hunk

/ˈhəŋk//hʌŋk/

معنی: تکه بزرگ، کلوخه
معانی دیگر: تکه ی بزرگ (به ویژه گوشت یا نان)، گوشتپاره، پاره ی نان، قلنبه، راسته ی گوشت، (خودمانی) مرد خوش هیکل و جذاب، هیکل دار و گیرا، (مرد) تیکه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large, crude, or clumsy piece; chunk.
مشابه: chunk, mass

(2) تعریف: (slang) a desirable, usu. well-built man.

جمله های نمونه

1. a hunk of bread
یک تکه نان

2. a hunk of cheese
یک تکه پنیر

3. She tore off a large hunk of bread.
[ترجمه گوگل]او یک تکه نان بزرگ را پاره کرد
[ترجمه ترگمان]او تکه بزرگی از نان را پاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He turned round, offering me a hunk of bread and margarine with cheese on top - real luxury.
[ترجمه گوگل]چرخید و یک تکه نان و مارگارین با پنیر به من تعارف کرد - لوکس واقعی
[ترجمه ترگمان]او برگشت و یک تکه نان و مارگارین را به من تعارف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jack cut off a hunk of meat and handed it to Simon.
[ترجمه گوگل]جک یک تکه گوشت را برید و به سایمون داد
[ترجمه ترگمان]جک تکه ای گوشت برداشت و به سایمون داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's a real hunk.
[ترجمه گوگل]او یک مرد واقعی است
[ترجمه ترگمان]اون یه تیکه آشغاله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Just pick up the nearest hunk of high-priced technology you have on hand and hurl it against the wall.
[ترجمه گوگل]کافی است نزدیکترین تکه فناوری گران قیمتی را که در دست دارید بردارید و به دیوار پرتاب کنید
[ترجمه ترگمان]فقط نزدیک ترین تکه تکنولوژی بالا را بردار و آن را روی دیوار پرتاب کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her eyes lit up as she spotted Spartacus hunk Kirk-at 83 just a year her junior and pictured right.
[ترجمه گوگل]چشمان او وقتی که اسپارتاکوس هانک کرک را در 83 سالگی دید که یک سال کوچکتر از او بود و تصویر سمت راست را دید، روشن شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که او را در سال ۸۳ می دید، چشمانش برق می زد - در سال ۸۳، فقط یک سال جوان تر و درست به نظر می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Its a prime hunk of real estate.
[ترجمه گوگل]بخش عمده ای از املاک و مستغلات است
[ترجمه ترگمان] این یه تیکه بزرگ از املاک واقعیه …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But Mars is just a little nearby hunk of rock in our own solar system – while Aldebaran is a mighty star, located about 65-light years away.
[ترجمه گوگل]اما مریخ در منظومه شمسی ما فقط یک تکه سنگ در همان نزدیکی است - در حالی که آلدباران یک ستاره قدرتمند است که حدود 65 سال نوری از ما فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]اما مریخ فقط یک تکه کوچک از سنگ در منظومه شمسی است - در حالی که Aldebaran یک ستاره قدرتمند است که حدود ۶۵ سال نوری در آن واقع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I would mix in a hunk of the previously mixed, week old dough to enhance the sourdough development.
[ترجمه گوگل]من یک تکه از خمیر یک هفته ای را که قبلا مخلوط شده بود مخلوط می کنم تا رشد خمیر ترش را تقویت کنم
[ترجمه ترگمان]من با یک تکه خمیر قدیمی که قبلا مخلوط شده بود با یک تکه خمیر قدیمی مخلوط می شدم تا توسعه نان را افزایش دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Molly: I wonder what my hunk, AKA Brad Pitt, will wear.
[ترجمه گوگل]مولی: من تعجب می کنم که لباس من، آکا برد پیت، چه خواهد پوشید
[ترجمه ترگمان]نمی دونم چی به اسم \"برد پیت\" به اسم \"برد پیت\" پوشیده میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Twilight hunk brings his enticing Calvin Klein underwear ads to life on the beaches of St. Maarten during his Caribbean getaway.
[ترجمه گوگل]The Twilight Hunk تبلیغات لباس زیر فریبنده Calvin Klein خود را در سواحل سنت مارتن در طول سفرش به دریای کارائیب زنده می کند
[ترجمه ترگمان]این ستاره فیلم \"گرگ ومیش\" (Twilight)، کالوین کلین را برای زندگی در سواحل سن مارتن در طول getaway دریای کارائیب برای زندگی به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thirty-two-year-old Mike Keneally managed to transform himself from a 28-stone blob into a 14-stone hunk.
[ترجمه گوگل]مایک کنلی سی و دو ساله توانست خود را از یک لکه 28 سنگی به یک قطعه 14 سنگی تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]مایک Keneally سی و دو ساله موفق شد خودش را از یک لکه ۲۸ سنگی به یک تکه کاغذ ۱۴ سنگی تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکه بزرگ (اسم)
chump, hunk

کلوخه (اسم)
lump, gob, clog, hunk, nodule

انگلیسی به انگلیسی

• big piece, lump, chunk; good looking man (slang)
a hunk of something solid is a large piece of it.
if you refer to a man as a hunk, you mean that he is big and strong and that people find him sexually attractive.

پیشنهاد کاربران

slang
a large, strong man, esp. one who is attractive
زبان عامیانه
یک مرد بزرگ و قوی، به ویژه کسی که جذاب است
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/hunk
1. قطعه، تکه
Thing
still had gristle on it, leathery and black except where a
. hunk had been freshly torn away
2. مرد خوش تیپ و جذاب
مرد خوش هیکل و جذاب، هیکل دار و گیرا، ( مرد ) تیکه
مرد جذاب و گیرا
INFORMAL
a large, strong, sexually attractive man.
"a Hollywood hunk"
muscular man

بپرس