healthful

/ˈhelθfəl//ˈhelθfəl/

معنی: تندرست، سالم، سلامت
معانی دیگر: تندرستی بخش، بهداشتی، مقوی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: healthfully (adv.), healthfulness (n.)
(1) تعریف: beneficial to the health.
متضاد: unhealthy
مشابه: salubrious, wholesome

- The doctor advised that she eat a more healthful diet.
[ترجمه گوگل] دکتر به او توصیه کرد که رژیم غذایی سالم تری داشته باشد
[ترجمه ترگمان] پزشک توصیه کرد که یک رژیم غذایی خوب دیگر بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Broccoli and cauliflower are healthful vegetables.
[ترجمه گوگل] کلم بروکلی و گل کلم سبزیجات مفیدی هستند
[ترجمه ترگمان] گل کلم و گل کلم، سبزیجات مقوی و مفیدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: sound; healthy.
متضاد: unhealthy
مشابه: healthy

- She appeared to be a healthful child despite her abandonment.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید که او علیرغم رها شدن، کودکی سالم است
[ترجمه ترگمان] با وجود این که ترک کرده بود، او بچه خوبی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a healthful rest
استراحت تندرستی بخش

2. most fruits are healthful
اکثر میوه ها برای سلامتی مفید هستند.

3. The healthful man can give counsel to the sick.
[ترجمه گوگل]انسان سالم می تواند به بیمار مشاوره دهد
[ترجمه ترگمان]مرد سالم می تواند با بیماران مشورت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A healthful diet includes lots of green vegetables.
[ترجمه گوگل]یک رژیم غذایی سالم شامل مقدار زیادی سبزیجات سبز است
[ترجمه ترگمان]یک رژیم غذایی سالم شامل بسیاری از سبزیجات سبز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Make sure he is occupied in healthful activities and does not spend a great deal of time by himself.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که او مشغول فعالیت های سالم است و زمان زیادی را به تنهایی نمی گذراند
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که او در فعالیت های سالم به سر می برد و زمان زیادی را با خودش سپری نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The American breakfast is getting more healthful, with whole-grain breads and high-fiber cereals.
[ترجمه گوگل]صبحانه آمریکایی با نان های سبوس دار و غلات پر فیبر سالم تر می شود
[ترجمه ترگمان]صبحانه آمریکا در حال به دست آوردن غذای مقوی و سالم به همراه غلات سبوس دار و غلات با فیبر بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Healthful rivalry among the respective clubs within a congregation.
[ترجمه گوگل]رقابت سالم بین باشگاه های مربوطه در یک جماعت
[ترجمه ترگمان]رقابت بین باشگاه های مربوطه در یک اجتماع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Final tally: a tasty, reasonably healthful lunch, served quickly in an attractive setting.
[ترجمه گوگل]آمار نهایی: یک ناهار خوشمزه و نسبتا سالم که به سرعت در یک محیط جذاب سرو می شود
[ترجمه ترگمان]آمار نهایی: یک ناهار خوش مزه و خوش مزه که به سرعت در یک محیط جذاب سرو کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mills is known for his healthful EWapproach to cooking, and this dish exemplifies his style well.
[ترجمه گوگل]میلز به دلیل رویکرد بهداشتی EW به آشپزی شناخته شده است و این غذا به خوبی سبک او را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]میلز به خاطر غذای سالم او برای پخت وپز مشهور است و این غذا سبک او را خوب نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chicken soup had the lore of being healthful, a strength builder.
[ترجمه گوگل]سوپ مرغ افسانه سالم بودن و قوت بخش بودن را داشت
[ترجمه ترگمان]سوپ جوجه، حکمت خاصی داشت که سالم بودن، یک سازنده نیرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The constitution, nutrition catabolism and safety of the healthful oil, the major component of which is diacylglycerol, were explained in this paper.
[ترجمه گوگل]ساختار، کاتابولیسم تغذیه و ایمنی روغن سالم، که جزء اصلی آن دی اسیل گلیسرول است، در این مقاله توضیح داده شد
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی، تغذیه و ایمنی روغن مفید، جز اصلی آن دیاسی گلیسیرین است که در این مقاله توضیح داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And Satan peeled off the healthful skin and sliced starchy center into chips and deep - fried them.
[ترجمه گوگل]و شیطان پوست سالم را جدا کرد و مرکز نشاسته را به صورت چیپس برش داد و آنها را سرخ کرد
[ترجمه ترگمان]و شیطان پوست سالم را دفع کرده و مرکز starchy را به چیپ تبدیل کرده و آن ها را fried کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. OBJECTIVE:To study the healthful effects of the medicated diet containing Rhizoma Alismatis and Lentinus Edodes (RALE) in blood-lipid regulation and antioxidation.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثرات بهداشتی رژیم غذایی دارویی حاوی Rhizoma Alismatis و Lentinus Edodes (RALE) در تنظیم چربی خون و آنتی اکسیداسیون
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: برای مطالعه اثرات مفید رژیم دارویی حاوی Rhizoma Alismatis و Lentinus Edodes (rale)در تنظیم چربی - چربی و antioxidation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tea is a kind of good medicament and healthful beverage. But the quality will be affected when being deposited or treated unsuitably .
[ترجمه گوگل]چای نوعی داروی خوب و نوشیدنی سالم است اما در صورت رسوب گذاری یا درمان نامناسب بر کیفیت تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]چای نوعی نوشیدنی خوب و مفید است اما این کیفیت زمانی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت که ته نشین شده و یا تحت درمان قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تندرست (صفت)
fit, well, bouncing, healthy, buxom, healthful, lusty

سالم (صفت)
well, valid, whole, sound, healthy, wholesome, healthful, lucid, salubrious, hale, intact, safe and sound, in good condition, sane

سلامت (صفت)
healthy, wholesome, healthful, safe and sound, healthsome

تخصصی

[بهداشت] بهداشتی

انگلیسی به انگلیسی

• healthy, wholesome; conducive to good health

پیشنهاد کاربران

دروناپُر
( Darunāpor )
�درونا� ( health ) و �پُر� ( ful )
☑️ دَروناپُر
دَروناپُر 👩‍⚕️🏥
🇮🇷 همتای پارسی: دَروناپُر 🇮🇷
( دَرونا ( health ) پُر ( پسوند همریشه با ful ) )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : heal
✅️ اسم ( noun ) : health / healing / healer / healthiness
✅️ صفت ( adjective ) : healthy / healthful
✅️ قید ( adverb ) : healthily / healthfully
تندرستی بخش
سالم
بهداشتی

بپرس