hold the fort


1- پدآفند کردن، (از دژ) دفاع کردن 2- (عامیانه - در غیاب دیگران یا هنگام نیاز شدید) کارها را اداره کردن، پاییدن، مواظب جایی بودن

جمله های نمونه

1. Government forces managed to hold the fort.
[ترجمه گوگل]نیروهای دولتی موفق شدند این قلعه را حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]نیروهای دولتی موفق شدند قلعه را تصرف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Why not have a day off? I'll hold the fort for you.
[ترجمه ساناز] چرا یه روز مرخصی نداشته باشی؟من کارهاتو اداره میکنم
|
[ترجمه گوگل]چرا یک روز تعطیل ندارید؟ من قلعه را برای شما نگه می دارم
[ترجمه ترگمان]چرا یه روز مرخصی نداری؟ من قلعه را برای تو نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Junior Bryant has to hold the fort.
[ترجمه گوگل]جونیور برایانت باید قلعه را نگه دارد
[ترجمه ترگمان]جونیور برایانت باید دژ را نگهداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hold the fort and keep the faith!
[ترجمه گوگل]قلعه را نگه دارید و ایمان را حفظ کنید!
[ترجمه ترگمان]دژ را حفظ کن و ایمان را حفظ کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jane had to hold the fort while her mother was in hospital.
[ترجمه گوگل]جین مجبور شد قلعه را تا زمانی که مادرش در بیمارستان بستری بود نگه دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی مادرش در بیمارستان بود، جین مجبور بود دژ را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'll be out of the office for a few hours - will you hold the fort until I get back?
[ترجمه گوگل]من برای چند ساعت بیرون از دفتر خواهم بود - آیا قلعه را نگه می دارید تا من برگردم؟
[ترجمه ترگمان]چند ساعتی از دفتر خارج می شوم - تا وقتی برگردم دژ را نگه می داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You got us into this, was my uncharitable thought, now you hold the fort while we climb out of it.
[ترجمه گوگل]تو ما را وارد این کردی، فکر غیرخیرخواهانه من بود، حالا تو دژ را نگه می‌داری در حالی که ما از آن بالا می‌رویم
[ترجمه ترگمان]من فکر کردم: تو ما رو وارد این ماجرا کردی، حالا تو دژ رو نگه دار تا ما از اونجا بریم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The evening was to take place as planned and Faith would hold the fort at Oaklands.
[ترجمه گوگل]عصر قرار بود طبق برنامه ریزی انجام شود و ایمان قلعه را در اوکلندز نگه می داشت
[ترجمه ترگمان]قرار بود که عصر همان طور که برنامه ریزی شده و ایمان دژ را در Oaklands برپا نگاه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When the mother went into hospital, her eldest daughter had to hold the fort.
[ترجمه گوگل]وقتی مادر به بیمارستان رفت، دختر بزرگش مجبور شد قلعه را نگه دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی مادر به بیمارستان رفت، دختر بزرگش باید دژ را نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. While the mother go into hospital, her elder daughter hold the fort.
[ترجمه احسان] وقتی که مادر به بیمارستان میرود دختر بزرگش کارهاشو انجام میده
|
[ترجمه گوگل]در حالی که مادر به بیمارستان می رود، دختر بزرگش قلعه را نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی که مادر به بیمارستان می رود، دختر بزرگش دژ را نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They went out to play tennis and left Old John home to hold the fort.
[ترجمه گوگل]آنها بیرون رفتند تا تنیس بازی کنند و جان اولد را ترک کردند تا قلعه را نگه دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای بازی تنیس به خانه رفتند و جان پیر را ترک کردند تا قلعه را نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the mother had to go into hospital, her eldest daughter had to hold the fort.
[ترجمه گوگل]وقتی مادر مجبور شد به بیمارستان برود، دختر بزرگش مجبور شد قلعه را نگه دارد
[ترجمه ترگمان]وقتی که مادر مجبور شد به بیمارستان برود، دختر بزرگش باید دژ را نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• manage affairs until the one in authority returns; protect oneself; protect a place, defend a location (home, military base, fortress, etc.)

پیشنهاد کاربران

پذیرش مسئولیت به خاطر نبود کسی، مسئولیت پذیری
to have responsibility for something while someone is absent

بپرس