hard line


(به ویژه در مورد سیاست) سخت،خمش ناپذیر،انعطاف ناپذیر،یکدنده،سرسختانه،سختگیرانه،افراط آمیز،تندرو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: unwilling to yield, esp. in regard to ideas or ideology.

- The former governor was a hard-line conservative.
[ترجمه گوگل] فرماندار سابق یک محافظه کار تندرو بود
[ترجمه ترگمان] فرماندار سابق محافظه کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. stalin's hard-line policies
روش های سیاسی خشن و انعطاف ناپذیر استالین

2. Soon they were only dots above the hard line of the horizon.
[ترجمه گوگل]به زودی آنها فقط نقطه هایی بالاتر از خط سخت افق بودند
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که آن ها تنها نقطه مقابل خط سخت افق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government wants to take a hard line against the strikers.
[ترجمه گوگل]دولت می خواهد موضع سختی در برابر اعتصاب کنندگان اتخاذ کند
[ترجمه ترگمان]دولت می خواهد علیه اعتصاب کنندگان یک خط سخت بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His mouth compressed into a thin, hard line.
[ترجمه گوگل]دهانش به یک خط نازک و سخت فشرده شد
[ترجمه ترگمان]لب هایش به هم فشرده شد و به خط نازک و سختی فشرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government took a hard line on the strike.
[ترجمه گوگل]دولت در قبال این اعتصاب موضع سختی اتخاذ کرد
[ترجمه ترگمان]دولت در این حمله یک خط سخت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The school takes a very hard line on drugs.
[ترجمه گوگل]مدرسه در مورد مواد مخدر موضع بسیار سختی می گیرد
[ترجمه ترگمان]این مدرسه یک خط بسیار سخت بر روی مواد مخدر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Vatican is taking a hard line on birth control.
[ترجمه گوگل]واتیکان در مورد کنترل بارداری موضع سختی اتخاذ کرده است
[ترجمه ترگمان]واتیکان به سختی کنترل تولد را به دست می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His mouth tightened into a thin hard line.
[ترجمه گوگل]دهانش به یک خط سخت نازک سفت شد
[ترجمه ترگمان]دهانش محکم به یک خط باریک کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In 196they took a hard line.
[ترجمه گوگل]در سال 196 آنها موضع سختی گرفتند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۶، آن ها یک خط سخت گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But they are taking a hard line in negotiations with the Legislature.
[ترجمه گوگل]اما در مذاکرات با قوه مقننه موضع سختی اتخاذ می کنند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها در مذاکرات با مجلس قانون گزاری دچار مشکل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You can't draw a hard line between international and national politics not these days.
[ترجمه گوگل]این روزها نمی توان مرز سختی بین سیاست بین المللی و ملی ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید یک خط سخت بین سیاست های بین المللی و ملی این روزها بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. De Gaulle took a hard line towards the strike.
[ترجمه گوگل]دوگل نسبت به اعتصاب موضع سخت گرفت
[ترجمه ترگمان]دو گل ضربه محکمی به این اعتصاب زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But both sides are taking a hard line.
[ترجمه گوگل]اما هر دو طرف موضع سختی اتخاذ می کنند
[ترجمه ترگمان]اما هر دو طرف در حال گرفتن یک خط سخت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Clinton, in short, did not take a hard line, though he should have.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، کلینتون، هر چند که باید موضع سختی اتخاذ نمی کرد
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، کلینتون یک خط سخت به دست نیاورد، هر چند که باید داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the Clinton administration is still taking a hard line.
[ترجمه گوگل]اما دولت کلینتون همچنان موضع سختگیرانه ای اتخاذ می کند
[ترجمه ترگمان]اما دولت کلینتون هنوز هم در حال گرفتن یک خط سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if someone takes a hard line on something, they have a firm policy which they refuse to change.

پیشنهاد کاربران

Line :opinion - point of view
Line به معنی خط , همچنین خط فکری می باشد .
کسی که نظر و عقیده اش سخت و محکم است .
در عقیده اش انعطاف پذیر نیست .
سازش ناپذیر، محکم ( در عقاید یا رفتار سیاسی )
بزرگ، دو آتیشه، برجسته
تندی کردن
سرسختانه یا متعصبانه و محکم
سرسخت , لجوج ، کله شق, لجباز
تندرو ( سیاسی )
متعصب ( سیاسی )

بپرس