hiccup

/ˈhɪkəp//ˈhɪkʌp/

معنی: سکسکه، عطسه، سکسکه کردن
معانی دیگر: (جمع) سکسه ی مداوم، حمله ی سکسکه (hiccough هم می نویسند)، پکچه، سچک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sudden, spasmodic inhalation that is cut off by the involuntary closing of the windpipe.

(2) تعریف: (pl.) a series of such spasms, often difficult to stop.

- He gets the hiccups when he is nervous.
[ترجمه گوگل] زمانی که عصبی است دچار سکسکه می شود
[ترجمه ترگمان] وقتی که عصبی است سکسکه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hiccoughs, hiccups, hiccoughing, hiccupping, hiccoughed, hiccupped
(1) تعریف: to make a hiccup or the sound of one.

(2) تعریف: to suffer from an attack of the hiccups.

جمله های نمونه

1. A recent sales hiccup is nothing to panic about.
[ترجمه گوگل]مشکل فروش اخیر جای نگرانی ندارد
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به فروش اخیر چیزی برای ترسیدن وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was a slight hiccup in the timetable.
[ترجمه گوگل]یک کسالت جزئی در جدول زمانی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در جدول زمانی یک سکسکه مختصر وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This one defeat was the only hiccup in the team's steady progress up the League.
[ترجمه گوگل]این یک شکست تنها مشکل در صعود ثابت این تیم به لیگ بود
[ترجمه ترگمان]این شکست یگانه hiccup در پیشرفت مداوم تیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She gave a loud hiccup.
[ترجمه گوگل]سکسکه بلندی داد
[ترجمه ترگمان]سکسکه شدیدی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's been a slight hiccup in our mailing system.
[ترجمه گوگل]در سیستم پستی ما یک مشکل کوچک وجود دارد
[ترجمه ترگمان]توی سیستم mailing یه سکسکه کوچیک ایجاد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sales drive was interrupted by a legal hiccup.
[ترجمه گوگل]درایو فروش به دلیل یک مشکل قانونی قطع شد
[ترجمه ترگمان]محرک فروش با سکسکه قانونی قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The drone had become a hiccup - a variation on a theme of coughing and spluttering.
[ترجمه گوگل]پهپاد به یک سکسکه تبدیل شده بود - یک تغییر در موضوع سرفه و پراکندگی
[ترجمه ترگمان]هواپیمای بدون سرنشین به سکسکه افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was a slight hiccup in the 1950s when a good citizen of Edinburgh objected to our bearing the arms.
[ترجمه گوگل]در دهه 1950 زمانی که یکی از شهروندان خوب ادینبورگ به حمل سلاح ما اعتراض کرد، یک سکسکه خفیف رخ داد
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۵۰ هنگامی که یک شهروند خوب ادینبرگ به حمل سلاح اعتراض کرد، سکسکه خفیفی به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The airline industry's troubles are a mere hiccup in an otherwise upward growth trend.
[ترجمه گوگل]مشکلات صنعت هواپیمایی تنها یک مشکل در روند رشد صعودی است
[ترجمه ترگمان]مشکلات صنعت هواپیمایی تنها سکسکه ناشی از روند رشد به سمت بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A hiccup, possibly, but no decent restaurant should produce one of that size.
[ترجمه گوگل]یک سکسکه، احتمالا، اما هیچ رستوران مناسبی نباید به این اندازه تولید کند
[ترجمه ترگمان]یک سکسکه، شاید یک رستوران خوب، باید یکی از این اندازه را تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The event started with a slight hiccup when it was discovered that the batteries were in the wrong way round.
[ترجمه گوگل]این رویداد با یک سکسکه شروع شد، زمانی که مشخص شد باتری ها در مسیر اشتباه قرار دارند
[ترجمه ترگمان]این رویداد با یک سکسکه خفیف آغاز شد زمانی که کشف شد که باتری ها همیشه در مسیر اشتباهی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That was the only hiccup in Llanelli's 10-try victory, although they were not the highest scorers of the day.
[ترجمه گوگل]این تنها سکسکه در پیروزی 10 تلاش لیانلی بود، اگرچه آنها بهترین گلزنان روز نبودند
[ترجمه ترگمان]این تنها سکسکه هاگرید ۱۰ ساله بود، اگر چه آن ها بالاترین امتیاز روز را نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Would-be lovers belch or hiccup at decisive moments.
[ترجمه گوگل]عاشقان بالقوه در لحظات تعیین کننده آروغ می زنند یا سکسکه می کنند
[ترجمه ترگمان] یه آروغ یا سکسکه در لحظات سرنوشت ساز می مونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Suffolk people hiccup half their words away.
[ترجمه گوگل]مردم سافولک نیمی از کلمات خود را سکسکه می کنند
[ترجمه ترگمان] Suffolk \"نصف حرفاش رو به سکسکه میندازه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Despite this short-term hiccup, it is the Henley Centre's view that prospects for the leisure sector will remain buoyant overall.
[ترجمه گوگل]با وجود این وقفه کوتاه مدت، نظر مرکز هنلی است که چشم انداز بخش اوقات فراغت به طور کلی پررونق باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]با وجود این سکسکه کوتاه مدت، این دیدگاه هنلی است که چشم انداز بخش اوقات فراغت به طور کلی شناور باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سکسکه (اسم)
hiccough, hiccup

عطسه (اسم)
sputter, sniffle, sneeze, hiccup, sneezing, sternutation

سکسکه کردن (فعل)
hiccough, hiccup

انگلیسی به انگلیسی

• involuntary spasms of the diaphragm and throat muscles accompanied by an abrupt sound
make a hiccupping noise; suffer from an attack of hiccups (spasmodic inhalation accompanied by an abrupt sound)
a hiccup is a small problem or difficulty, usually one which can be put right fairly easily.
if you have hiccups, you make repeated sharp sounds in your throat, often because you have been eating or drinking too quickly.
when you hiccup, you make repeated sharp sounds in your throat.

پیشنهاد کاربران

اختلال کوچک داشتن
hiccup: سکسکه کردن
سکسکه
a temporary or minor problem or setback
a problem that delays or interrupts something for a while, but does not usually cause serious difficulties
مشکل کوچک، وقفه
We've had one or two slight hiccups, but progress has generally been quite steady
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hiccup
هکیدن.
سچکیدن.
هکیدن. [ هَُ دَ ] ( مص ) سکسکه کردن. هکه کردن. ( یادداشتهای مؤلف ) . رجوع به هکه شود.
اِسکِجِهیدن ( شمالی، مازنی )
سِکسِکِهیدن.
سکسکهاندن کسی.
روند
مثلا
روند تکاملی :developmental hiccup
سکسه
سکسکه
بصورت hiccough هم مینویسن
مترادف singultus هست
Burp : آروغ زدن
Cough : سرفه کردن
Sneeze : عطسه کردن
Fart : گوزیدن
Yawn : خمیازه کشیدن
سکسکه کردن
وقفه، سکته
یک مشکل یا مانع موقتی یا جزئی
خروش، تکان خوردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس