honestly

/ˈɑːnəstli//ˈɒnɪstli/

معنی: سوگند ملایمی
معانی دیگر: (برای تاکید و تشدید) راستی، واقعا، به خدا، درستکارانه، با درستی، امینانه (رجوع شود به: honest)، به خدا honestly, i did not take your watch! باور کنید ساعت شما را من برنداشتم!

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in an honest manner; openly; forthrightly.
مشابه: aboveboard, square, truly
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express surprise or mild shock.
مشابه: indeed

- Honestly! I didn't realize you had done such a thing.
[ترجمه آیسا] باور کنید متوجه نشدم که چنین کاری انجام دادی
|
[ترجمه گوگل] صادقانه! من متوجه نشدم که شما چنین کاری انجام داده اید
[ترجمه ترگمان] ! راستش رو بخوای متوجه نشدم که چنین کاری کرده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He that liveth wickedly can hardly die honestly.
[ترجمه گوگل]کسی که با شرارت زندگی می کند به سختی می تواند صادقانه بمیرد
[ترجمه ترگمان]او با بدجنسی زندگی می کند و به سختی می تواند به سختی بمیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Only that which is honestly got is gain.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که صادقانه به دست می آید سود است
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که صادقانه بدست آوردیم این است که بدست بیاوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please tell me what you honestly think.
[ترجمه گوگل]لطفا به من بگویید صادقانه چه فکر می کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا بهم بگو واقعا چی فکر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But did you honestly think we wouldn't notice?
[ترجمه گوگل]اما آیا صادقانه فکر کردید که ما متوجه نمی شویم؟
[ترجمه ترگمان]اما تو واقعا فکر می کنی که ما متوجه نشدیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I honestly don't know how old my parents are.
[ترجمه گوگل]راستش نمی دانم پدر و مادرم چند سال دارند
[ترجمه ترگمان]صادقانه می گویم، من واقعا نمی دانم پدر و مادرم چند ساله هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I honestly think it is better to be a failure at something you love than to be a success at something you hate.
[ترجمه گوگل]من صادقانه فکر می کنم بهتر است در چیزی که دوست دارید شکست بخورید تا اینکه در چیزی که از آن متنفرید موفق باشید
[ترجمه ترگمان]من واقعا فکر می کنم بهتر است در چیزی که دوست دارید یک شکست باشید تا موفقیت در چیزی که از آن نفرت دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Honestly, if you are not willing to sound stupid, you don't deserve to be in love.
[ترجمه گوگل]راستش را بخواهید، اگر حاضر نیستید احمقانه به نظر برسید، لیاقت عاشق بودن را ندارید
[ترجمه ترگمان]راستش، اگر مایل به حرف زدن نباشی، لیاقت این را نداری که عاشق باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Quite honestly/frankly, the thought of it terrified me.
[ترجمه گوگل]کاملاً صادقانه / صادقانه، فکر آن من را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به این موضوع مرا وحشت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I do feel for you, honestly.
[ترجمه گوگل]من به شما احساس می کنم، صادقانه
[ترجمه ترگمان] من واقعا احساس تو رو دارم، صادقانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm not holding out on you. I honestly don't know where he is.
[ترجمه گوگل]من در مقابل شما مقاومت نمی کنم راستش نمی دانم کجاست
[ترجمه ترگمان]من تو رو نگه نمی دارم من واقعا نمی دونم اون کجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Honestly! Whatever will they think of next?
[ترجمه گوگل]صادقانه! آنها در آینده به چه چیزی فکر خواهند کرد؟
[ترجمه ترگمان]! راستش رو بخوای بعدش چی فکر می کنن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Honestly, you're wasting your breath - he doesn't want to hear what anyone else has got to say.
[ترجمه گوگل]صادقانه بگویم، شما نفس خود را تلف می کنید - او نمی خواهد بشنود که دیگران چه می خواهند بگوید
[ترجمه ترگمان]راستش، داری نفست رو هدر میدی - اون دوست نداره بشنوه که بقیه چی میگن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He answered openly and honestly without hesitation or equivocation.
[ترجمه گوگل]او صریح و صادقانه بدون تردید و ابهام پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]صادقانه و صادقانه، بدون تردید و بدون تردید جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can honestly say that I never worry about him now.
[ترجمه گوگل]به صراحت می توانم بگویم که در حال حاضر هرگز نگران او نیستم
[ترجمه ترگمان]صادقانه می گویم که دیگر نگران او نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I will say I honestly think, even at the risk of offending people.
[ترجمه گوگل]من می گویم صادقانه فکر می کنم، حتی در خطر توهین به مردم
[ترجمه ترگمان]می گویم صادقانه بگویم، حتی در معرض خطر رنجاندن افراد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• really, truly, actually, in truth
you use honestly to emphasize that you really and truthfully believe what you are saying.
you also use honestly to emphasize that you are telling the truth and that you want your listeners to believe you.
you also use honestly to indicate annoyance or impatience.
if you do something honestly, you do without cheating or telling lies.

پیشنهاد کاربران

اگر صادقانه بخواهم بگویم . . .
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : honesty
صفت ( adjective ) : honest
قید ( adverb ) : honestly
براستی
ب ولا
Honestly fu*k u
به خدا لعنت بهت
حضرت عباسی. . .
راستش

صادقانه
صادقانه بگویم
به طور صادقانه
شرافتا"
راست راستی
در واقع
من بمیرم تو رو کفن کنن. . .
صادقانه
همراه با صداقت
ناموسا
راست حسینی شو بخوام بگم. . .
بخدا. . .
باور کن
واقعیتش. . .
صادقانه بگم. . . راستشو بخوای
صادقانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس