hoop

/ˈhuːp//huːp/

معنی: چنبره، چنبر، انگشتر، حلقه، تسمه، احاطه کردن، حلقه زدن به، تسمه زدن
معانی دیگر: تسمه یا حلقه ای که بشکه را محکم نگاه می دارد، (بسکتبال) حلقه، هر چیز حلقه مانند: چرخ (که کودکان روی زمین می غلطانند)، حلقه ی سوزن دوزی و ملیله دوزی (که پارچه را کشیده نگه می دارد)، حلقه ی زیر دامنی زنانه (که دامن را پف کرده نگه می دارد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large ring of wood, plastic, or metal, such as that used as a child's toy or for an animal to jump through.

(2) تعریف: a circular band of metal used to hold together the strips that form the sides of a barrel, cask, or tub.
مشابه: ring

(3) تعریف: a circular or rounded figure, frame, or object.
مشابه: ring

- For earrings that evening, she decided on her gold hoops.
[ترجمه ............................] برای گوشواره های آن شب تصمیم گرفت که در مورد حلقه های طلای خود تصمیم بگیرد
|
[ترجمه گوگل] برای گوشواره های آن شب، او حلقه های طلایی خود را انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان] برای گوشواره اون شب، اون با حلقه های طلایی خودش تصمیم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The croquet ball shot right through the hoop.
[ترجمه گوگل] توپ کروکت درست از حلقه شلیک کرد
[ترجمه ترگمان] توپ کریکت با تیر به وسط حلقه پرتاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a circular support for a woman's old-fashioned full skirt.

(5) تعریف: (informal) in basketball, the basket.
مشابه: rim
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hoops, hooping, hooped
مشتقات: hooplike (adj.)
(1) تعریف: to hold together, fasten, or support with or as if with a hoop.

(2) تعریف: to surround with or as if with a hoop; encircle.
مشابه: encircle, ring

جمله های نمونه

1. the ball hit the hoop but i tipped it in
توپ به حلقه اصابت کرد ولی من با سرپنجه آن را وارد حلقه ی بسکتبال کردم.

2. the boy rolled the hoop down the slope
پسر بچه حلقه را در سرازیری به چرخش درآورد.

3. the ball went clean through the hoop
توپ درست از وسط حلقه گذشت.

4. he lofted the basketball over the heads of the defenders and in through the hoop
توپ بسکتبال را از بالای سر مدافعان درون حلقه انداخت.

5. The acrobat could bend himself into a hoop.
[ترجمه گوگل]آکروبات می توانست خود را به حلقه خم کند
[ترجمه ترگمان]آکروبات باز هم می توانست خود را به یک حلقه تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The child was rolling a hoop.
[ترجمه گوگل]بچه حلقه حلقه می کرد
[ترجمه ترگمان]بچه چرخ می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The hoop rolled along the pavement.
[ترجمه گوگل]حلقه در امتداد سنگفرش غلتید
[ترجمه ترگمان]حلقه روی زمین غلتید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The worker bent an iron rod into a hoop.
[ترجمه گوگل]کارگر یک میله آهنی را به حلقه خم کرد
[ترجمه ترگمان]کارگر میله آهنی را به یک حلقه تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A hula hoop can be spun around the body.
[ترجمه گوگل]هولا هوپ را می توان دور بدن چرخاند
[ترجمه ترگمان]یک hoop hula می تواند به دور بدن بچرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whichever team collects the most hula hoop at the end wins.
[ترجمه گوگل]هر تیمی که در پایان بیشترین هولاهوپ را جمع کند برنده است
[ترجمه ترگمان]هر کدام از اعضای تیم most hoop را در انتهای برنده جمع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He felt he would be put through the hoop.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که از حلقه بیرون خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که حلقه را در حلقه خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I usually put the hoop on my fabric with the screw off to the left side towards the top.
[ترجمه گوگل]من معمولا حلقه را روی پارچه‌ام می‌گذارم و پیچ آن را به سمت چپ به سمت بالا می‌کشم
[ترجمه ترگمان]من معمولا حلقه رو با پیچ در قسمت چپ به سمت چپ قرار می دم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Spinning a hoop around your midsection may sound simple, but it can take some practice to get the movement right.
[ترجمه گوگل]چرخاندن حلقه به دور قسمت میانی شما ممکن است ساده به نظر برسد، اما برای درست کردن حرکت می‌تواند کمی تمرین داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک حلقه در اطراف بخش میانی بدن خود را محکم کنید، ممکن است ساده به نظر برسد، اما می تواند کمی تمرین کند تا حرکت را درست انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Analysis results show that asymmetry plies increase the hoop interlaminar shearing stresses by 0.
[ترجمه گوگل]نتایج تجزیه و تحلیل نشان می‌دهد که لایه‌های نامتقارن تنش‌های برشی بین لایه‌ای حلقه را ۰ افزایش می‌دهند
[ترجمه ترگمان]نتایج تجزیه و تحلیل نشان می دهد که plies asymmetry باعث افزایش تنش برشی بین لایه ای بر روی سطح ۰ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چنبره (اسم)
circle, bend, torque, hoop, core, cushion, coil, tassel, pad

چنبر (اسم)
loop, circle, ring, hoop, tore, collarbone, clavicle

انگشتر (اسم)
ring, hoop

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

تسمه (اسم)
lash, hoop, bail, belt, strap, ribbon, thong, halter, carrying string, garth, latchet, strop, whang

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

حلقه زدن به (فعل)
hoop

تسمه زدن (فعل)
hoop

تخصصی

[عمران و معماری] حلقه - تسمه - طوقه
[زمین شناسی] حلقه، تسمه، طوقه

انگلیسی به انگلیسی

• circular band made from metal or other stiff material; object which has a circular or ring-like shape
encircle, surround; make a basket; make a slam dunk (basketball)
a hoop is a large ring made of wood, metal, or plastic.
if one person makes another jump through hoops, they make them do something difficult, boring, or unpleasant which is usually not necessary.

پیشنهاد کاربران

hoop 6 ( n ) =a small arch made of metal or plastic, put into the ground, e. g. croquet hoops.
hoop
hoop 5 ( n ) hula hoop ( hulə hup ) =a large plastic ring that you spin around your waist by moving your hips
hoop
hoop 4 ( n ) =a large ring that was used as a children's toy in the past, or for animals or riders to jump through at a circus
hoop
hoop 3 ( n ) =the ring that the players throw the ball through in the game of basketball in order to score points, e. g. Let's shoot some hoops.
hoop
hoop 2 ( n ) hoop earrings ( in the shape of a hoop )
hoop
hoop 1 ( n ) ( hup ) =a large ring of plastic, wood, or iron, e. g. a barrel bound with iron hoops.
hoop
چنبره، چنبر، انگشتر، حلقه، احاطه
خاموت
hoop=حلقه بسکتبال
تور ها سبد هایی که برای بازی بسکتبال استفاده میشود و در دو طرف زمین قرار دارد.
۱. حلقه بسکتبال
۲. حلقه لاغری ( ورزشی : همونایی که دور کمر میچرخونی )
۳. حلقه گوش ( گوشواره حلقه ای )
Hoops
Hoops earring
Lil hoops
Big hoops
انگشتر یا حلقه
حلقه بسکتبال ، حلقه ، تسمه.
حلقه ی بسکتبال
حلقه بسکتبال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس