humiliating

/hjuːˈmɪliˌetɪŋ//hjuːˈmɪlɪeɪtɪŋ/

معنی: تحقیر امیز، پست سازنده، خفیف کننده
معانی دیگر: تحقیر امیز، پست سازنده، خفیف کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing feelings of shame, disgrace, or deep embarrassment.

- The utter failure of their project, especially after all their boasting, was humiliating to the whole team.
[ترجمه گوگل] شکست مطلق پروژه آنها، به خصوص پس از تمام لاف زدن آنها، برای کل تیم تحقیرکننده بود
[ترجمه ترگمان] شکست کامل این پروژه، به خصوص پس از آن همه لاف و boasting، برای تمام اعضای گروه کوچک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He asked her if she found it humiliating to work at her menial job when she'd been trained as a surgeon in her own country.
[ترجمه گوگل] او از او پرسید که آیا برای او تحقیرآمیز است که در شغل پست خود زمانی که در کشور خودش به عنوان جراح آموزش دیده بود کار کند
[ترجمه ترگمان] از او پرسید که اگر کار پست و پست او را به عنوان جراح در کشور خودش انجام دهد، این کار را پست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He found the experience utterly humiliating.
[ترجمه گوگل]او این تجربه را کاملاً تحقیرآمیز یافت
[ترجمه ترگمان]این تجربه را سخت تحقیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The battle ended in a humiliating defeat.
[ترجمه گوگل]نبرد با شکستی تحقیرآمیز به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]نبرد در یک شکست تحقیر آمیز به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He received a humiliating rebuff from his manager.
[ترجمه گوگل]او یک رد تحقیرآمیز از سرمربی خود دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]از مدیر خود او را تحقیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They inflicted a humiliating defeat on the home team.
[ترجمه گوگل]شکست تحقیرآمیزی را به تیم میزبان تحمیل کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها ضربه ای تحقیر آمیز به تیم خانه وارد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Conservatives have suffered a humiliating defeat.
[ترجمه گوگل]محافظه کاران شکست تحقیرآمیزی را متحمل شده اند
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران از شکست تحقیر آمیز رنج برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Chancellor was forced into a humiliating climbdown on his economic policies.
[ترجمه گوگل]صدراعظم مجبور شد سیاست های اقتصادی خود را تحقیرآمیز کند
[ترجمه ترگمان]صدراعظم مجبور شد که به سیاست های اقتصادی او تحمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The party suffered a humiliating defeat in the general election.
[ترجمه گوگل]این حزب در انتخابات سراسری شکست تحقیرآمیزی را متحمل شد
[ترجمه ترگمان]این حزب در انتخابات عمومی یک شکست شرم آور را متحمل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In June 166 England suffered a humiliating defeat by the Dutch.
[ترجمه گوگل]در ژوئن 166 انگلستان شکستی تحقیرآمیز از هلندی ها متحمل شد
[ترجمه ترگمان]در ژوئن سال ۱۶۶ انگلستان دچار شکست humiliating از سوی هلندی ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They forecast a humiliating defeat for the Prime Minister.
[ترجمه گوگل]آنها یک شکست تحقیرآمیز را برای نخست وزیر پیش بینی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک شکست تحقیر آمیز برای نخست وزیر را پیش بینی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government suffered a humiliating defeat in yesterday's debate.
[ترجمه گوگل]دولت در مناظره دیروز شکست تحقیرآمیزی را متحمل شد
[ترجمه ترگمان]دولت در مباحثات دیروز متحمل شکست تحقیر آمیزی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was taking an unholy delight in humiliating Sarah.
[ترجمه گوگل]او از تحقیر سارا لذتی نامقدس می برد
[ترجمه ترگمان]اون از \"سارا\" متنفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The whole experience was somewhat humiliating for us.
[ترجمه گوگل]کل این تجربه برای ما تا حدودی تحقیرکننده بود
[ترجمه ترگمان]تمام این تجربه تا حدی برای ما ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At the last General Election, they suffered a crushing/humiliating defeat.
[ترجمه گوگل]در آخرین انتخابات عمومی، آنها شکستی کوبنده/تحقیرآمیز را متحمل شدند
[ترجمه ترگمان]در آخرین انتخابات عمومی، آن ها متحمل شکست خرد کننده \/ تحقیر کننده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The results of the poll dealt a humiliating rebuff to Mr Jones.
[ترجمه گوگل]نتایج این نظرسنجی با مخالفت تحقیرآمیز آقای جونز مواجه شد
[ترجمه ترگمان]نتایج این نظرسنجی رفتار تحقیرآمیز خود با آقای جونز را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They inflicted a humiliating defeat on their rivals.
[ترجمه گوگل]آنها شکستی تحقیرآمیز را به رقبای خود تحمیل کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به رقبای خود یک شکست تحقیر آمیز وارد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحقیر امیز (صفت)
contemptuous, pejorative, humiliating

پست سازنده (صفت)
humiliating

خفیف کننده (صفت)
humiliating

انگلیسی به انگلیسی

• mortifying; making a person feel ashamed; causing shame; embarrassing; very destructive to a person's dignity
something that is humiliating embarrasses you and makes you feel ashamed and stupid.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : humiliate
اسم ( noun ) : humiliation
صفت ( adjective ) : humiliating
قید ( adverb ) : _
خفت بار، ذلالت بار

بپرس