hardly ever

/ˈhɑrdli ˈɛvər//ˈhɑrdli ˈɛvər/

جمله های نمونه

1. In Italy people hardly ever cohabit.
[ترجمه علی] در ایتالیا افراد به ندرت با هم همزیستی می کنند.
|
[ترجمه bit] در ایتالیا مردم به سختی باهم همزیستی می کنند
|
[ترجمه عسل] در ایتالیا مردم به ندرت با هم همزیستی میکنند
|
[ترجمه سمانه] در ایتالیا افراد به ندرت با یکدیگر همزیستی می کنند
|
[ترجمه Nika] در ایتالیا افراد به ندرت باهم همزیستی میکنند
|
[ترجمه محمد امین] در کشور ایتالیا افراد کمتر با هم زندگی می کنند hardly ever=10%
|
[ترجمه Amir] در ایتالیا مردم به ندرت باهم هستند
|
[ترجمه گوگل]در ایتالیا مردم به سختی زندگی مشترک دارند
[ترجمه ترگمان]در ایتالیا مردم به سختی cohabit می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I had hardly ever spoken to him.
[ترجمه MAD] من به ندرت با او صحبت میکنم
|
[ترجمه Itachi] من تا به حال با او صحبت نکرده ام
|
[ترجمه گوگل]من به سختی با او صحبت کرده بودم
[ترجمه ترگمان]من هرگز با او حرف نزده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You hardly ever see owls in the daytime.
[ترجمه Atena] شما در طول روز جغدها را به سختی میبینید.
|
[ترجمه گوگل]به ندرت در طول روز جغدها را می بینید
[ترجمه ترگمان]تو روز که دی گه هیچ وقت جغد ندیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This lift is hardly ever in working order.
[ترجمه گوگل]این آسانسور به ندرت در حال کار است
[ترجمه ترگمان]این آسانسور به ندرت در حال کار کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My mother hardly ever went to the bother of making cakes.
[ترجمه گوگل]مادرم به سختی زحمت درست کردن کیک را نمی‌کشید
[ترجمه ترگمان]مادرم به ندرت به خودش زحمت درست کردن کیک می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We ate chips every night, but hardly ever had fish.
[ترجمه گوگل]ما هر شب چیپس می خوردیم، اما به ندرت ماهی می خوردیم
[ترجمه ترگمان]ما هر شب چیپس می خوردیم، اما به ندرت ماهی می خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She lives in Spain, so we hardly ever see her.
[ترجمه گوگل]او در اسپانیا زندگی می کند، بنابراین ما به ندرت او را می بینیم
[ترجمه ترگمان]او در اسپانیا زندگی می کند، بنابراین به ندرت او را می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have hardly ever seen her.
[ترجمه گوگل]من به سختی او را ندیده ام
[ترجمه ترگمان]من تا به حال او را ندیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I went by plane, a thing I hardly ever do.
[ترجمه گوگل]من با هواپیما رفتم، کاری که به ندرت انجام می دهم
[ترجمه ترگمان]من با هواپیما رفتم، کاری که به سختی میتونستم انجام بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I hardly ever go to bed after midnight.
[ترجمه گوگل]من تقریباً بعد از نیمه شب به رختخواب نمی روم
[ترجمه ترگمان]بعد از نیمه شب به ندرت به رختخواب می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were hardly ever parted in thirty years of marriage.
[ترجمه گوگل]آنها به سختی در سی سال زندگی مشترک از هم جدا شدند
[ترجمه ترگمان]سی سال از ازدواجشان تا به حال از هم جدا نشده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I hardly ever go to concerts.
[ترجمه asal] من حیلی کم به کنسرت میروم
|
[ترجمه حسام] من به ندرت به کنسرتها می روم .
|
[ترجمه گوگل]من به سختی به کنسرت می روم
[ترجمه ترگمان]من به ندرت کنسرت خواهم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She hardly ever goes out.
[ترجمه گوگل]او به سختی بیرون می رود
[ترجمه ترگمان]به ندرت از خانه بیرون می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She hardly ever calls me .
[ترجمه عسل] او خیلی کم به من زنگ میزند| او خیلی کم مرا صدا میزند
|
[ترجمه حسام] او ( خانم ) به ندرت با من تماس می گیرد.
|
[ترجمه گوگل]او به سختی با من تماس می گیرد
[ترجمه ترگمان]به ندرت مرا صدا می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We're getting to the stage where we hardly ever go out together.
[ترجمه گوگل]داریم به مرحله ای می رسیم که به سختی با هم بیرون می رویم
[ترجمه ترگمان]داریم به مرحله بعدی می رسیم که به سختی می توانیم با هم بیرون برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rarely, not often, seldom

پیشنهاد کاربران

hardly ever = almost never.
She hardly ever calls me ( = almost never ) .
درصد قیدهای تکرار:
NEVER: 0%
HARDLY EVER: 10%
RARELY: 20%
SELDOM: 30%
OCCASIONALLY: 40%
SOMETIMES: 50%
OFTEN: 60%
FREQUENTLY: 70%
GENERALLY: 80%
USUALLY: 90%
ALWAYS: 100%
not very often
تقریبا هرگز، به ندرت
گاهی اوقات
یکی از قید های تکرار است.

( Expressions of frequency )
و به معنای به ندرت و چیزی که کم اتفاق می افتد است.
به ندرت rarely
خیلی خیلی کم ، ۱۰ درصد امکان داره ، شاید هیچ وقت ،
خیلی کم ، به ندرت
10٪ موافق
I drive a car hardly ever
من به ندرت ماشین سواری می کنم
به نُدرَت
به ندرت، کمتر اوقات
بسیار کم _ اندک
به ندرت، گاهی اوقات
به ندرت خیلی کم
به ندرت ، کم کم، خیلی کم
Rarely
به ندرت
10%
به ندرا
خیلی کم/به سختی/به ندرت
به ندرت, کم
همواره به سختی
تقریبا همیشه ، بندرت

ده درصد زمان
به ندرت - خیلی خیلی کم
بندرت
به سختی
اندکی

به ندرت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس