hankering

/ˈhæŋkərɪŋ//ˈhæŋkərɪŋ/

معنی: اشتیاق، مایل، شوق وافر
معانی دیگر: هوس شدید، ویار، غنج زنی، ولع

جمله های نمونه

1. he had a hankering for a cigaret
او دلش برای یک سیگار می تپید.

2. From time to time we all get a hankering for something a little different.
[ترجمه گوگل]هر از گاهی همه ما مشتاق چیز کمی متفاوت هستیم
[ترجمه ترگمان]از این به بعد همه ما اشتیاق زیادی برای یه چیز متفاوت داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I've always had a hankering to go to China.
[ترجمه گوگل]من همیشه مشتاق رفتن به چین بودم
[ترجمه ترگمان]همیشه اشتیاق داشتم به چین برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's always hankering after excitement.
[ترجمه گوگل]او همیشه مشتاق هیجان است
[ترجمه ترگمان]همیشه دنبال هیجان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I've always had a hankering to be a doctor.
[ترجمه گوگل]من همیشه مشتاق پزشک شدن بودم
[ترجمه ترگمان]من همیشه اشتیاق داشتم که یک دکتر باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All very contemporary, but I found myself hankering for the crisp definition of the old Frederick Austin arrangement.
[ترجمه گوگل]همه بسیار معاصر بودند، اما من مشتاق تعریف دقیق چیدمان قدیمی فردریک آستین بودم
[ترجمه ترگمان]خیلی معاصر، اما من خودم را برای تعریف crisp از آرایش قدیمی فردریک آستین خیلی مشتاق یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She did develop a terrific hankering for a crucifix, though.
[ترجمه گوگل]با این حال، او اشتیاق فوق العاده ای به صلیب داشت
[ترجمه ترگمان]به هر حال او اشتیاق زیادی به صلیب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Always had a hankering to be a nurse, she did.
[ترجمه گوگل]او همیشه مشتاق پرستاری بود
[ترجمه ترگمان]همیشه دلش می خواست یک پرستار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The vague hankering for a pre-industrial utopia is the politics of sixth-form common rooms, not the real world.
[ترجمه گوگل]اشتیاق مبهم برای مدینه فاضله ماقبل صنعتی، سیاست اتاق های مشترک شکل ششم است، نه دنیای واقعی
[ترجمه ترگمان]اشتیاق مبهم برای مدینه فاضله از پیش صنعتی، سیاست طبقه ششم است، نه دنیای واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I do have a hankering for hearty, home-cooked meals that I can enjoy with my family after work.
[ترجمه گوگل]من مشتاق غذاهای مقوی و خانگی هستم که بتوانم بعد از کار در کنار خانواده از آن لذت ببرم
[ترجمه ترگمان]من اشتیاق زیادی برای غذاهای hearty و خانگی دارم که می توانم بعد از کار با خانواده ام از آن لذت ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has been hankering to spend an evening talking with you.
[ترجمه گوگل]او مشتاق است یک شب را با شما صحبت کند
[ترجمه ترگمان]خیلی دلش می خواهد یک شب را با تو صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It doesn't really sound like you have a hankering for anything in particular at all.
[ترجمه گوگل]واقعاً به نظر نمی رسد که شما اصلاً مشتاق چیز خاصی هستید
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که تو اشتیاق خاصی برای هر چیز خاصی داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had a hankering to own a car.
[ترجمه گوگل]او مشتاق داشتن ماشین بود
[ترجمه ترگمان]خیلی دلش می خواست ماشین داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They all want me dead, and are hankering for my money.
[ترجمه گوگل]همه آنها مرگ من را می خواهند و مشتاق پول من هستند
[ترجمه ترگمان]، همه شون میخوان من بمیرم و اشتیاق زیادی به پول من دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I had a hankering to see 1949's White Heat, the Jimmy Cagney flick where he plays gangster Cody Jarrett.
[ترجمه گوگل]مشتاق دیدن فیلم گرمای سفید ۱۹۴۹، فیلم جیمی کاگنی بودم که در آن نقش گانگستر کودی جارت را بازی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]من خیلی دلم می خواست تا سال ۱۹۴۹، گرمای سفید، جیمی Cagney را ببینم که در آنجا به جرت یک تبهکار بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشتیاق (اسم)
thirst, longing, appetence, appetency, enthusiasm, anxiety, heat, solicitude, appetite, hunger, hankering, avidity

مایل (صفت)
disposed, willing, longing, keen, solicitous, wishing, desirous, inclined, fond, hankering, bent, oblique, wanting, craving, sideling, sidling, wishful, yearning

شوق وافر (صفت)
hankering

انگلیسی به انگلیسی

• longing; craving, strong desire
a hankering for something is a great desire for it.

پیشنهاد کاربران

This term refers to strong and persistent desires or cravings for something. It is often used to describe a longing or yearning for a particular thing or experience.
این اصطلاح به خواسته یا هوس قوی و مداوم برای چیزی اشاره دارد. اغلب برای توصیف اشتیاق یا میل وافر برای یک چیز یا تجربه خاص استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

“I have a hankering for some chocolate ice cream. ”
A person might say, “I have a hankering for adventure and want to go on a spontaneous road trip. ”
Another might confess, “I have a hankering for success and will do whatever it takes to achieve my goals. ”

hankering
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-needs/
Keen on
Enthusiasm

بپرس