andreotti were in full agreement.
[ترجمه گوگل]پس از یک جلسه یک ساعته در کاخ ریاست جمهوری، یک سگ جلاد آقای کوسیگا اعلام کرد که او و آقای آندرئوتی با هم توافق کامل دارند
[ترجمه ترگمان]پس از یک جلسه یک ساعته در کاخ ریاست جمهوری، آقای Cossiga اعلام کرد که او و آقای Andreotti به توافق رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The second morning of his sickness, Mr Henry comes to me with something of a hangdog look.
[ترجمه گوگل]صبح دوم بیماریش، آقای هنری با ظاهری شبیه به قاتل نزد من می آید
[ترجمه ترگمان]صبح روز دوم بیماری او، آقای هنری با یک نگاه of به سوی من آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خس (اسم)
brash, straw, lettuce, brush, hilding, brushwood, scobs, hangdog, stinkard

شرمگین (اسم)
hangdog

ادم خبیی (اسم)
hangdog

شرمنده و ترسو (اسم)
hangdog

خوار (صفت)
abject, contemptible, debased, degraded, despicable, abused, wretched, hangdog

انگلیسی به انگلیسی

• defeated; ashamed, full of guilt
someone who has a hangdog expression looks miserable or guilty.

پیشنهاد کاربران

بپرس