helpful

/ˈhelpfəl//ˈhelpfəl/

معنی: مفید، کمک کننده
معانی دیگر: سودمند، مفید و خوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: helpfully (adv.), helpfulness (n.)
• : تعریف: providing aid or assistance.
مترادف: constructive, serviceable, useful
متضاد: destructive, unhelpful, useless
مشابه: accommodating, advantageous, ancillary, auxiliary, beneficial, benevolent, convenient, favorable, friendly, kind, neighborly, obliging, practical, pragmatic, profitable, propitious, utilitarian, valuable

جمله های نمونه

1. a helpful suggestion
پیشنهاد سودمند

2. a list of helpful hints for new students
فهرست راهنمایی های سودمند برای دانشجویان جدید

3. the information has been helpful to a great many people
این اطلاعات برای تعداد کثیری از مردم مفید بوده است.

4. their efforts in damping down the crisis were helpful
کوشش های آنان در کاستن بحران موفقیت آمیز بود.

5. a few pats around the newly planted tree are helpful
چند ضربه ی ملایم به اطراف درخت تازه کاشته شده مفید است.

6. What may seem helpful behaviour to you can be construed as interference by others.
[ترجمه مهری راد] شاید آنچه به نظر شما رفتار مفیدی است از نظر دیگران مداخله/دخالت تلقی شود
|
[ترجمه گوگل]آنچه ممکن است برای شما مفید به نظر برسد، می تواند به عنوان دخالت دیگران تعبیر شود
[ترجمه ترگمان]آنچه ممکن است رفتار مفیدی به نظر برسد، می تواند به عنوان تداخل با دیگران تعبیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The staff in the London office are helpful but only have limited information.
[ترجمه Hyva] کار کنان دفتر لندن سود مند هستند ولی فقط اطلاعات محدودی دارند
|
[ترجمه گوگل]کارکنان دفتر لندن مفید هستند اما اطلاعات محدودی دارند
[ترجمه ترگمان]کارکنان دفتر لندن مفید هستند اما اطلاعات محدودی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You deserve a reward for being so helpful.
[ترجمه گوگل]شما سزاوار پاداشی هستید که بسیار مفید هستید
[ترجمه ترگمان] تو لایق یه پاداش برای کمک خیلی خوبی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was unfailingly courteous and helpful.
[ترجمه گوگل]او بی‌وقفه مؤدبانه و مفید بود
[ترجمه ترگمان]او همیشه مودب و مفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Role-play is helpful in developing communication skills.
[ترجمه گوگل]ایفای نقش در توسعه مهارت های ارتباطی مفید است
[ترجمه ترگمان]نقش بازی در توسعه مهارت های ارتباطی مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You are very helpful in preparing my manuscript.
[ترجمه مهری راد] شما در آماده کردن جزوه من /دست نویس من کمک زیادی کردید
|
[ترجمه گوگل]شما در تهیه نسخه خطی من بسیار مفید هستید
[ترجمه ترگمان]شما خیلی کمک می کنید که manuscript را آماده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An A to Z of careers gives helpful information about courses.
[ترجمه گوگل]یک A تا Z از مشاغل اطلاعات مفیدی در مورد دوره ها می دهد
[ترجمه ترگمان]A به Z مشاغل اطلاعات مفیدی در مورد دوره ها ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sorry I can't be more helpful.
[ترجمه مصباح] متاسفم که نمی توانم بیشترکمک کنم.
|
[ترجمه گوگل]متاسفم که نمی توانم بیشتر از این مفید باشم
[ترجمه ترگمان]متاسفم که نمی تونم بیشتر مفید باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thank you, you have been most helpful.
[ترجمه گوگل]متشکرم، شما بسیار مفید بوده اید
[ترجمه ترگمان]متشکرم، شما بسیار مفید بوده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The booklet should be very helpful to parents of disabled children.
[ترجمه گوگل]کتابچه باید برای والدین کودکان معلول بسیار مفید باشد
[ترجمه ترگمان]این دفترچه باید برای والدین کودکان معلول بسیار مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Any helpful suggestions would be welcome.
[ترجمه مهدی صبا] از هر پیشنهاد خوبی استقبال می کنیم
|
[ترجمه Yasna] هر گونه پیشنهاد مفیدی میتواند از آن استقبال شود.
|
[ترجمه گوگل]هر گونه پیشنهاد مفید استقبال می شود
[ترجمه ترگمان]هر گونه پیشنهاد مفیدی می تواند مورد استقبال قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفید (صفت)
available, useful, effective, advantageous, beneficial, helpful, fruitful, beneficent, off use, profitable, utile

کمک کننده (صفت)
helpful, contributory, synergetic

انگلیسی به انگلیسی

• useful, beneficial
if someone is helpful, they help you by doing work for you or by giving you advice or information.
something that is helpful makes a situation more pleasant or easier to deal with.

پیشنهاد کاربران

نظرات ارسال نمیشه خواهشمندم رفع عیب کنید با تشکر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : help
✅️ اسم ( noun ) : help / helper / helping / helpfulness / helplessness
✅️ صفت ( adjective ) : helpful / helpless
✅️ قید ( adverb ) : helpfully / helplessly
کارساز، کارآمد، مفید، سودمند، کمک کننده، یاری گر
یاری گر ، کمک کننده
مثمر ثمر، کارساز
it was helpful: سودمند واقع شد
کارگشا
کارامد
مفید ، بدرد بخور
یاری کردن - یاری رساندن
یاری رسان. یاور
یاری دهنده
مفید - کمک حال
ب داد رس
مهربان، رفتار دوستانه داشتن
Friendly, kind
مفید. .
کمک کننده
کمک حال
All thinks are good
سودمند
کمک رسان
شخص نیکو کار
کمک کننده

a person who always help outher people
به درد بخور
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس