hold office

جمله های نمونه

1. He was considered unfit to hold office because of moral turpitude.
[ترجمه گوگل]او را به دلیل توهین اخلاقی برای تصدی پست ناتوان می دانستند
[ترجمه ترگمان]او به دلیل مشکلات اخلاقی شایستگی اداره کردن دفتر را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The president shall hold office for five years.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به مدت پنج سال در سمت خود باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور به مدت پنج سال اداره را به دست خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There were doubts about her fitness to hold office.
[ترجمه گوگل]تردیدهایی در مورد آمادگی او برای تصدی پست وجود داشت
[ترجمه ترگمان]شک و تردیدهایی در مورد آمادگی او برای اداره امور وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Whoever is elected will hold office for four years.
[ترجمه Elieu] هر کسی که انتخاب شود برای چهار سال امور را اداره خواهد کرد
|
[ترجمه گوگل]هر کسی که انتخاب شود، چهار سال در این سمت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هر کس که انتخاب شود برای چهار سال اداره خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A Director so appointed shall hold office only until the next following annual general meeting.
[ترجمه گوگل]مدیری که به این ترتیب منصوب می‌شود، فقط تا مجمع عمومی سالانه بعدی بعد از آن در سمت خود باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]یک مدیر که به این ترتیب منصوب می شود فقط تا جلسه بعدی که بعد از جلسه عمومی برگزار می شود اداره را اداره خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A president should hold office six years, with no re-election.
[ترجمه گوگل]یک رئیس جمهور باید شش سال بدون انتخاب مجدد در سمت خود باقی بماند
[ترجمه ترگمان]یک رئیس جمهور باید شش سال اداره را در اختیار داشته باشد، بدون اینکه مجددا در انتخابات شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Others hold office as county clerk, assessor, or recorder of deeds and a few are congressmen and state legislators.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر به عنوان منشی شهرستان، ارزیاب، یا ثبت کننده اعمال و تعداد کمی از نمایندگان کنگره و قانونگذاران ایالتی هستند
[ترجمه ترگمان]دیگران به عنوان منشی، ارزیاب، یا ضبط صوت عمل می کنند و تعدادی از نمایندگان کنگره و قانونگذاران ایالتی تشکیل جلسه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Elected representatives hold office for three years; the most recent elections were held in February 1990.
[ترجمه گوگل]نمایندگان منتخب به مدت سه سال در سمت خود باقی می مانند آخرین انتخابات در فوریه 1990 برگزار شد
[ترجمه ترگمان]نمایندگان انتخابی سه سال است که اداره می شوند؛ آخرین انتخابات در فوریه سال ۱۹۹۰ برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He will hold office until the spring of next year.
[ترجمه گوگل]وی تا بهار سال آینده این سمت را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]او تا بهار سال آینده دفتر را اداره خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Chairman and Vice - Chairmen shall each hold office for a period of one year.
[ترجمه گوگل]رئیس و نایب رئیس هر کدام برای مدت یک سال سمت خود را بر عهده خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]رئیس و نایب رئیس هر کدام از این روسای دو دوره یک ساله را در اختیار خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The nine Supreme Court justices hold office for life.
[ترجمه گوگل]9 قاضی دیوان عالی مادام العمر در این سمت هستند
[ترجمه ترگمان]نه قاضی دادگاه عالی برای زندگی مقام خود را در دست گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Directors continue to hold office until the shareholders elect their successors and the latter take office.
[ترجمه گوگل]مدیران تا زمانی که سهامداران جانشین خود را انتخاب کنند و سهامداران به سمت خود برسند، به سمت خود ادامه می دهند
[ترجمه ترگمان]مدیران تا زمانی که سهامداران جانشینان خود را انتخاب کرده و آن ها اداره را به دست بگیرند، به اداره خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The other elected Officers shall hold office until the next election.
[ترجمه گوگل]سایر افسران منتخب تا انتخابات بعدی در سمت خود باقی خواهند ماند
[ترجمه ترگمان]بقیه افسران برگزیده تا انتخابات بعدی اداره خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A disenfranchised person cannot vote or hold office.
[ترجمه گوگل]یک فرد محروم نمی تواند رای دهد یا پستی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک فرد محروم از حقوق بشر نمی تواند رای بدهد یا اداره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• occupy a position of authority (in a government, administration, etc.)

پیشنهاد کاربران

بپرس