highway

/ˈhaɪˌwe//ˈhaɪweɪ/

معنی: راه، بزرگراه، شاهراه
معانی دیگر: معبر عمومی، جاده، گذر (در برابر : راه اختصاصی private way)، راه اصلی (در برابر : راه فرعی by way)، آبراه اصلی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a major public road on which one can drive at high speeds, esp. between cities.
مترادف: autobahn, expressway, freeway, interstate, parkway, pike, route, thruway, turnpike
مشابه: motorway, road, speedway

(2) تعریف: any main road.
مترادف: arterial, avenue, boulevard, main drag, road, route, street, thoroughfare
مشابه: causeway, drive, strip

جمله های نمونه

1. a highway marker
کیلومتر شمار جاده

2. the highway is full of humps
جاده پر از دست انداز است.

3. the highway stops in the middle of the desert
جاده در وسط صحرا تمام می شود.

4. a fast highway
بزرگراه (که می شود در آن تند راند)

5. an eight-lane highway
بزرگراه هشت باندی (دارای ظرفیت 4 ماشین در هر طرف)

6. an express highway
جاده ی سریع السیر

7. they were committing highway robbery and hiding their pillage in a cave
آنان راهزنی می کردند و اموال چپاول شده را در غار پنهان می نمودند.

8. he turned off the highway and tooled slowly up the hill
او از جاده ی اصلی خارج شد و آهسته به طرف بالای تپه رانندگی کرد.

9. he was assailed by highway robbers
راهزنان بر او حمله بردند.

10. the path joins the highway
کوره راه به شاهراه می پیوندد.

11. to sign the new highway
شاهراه جدید را علامت گذاری کردن

12. soldiers were spinning over the highway in their jeeps
سربازان در جیب هایشان به سرعت در جاده حرکت می کردند.

13. the engine went dead in the middle of the highway
در میان جاده موتور از کار افتاد.

14. this new road is a continuation of the old highway
این راه جدید دنباله ی بزرگراه قدیمی است.

15. a dirt road that unites a farm road with the main highway
جاده ی خاکی که راه روستایی را به شاهراه اصلی وصل می کند

16. This part of the highway is separated by a parkway.
[ترجمه گوگل]این قسمت از بزرگراه با یک پارکوی از هم جدا شده است
[ترجمه ترگمان]این قسمت از بزرگراه به وسیله parkway از هم جدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Let's take the highway. This road leads nowhere.
[ترجمه گوگل]بیایید بزرگراه را انتخاب کنیم این جاده به جایی نمی رسد
[ترجمه ترگمان]بیا بریم بزرگراه این جاده هیچ جایی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The highway stretched out ahead of me until it narrowed to a vanishing point some miles away.
[ترجمه گوگل]بزرگراه جلوتر از من امتداد داشت تا جایی که چند مایل دورتر به نقطه ناپدید شدن باریک شد
[ترجمه ترگمان]جاده از من جلوتر بود، تا اینکه به نقطه ای ناپدید شد که چند مایلی آن دور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He was charged for obstructing the highway.
[ترجمه گوگل]او به دلیل انسداد بزرگراه متهم شد
[ترجمه ترگمان]او مسئول مسدود کردن بزرگراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He was fined for obstructing the public highway.
[ترجمه گوگل]او به دلیل انسداد در بزرگراه عمومی جریمه شد
[ترجمه ترگمان]او بخاطر ممانعت از بزرگراه عمومی جریمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Drinking is a principal cause of highway deaths.
[ترجمه گوگل]مشروبات الکلی عامل اصلی مرگ و میر در بزرگراه ها است
[ترجمه ترگمان]نوشیدن یک عامل اصلی مرگ و میر در بزرگراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راه (اسم)
pass, access, way, road, path, route, avenue, entry, manner, method, how, autobahn, highway, track

بزرگراه (اسم)
autobahn, highway, freeway, superhighway, parkway

شاهراه (اسم)
autobahn, highway, freeway, superhighway, lifeline, thoroughfare, turnpike

تخصصی

[عمران و معماری] شاهراه
[کامپیوتر] شاهراه .
[زمین شناسی] شاهراه، بزرگراه، راه
[برق و الکترونیک] بزرگراه

انگلیسی به انگلیسی

• public road; main road, interstate, expressway; route, passage (over land or water)
in american english, a highway is a large road that connects towns or cities.
a highway is also a main road; a legal use.

پیشنهاد کاربران

بزرگراه
مثال: We took the highway to get to the city faster.
ما برای سریع تر رسیدن به شهر، بزرگراه را انتخاب کردیم.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
highway ( n ) ( haɪweɪ ) =a main road for traveling long distances, especially one connecting and going through cities and towns, e. g. an interstate highway.
highway
علائم بزرگ راه ها
دوستان freeway به معنی ازادراهه یکی از معانی این کلمه همون بزرگراهه
ازادراه و بزرگراه یه سری فرقای کوچیک دارن نمیشه یکیشون کرد
حتی به فارسی هم سرچ کنید تفاوتهاشونو براتون میاره
منابع• https://images.app.goo.gl/g7ktAEK27N2ALEDJA
آزاد راه
highway ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: راه
تعریف: 1. هر راه اصلی که وسایل نقلیه حق عبور از آن را دارند و ساکنان محلی می توانند با وسایل نقلیة خود به آن دسترسی داشته باشند 2. راه مبنا ( principal road ) در سامانة راه ها
شاهراه
اتوبان
بزرگراه
highway pavements به معنی روسازی راه
راهروی اصلی ( در خانه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس