head hunt

/ˈhedˈhənt//hedhʌnt/

بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an expedition whose purpose is head-hunting.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: headhunts, headhunting, headhunted
• : تعریف: to engage in head-hunting.

جمله های نمونه

1. He was headhunted by Barkers last October to build an advertising team.
[ترجمه گوگل]او در اکتبر گذشته توسط بارکرز برای ایجاد یک تیم تبلیغاتی تحت تعقیب قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او در اکتبر گذشته برای ساخت یک تیم تبلیغاتی به by رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I was headhunted by a marketing agency.
[ترجمه گوگل]من توسط یک آژانس بازاریابی تعقیب شدم
[ترجمه ترگمان]من توسط یک اداره بازاریابی استخدام شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They may headhunt her for the vacant position of Executive Producer.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است او را برای پست خالی تهیه کننده اجرایی دنبال کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است او را به خاطر پست خالی تولید کننده اجرایی سرزنش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was headhunted by a rival firm.
[ترجمه گوگل]او توسط یک شرکت رقیب شکار شد
[ترجمه ترگمان]او توسط یک شرکت رقیب گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A successor is being headhunted.
[ترجمه گوگل]جانشینی تحت تعقیب است
[ترجمه ترگمان]جانشین او نا امید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The joke, of course, was that the real students were currently being head-hunted for posts with starting salaries in excess of 20K.
[ترجمه گوگل]البته شوخی این بود که دانشجویان واقعی در حال حاضر به دنبال پست هایی با حقوق اولیه بیش از 20 هزار نفر بودند
[ترجمه ترگمان]البته شوخی این بود که دانش آموزان واقعی در حال حاضر با شروع حقوق خود در ۲۰ K به دنبال پست های بازرسی می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These people will be highly attractive to would-be new entrants, who are expected to head-hunt them.
[ترجمه گوگل]این افراد برای تازه واردان بالقوه بسیار جذاب خواهند بود، که انتظار می رود آنها را شکار کنند
[ترجمه ترگمان]این افراد برای تازه واردان که انتظار می رود آن ها را شکار کنند، بسیار جذاب خواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Canalling build savings pool, buy plane burning oil, headhunt casting all spent.
[ترجمه گوگل]کانال سازی ساخت استخر پس انداز، خرید روغن سوزاندن هواپیما، ریخته گری سرنشین همه هزینه شده است
[ترجمه ترگمان]Canalling یک استخر پس انداز ایجاد می کنند، روغن داغ هواپیما می خرند و همه آن ها خرج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Recommend headhunt service aiming at potential clients, undertake effective business development job to finish related target.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد خدمات شکار سر با هدف مشتریان بالقوه، انجام کار توسعه کسب و کار موثر برای تکمیل هدف مرتبط
[ترجمه ترگمان]Recommend headhunt با هدف جذب مشتریان احتمالی، انجام یک کار توسعه تجاری موثر جهت پایان دادن به هدف مربوطه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reynolds wanted new consultants from business schools and commerce or industry, not from other headhunting firms.
[ترجمه گوگل]رینولدز مشاوران جدیدی از مدارس بازرگانی و بازرگانی یا صنعت می‌خواست، نه از سایر شرکت‌های شکار سر
[ترجمه ترگمان]رینولدز خواستار مشاوران جدید از مدارس تجاری و بازرگانی و صنعت، و نه از سایر شرکت ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This immediate post-war shortage ushered in what may be identified as the first phase of the emergence of headhunting.
[ترجمه گوگل]این کمبود فوری پس از جنگ باعث شد که بتوان آن را به عنوان اولین مرحله از ظهور شکار سر معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]این کمبود پس از جنگ در چیزی که ممکن است به عنوان مرحله اول ظهور of شناسایی شود، هدایت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Companies want to prevent their best and brightest employees from being headhunted by rival organizations.
[ترجمه گوگل]شرکت‌ها می‌خواهند از تعقیب بهترین و باهوش‌ترین کارمندان خود توسط سازمان‌های رقیب جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها می خواهند از بهترین و درخشان ترین کارمندان خود در رقابت با سازمان های رقیب جلوگیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

مخ کسی را برای انجام کار زدن
استخدام در شغل و عنوان بسیار ویژه یا مهم
براساس کتاب destination c1c2
صفحه ۲۲۸
Verb: to try to persuade someone to leave their job and go to work for another company
e. g. He was headhunted by a large electronics company
He was headhunted
معنیش میشه که : اون به یه کار جدید دعوت شده ( که استعدادشو کشف کردن )

بپرس