hierarchal


وابسته به سلسله مراتب، پایگانی

جمله های نمونه

1. Here you again see the hierarchal decomposition within the operations area, focusing on the same Customer Relationship Management level entity highlighted in Figure
[ترجمه گوگل]در اینجا دوباره تجزیه سلسله مراتبی را در منطقه عملیات مشاهده می کنید، با تمرکز بر همان نهاد سطح مدیریت ارتباط با مشتری که در شکل برجسته شده است
[ترجمه ترگمان]در اینجا شما دوباره تجزیه hierarchal را در حوزه عملیات می بینید، که بر همان ماهیت سطح مدیریت ارتباط با مشتری تمرکز دارد که در شکل نشان داده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Work Management view gives us a hierarchal view of all portfolios.
[ترجمه گوگل]نمای مدیریت کار به ما یک نمای سلسله مراتبی از تمام پورتفولیوها می دهد
[ترجمه ترگمان]دیدگاه مدیریت کار دیدگاه hierarchal از تمامی پورتفولیو را به ما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Because of the hierarchal nature of SMIT's functions, it is fairly simple to drill down into the task you wish to accomplish.
[ترجمه گوگل]به دلیل ماهیت سلسله مراتبی توابع SMIT، بررسی دقیق کاری که می خواهید انجام دهید بسیار ساده است
[ترجمه ترگمان]به دلیل ماهیت hierarchal توابع smit، انجام کاری که می خواهید انجام دهید نسبتا ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A hierarchal measurement index system was established which decision for strategy layer of agile supply chain.
[ترجمه گوگل]یک سیستم شاخص اندازه گیری سلسله مراتبی ایجاد شد که تصمیم برای لایه استراتژی زنجیره تامین چابک دارد
[ترجمه ترگمان]یک سیستم شاخص اندازه گیری hierarchal تاسیس شد که برای لایه استراتژی زنجیره تامین چابک تصمیم گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hierarchal or more democratic?) Do the company's values match yours?
[ترجمه گوگل]سلسله مراتبی یا دموکراتیک تر؟) آیا ارزش های شرکت با ارزش های شما مطابقت دارد؟
[ترجمه ترگمان]hierarchal یا more؟ آیا ارزش های شرکت با شما مطابقت دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Events pane displays a hierarchal execution trace for the events that are generated during a test.
[ترجمه گوگل]پنجره رویدادها یک ردپای اجرای سلسله مراتبی را برای رویدادهایی که در طول آزمایش ایجاد می‌شوند نمایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]پنجره رویدادهایی نمایش اجرای hierarchal برای رویدادهایی که در طول تست تولید می شوند را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Using the hierarchal presentation view of Data Source ExplorerHierarchical presentation icon, navigate to the Schemas folder.
[ترجمه گوگل]با استفاده از نمای ارائه سلسله مراتبی Data Source ExplorerHierarchical icon ارائه، به پوشه Schemas بروید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از دیدگاه نمایش hierarchal از شمایل ارایه ExplorerHierarchical منبع داده، به پوشه Schemas بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The principle of the hierarchal analysis process and the identification of oil heater noise sourse by the method are introduced in this paper. The result proves it effective.
[ترجمه گوگل]اصل فرآیند تحلیل سلسله مراتبی و شناسایی منبع نویز بخاری نفت با روش در این مقاله معرفی شده است نتیجه اثربخشی آن را ثابت می کند
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، اصول فرآیند تحلیل hierarchal و شناسایی نویز هیتر نفتی توسط این روش معرفی شده است نتیجه، موثر بودن آن را ثابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Be careful when designing hierarchal networks that you do not oversubscribe too much.
[ترجمه گوگل]هنگام طراحی شبکه های سلسله مراتبی مراقب باشید که بیش از حد اشتراک نکنید
[ترجمه ترگمان]هنگام طراحی شبکه های hierarchal مراقب باشید که بیش از حد اغراق نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This element also supports hierarchal aggregation and display of data, allowing cube dimensions to be placed on rows and columns, and measuring data to be displayed at appropriate intersections.
[ترجمه گوگل]این عنصر همچنین از تجمیع سلسله مراتبی و نمایش داده ها پشتیبانی می کند و امکان قرار دادن ابعاد مکعب بر روی سطرها و ستون ها و نمایش داده های اندازه گیری در تقاطع های مناسب را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این آلمان همچنین از تجمیع hierarchal و نمایش داده پشتیبانی می کند و این امکان را می دهد که ابعاد مکعبی روی سطرها و ستون ها قرار داده شوند و داده ها در تقاطع مناسب نمایش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some of the many core functions of the Human Resources function involves the following: Organizational Development: To ensure its success, a company must establish a hierarchal reporting system.
[ترجمه گوگل]برخی از بسیاری از کارکردهای اصلی عملکرد منابع انسانی شامل موارد زیر است: توسعه سازمانی: برای اطمینان از موفقیت، یک شرکت باید یک سیستم گزارش دهی سلسله مراتبی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]برخی از کارکرده ای اصلی عملکرد منابع انسانی شامل موارد زیر است: توسعه سازمانی: برای تضمین موفقیت آن، یک شرکت باید یک سیستم گزارش دهی hierarchal ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are a number of views that display these documents based on this hierarchal structure, sorted into categories, and indexed by author, by date, and by others.
[ترجمه گوگل]تعدادی نما وجود دارد که این اسناد را بر اساس این ساختار سلسله مراتبی، مرتب‌سازی شده در دسته‌ها و نمایه‌سازی بر اساس نویسنده، تاریخ و سایرین نمایش می‌دهند
[ترجمه ترگمان]تعدادی نما وجود دارند که این اسناد را براساس این ساختار hierarchal نمایش می دهند، دسته بندی می شوند و به وسیله نویسنده، تاریخ، و دیگران شاخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Virtually any system administration-related task can be completed using a SMIT screen; the screens are logically grouped in a hierarchal manner for easy navigation.
[ترجمه گوگل]تقریباً هر کار مرتبط با مدیریت سیستم را می توان با استفاده از صفحه SMIT تکمیل کرد صفحه نمایش ها به طور منطقی به صورت سلسله مراتبی برای ناوبری آسان گروه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]تقریبا هر کار مربوط به مدیریت سیستم می تواند با استفاده از یک صفحه نمایش smit تکمیل شود؛ صفحات به طور منطقی به روش hierarchal برای هدایت آسان گروه بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Taking the gas field parts as a system, the uniformity of gas field is designed hierarchal.
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن قطعات میدان گازی به عنوان یک سیستم، یکنواختی میدان گازی به صورت سلسله مراتبی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن قطعات میدان گازی به عنوان یک سیستم، یکنواختی میدان گازی hierarchal طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a hierarch or hierarchy

پیشنهاد کاربران

بپرس