have cold feet


(عامیانه) ترسیدن، دستخوش واهمه شدن

جمله های نمونه

1. We are all tired, and have cold feet and hands.
[ترجمه گوگل]همه ما خسته ایم و دست و پاهایمان سرد است
[ترجمه ترگمان]ما همه خسته هستیم و پاهای سرد داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He seems to have cold feet .
[ترجمه نورا] به نظر میاد ترسیده
|
[ترجمه گوگل]انگار پاهایش سرد است
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد پاهاش سرد باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm afraid he will have cold feet.
[ترجمه گوگل]می ترسم پاهایش سرد شود
[ترجمه ترگمان]می ترسم سرما بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Starting today we have cold Feet and The Lost Soul.
[ترجمه گوگل]از امروز ما سرد Feet و The Lost Soul را داریم
[ترجمه ترگمان]از امروز پای سرد و روح گم شده داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Well, starting today we have Cold Feet and Star Wars.
[ترجمه گوگل]خب، از امروز ما Cold Feet و Star Wars را داریم
[ترجمه ترگمان]خب، از امروز شروع به پاهای سرد و جنگ ستارگان داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Starting today we have cold feet and the lose soul.
[ترجمه گوگل]از امروز ما پاهایمان سرد و روح از دست رفته است
[ترجمه ترگمان]از امروز پاهای سرد و روح از دست رفته داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everybody have something: a man have dandruff, and a woman have cold feet.
[ترجمه گوگل]هر کسی چیزی دارد: یک مرد شوره دارد و یک زن پاهای سرد دارد
[ترجمه ترگمان]همه چیزی دارند: یک مرد dandruff سر دارد و یک زن دارای پاهای سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She said something I equated as: Of course you're going to get sick if you have cold feet all the time—warm them.
[ترجمه گوگل]او چیزی گفت که من آن را معادل می‌دانم: البته اگر همیشه پاهایتان سرد باشد، مریض خواهید شد - آنها را گرم کنید
[ترجمه ترگمان]او چیزی گفت که من از آن خوشم می امد: البته اگر در تمام مدت، پاهای سرد داشته باشی، مریض خواهی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lack confidence, be afraid of doing something

پیشنهاد کاربران

:Meaning
To “have/get cold feet” is to be too fearful to undertake or complete an action
پا شل شدن برای انجام کاری
دلسرد شدن

have ( or get ) cold feet
آریان پور: ترسیدن، دستخوش واهمه شدن
معادل های اینجانب با توجه به تعاریف در فرهنگ های انگلیسی:
خونسری، اعتماد به نفس و یا قوت قلب خود را ( برای انجام کاری که از قبل برنامه ریزی شده ) از دست دادن
...
[مشاهده متن کامل]

نگرانی یا دودلی بیش از حد برای انجام کاری که از قبل برنامه ریزی شده

از موضوعی ترس داشتن

بپرس