hearten

/ˈhɑːrtn̩//ˈhɑːtn̩/

معنی: جرات دادن، تشجیع کردن، دل دادن
معانی دیگر: دلشاد کردن، دلداری دادن، امیدوار کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: heartens, heartening, heartened
مشتقات: heartened (adj.), hearteningly (adv.)
• : تعریف: to make hopeful, confident, or glad; give heart to; encourage.
متضاد: daunt, demoralize, discourage, dishearten, unnerve
مشابه: buoy, cheer, encourage, fortify, nerve, spirit, support, sustain

جمله های نمونه

1. This good news will hearten you.
[ترجمه اعظم] این خبر خوب شما را دلگرم خواهد کرد
|
[ترجمه گوگل]این خبر خوب باعث دلگرمی شما خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این خبر خوب به شما دلگرم خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He said a lot to hearten me.
[ترجمه گوگل]او برای دلگرم شدن من خیلی گفت
[ترجمه ترگمان] اون خیلی حرف زد که به من دلگرمی بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was hot, spiced wine to hearten the bride, who drank it gratefully.
[ترجمه گوگل]شراب داغ و ادویه‌ای برای دلگرمی عروس وجود داشت که با شکرگزاری آن را نوشید
[ترجمه ترگمان]شراب داغ و پر ادویه برای دلگرم عروس بود که با خوشحالی آن را نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It would hearten the many feminists who crowded the church that night without contradicting the teachings of the magisterium.
[ترجمه گوگل]این باعث دلگرمی بسیاری از فمینیست‌هایی می‌شود که آن شب کلیسا را ​​بدون مخالفت با آموزه‌های ماژستریوم شلوغ کردند
[ترجمه ترگمان]این کار باعث می شد بسیاری از طرفداران who که آن شب کلیسا را در کلیسا جمع کرده بودند بدون آن که تعلیمات of را تکذیب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His decision is likely to hearten his father, Prince Charles, who loathes his son's nicotine habit.
[ترجمه گوگل]تصمیم او احتمالاً باعث دلگرمی پدرش شاهزاده چارلز می شود که از عادت نیکوتین پسرش متنفر است
[ترجمه ترگمان]این تصمیم به احتمال زیاد باعث دلگرمی پدرش، شاهزاده چارلز می شود که از عادت نیکوتین پسرش بیزار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The manager tried to hearten ( up ) the players.
[ترجمه گوگل]مدیر تلاش کرد تا بازیکنان را تشویق کند
[ترجمه ترگمان]مدیر سعی کرد تا دلگرمی بازیکنان را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hearten: This shield grants the owner up to 5 temporary hit points per day on command.
[ترجمه گوگل]Hearten: این سپر به مالک تا 5 امتیاز ضربه موقت در روز را به دستور می دهد
[ترجمه ترگمان]hearten: این سپر به صاحب ۵ امتیاز موقتی در هر روز فرمان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Good: You hearten explain adolescent sex knowledge to the daughter.
[ترجمه گوگل]خوب: شما به دختر دانش جنسی نوجوانان را توضیح می دهید
[ترجمه ترگمان]بسیار خوب: به شما اطمینان می دهم که دانش جنسی نوجوانان را به دختر توضیح می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I will go first to hearten thee.
[ترجمه گوگل]من اول می روم تا به تو دلداری بدهم
[ترجمه ترگمان]اول نزد تو خواهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Anyhow, want hearten drive, advance despite difficulties.
[ترجمه گوگل]به هر حال، انگیزه دلخواه را بخواهید، با وجود مشکلات پیشروی کنید
[ترجمه ترگمان]به هر حال، می خو ای رانندگی کنی، با وجود مشکلات پیش بری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This new clause may hearten domestic opponents of moves dictated from Brussels.
[ترجمه گوگل]این بند جدید ممکن است مخالفان داخلی اقدامات دیکته شده از بروکسل را تشویق کند
[ترجمه ترگمان]این بند جدید ممکن است موجب تقویت مخالفان داخلی از طرف بروکسل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sight of the flames leaping up did much to hearten me.
[ترجمه گوگل]منظره شعله های آتش که به سمت بالا می جهیدند خیلی به من دلگرمی داد
[ترجمه ترگمان]دیدن شعله ها بسیار موثر بود که مرا دلگرم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Encouragement gets greatly after young minister listens, the spirIt'since hearten begins to do expatiatory liturgy.
[ترجمه گوگل]پس از گوش دادن وزیر جوان، تشویق به شدت افزایش می یابد، از آنجایی که قلب شروع به انجام دعای تسبیح می کند
[ترجمه ترگمان]Encouragement پس از اینکه وزیر جوان گوش می دهد به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد، از زمانی که hearten شروع به عبادت در مراسم عبادت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We these old Yanan and everybody are same, very glad to mix hearten.
[ترجمه گوگل]ما این یانان پیر و همه مثل هم هستیم، خیلی خوشحالیم که دل را با هم ترکیب می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما این Yanan پیر و همه از هم ون glad
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جرات دادن (فعل)
abet, heart, hearten

تشجیع کردن (فعل)
encourage, heart, hearten, bield, solicit, cheer up, embolden

دل دادن (فعل)
hearten

انگلیسی به انگلیسی

• comfort; encourage; cheer
if you are heartened by something, it encourages you and makes you cheerful.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : hearten
✅️ اسم ( noun ) : heart / heartiness / heartlessness / hearty
✅️ صفت ( adjective ) : hearty / heartening / heartless
✅️ قید ( adverb ) : heartily / hearteningly / heartlessly
دلیر کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دل دادن. شجاع و دلاور کردن. بی باک کردن. تجرئه. تشجیع. ( المصادر زوزنی ) . تطویع. ( از منتهی الارب ) . تنجید. ( تاج المصادر بیهقی ) . گستاخ کردن : عبداﷲبن سبا خواست که مردمان را بر عثمان دلیر کند. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

به خونش بپرورد برسان شیر
بدان تا کند پادشا را دلیر.
فردوسی.
بهر کارمر کهتران را دلیر
مکن کآنگهی بر تو گردند چیر.
اسدی.
چو دیده به دیدار کردی دلیر
نگردد چومستسقی از آب سیر.
سعدی.

دل و جرات دادن ، قوت قلب دادن
قوت قلب دادن
دلگرم کردن
جیگر دادن، شیر کردن
جانی دیگر بخشیدن ( شاد و امیدوار کردن )

بپرس