hydrophilic

/ˌhaɪdrəˈfɪlɪk//ˌhaɪdrəˈfɪlɪk/

معنی: علاقمند به اب، اب دوست
معانی دیگر: (به ویژه شیمی) آب دوست، آبخواه (hydrophile هم می نویسند)، hydrophile اب دوست

جمله های نمونه

1. The Pertex shell has a fluorocarbon hydrophilic coating which is very effective in showers - water just rolls off.
[ترجمه گوگل]پوسته Pertex دارای یک پوشش هیدروفیل فلوروکربن است که در دوش گرفتن بسیار موثر است - آب فقط غلت می زند
[ترجمه ترگمان]پوسته Pertex یک پوشش hydrophilic fluorocarbon دارد که در حمام بسیار موثر است و آب از آن جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The effects of the type of hydrophilic polyurethane resin, unsmooth improve agent, cohere resistant and wear resistant agent and solvent on the product properties are discussed.
[ترجمه گوگل]اثرات نوع رزین پلی یورتان هیدروفیل، عامل بهبود غیرصاف، مقاوم در برابر سایش و عامل مقاوم در برابر سایش و حلال بر روی خواص محصول مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]اثرات نوع رزین پلی اورتان hydrophilic، unsmooth، نماینده را بهبود می بخشد و نماینده مقاوم در برابر سایش و حلال در خواص محصول مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This article was involved the hydrophilic lubricious coating applied to the surface of the intervenient catheter.
[ترجمه گوگل]این مقاله شامل پوشش روان کننده آبدوست اعمال شده بر روی سطح کاتتر مداخله گر بود
[ترجمه ترگمان]این مقاله شامل پوشش lubricious hydrophilic اعمال شده به سطح of intervenient (intervenient catheter)بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Paper a hydrophilic compounds, water absorption in it, and release moisture expansion.
[ترجمه گوگل]کاغذ ترکیبات آبدوست، جذب آب در آن، و انتشار رطوبت انبساط
[ترجمه ترگمان]کاغذ یک ترکیب hydrophilic، جذب آب در آن و انتشار رطوبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This article was involved in the hydrophilic lubricious coating applied to the surface of the intervenient catheter.
[ترجمه گوگل]این مقاله در مورد پوشش روان کننده آبدوست اعمال شده بر روی سطح کاتتر مداخله ای درگیر بود
[ترجمه ترگمان]این مقاله در پوشش lubricious hydrophilic که به سطح of intervenient applied اعمال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Theabove shows the influence of surfactant the hydrophilic - hydrophobic the electrode.
[ترجمه گوگل]در بالا تأثیر سورفکتانت الکترود آبدوست - آبگریز را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]Theabove تاثیر سورفاکتانت را در الکترود نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Also consider hydrophilic or hydrophobic membranes, temperature, flow rate, sterilization needs.
[ترجمه گوگل]غشاهای آبدوست یا آبگریز، دما، سرعت جریان، نیازهای استریلیزاسیون را نیز در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]هم چنین غشا hydrophilic و آب گریز، دما، نرخ جریان، استریل کردن را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the influences of amounts of hydrophilic monomers and degree of neutralization on the water-solubility of the resin was discussed.
[ترجمه گوگل]و تأثیر مقادیر مونومرهای آبدوست و درجه خنثی سازی بر حلالیت آب رزین مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]و تاثیر رفتار of hydrophilic و درجه خنثی سازی در آب - قابلیت حل شدن رزین مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ozone activation time, the content of hydrophilic monomer and the concentration of antistatic agent were optimized.
[ترجمه گوگل]زمان فعال سازی ازن، محتوای مونومر آبدوست و غلظت عامل آنتی استاتیک بهینه شد
[ترجمه ترگمان]زمان فعال سازی اوزون، محتوای مونومر hydrophilic و غلظت عامل آنتی استاتیک بهینه سازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hydrophilic colloids are readily dispersed in water.
[ترجمه گوگل]کلوئیدهای آبدوست به راحتی در آب پراکنده می شوند
[ترجمه ترگمان]The hydrophilic به آسانی در آب پخش می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A hydrophilic interaction liquid chromatography ( SPE - HILIC ) method solidextraction for the determination of melamine in powdered milk was established.
[ترجمه گوگل]یک روش کروماتوگرافی مایع برهمکنش آبدوست (SPE - HILIC) استخراج جامد برای تعیین ملامین در شیرخشک ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]کروماتوگرافی مایع تعامل hydrophilic (SPE - HILIC)برای تعیین ملامین در شیر پودر زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some, for example, are hydrophilic ( water lov - ing ), whereas others are hydrophobic ( water fearing ) .
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، برخی آب دوست هستند (آب دوست)، در حالی که برخی دیگر آبگریز هستند (آب ترس)
[ترجمه ترگمان]برای مثال، برخی از آن ها hydrophilic (آب lov)هستند در حالی که دیگران آب گریز (آب)هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A medical instrument with a hydrophilic, low - friction coating is provided.
[ترجمه گوگل]یک ابزار پزشکی با پوشش آبدوست و کم اصطکاک ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک ابزار پزشکی با یک روکش hydrophilic و کم هزینه ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hydrophilic membranes were prepared with key components of sodium silicate, acetic ether, polyacrylamide, etc.
[ترجمه گوگل]غشاهای هیدروفیل با اجزای کلیدی سیلیکات سدیم، استیک اتر، پلی آکریل آمید و غیره تهیه شدند
[ترجمه ترگمان]غشاهای Hydrophilic با اجزای اصلی سیلیکات سدیم، استیک ether، polyacrylamide و غیره تهیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علاقمند به اب (اسم)
hydrophile, hydrophilic

اب دوست (اسم)
hydrophilic

تخصصی

[علوم دامی] هیدروفیلیک ؛ یک مولکول قطبی که در آب محلول است
[شیمی] آب دوست، آبخواه (hydrophile هم می نویسند)، ترکیب آب دوست
[صنایع غذایی] آب دوست : ویژگی موادی که آب را جذب می کنند و تمایل به جذب آب دارند
[زمین شناسی] آب دوست
[بهداشت] آبگرا
[نساجی] آب دوست - آب دوستی - آب خواهی - جاذب الرطوبه
[خاک شناسی] آبدوست
[نفت] آب دوست
[پلیمر] آبدوست
[خودرو] هیدروفیلیک (آب دوست)

انگلیسی به انگلیسی

• having an affinity for water

پیشنهاد کاربران

hydrophobic متضاد این کلمه هست
hydrophilic ( شیمی )
واژه مصوب: آب‏دوست
تعریف: ویژگی ماده‏ای که میل به جذب آب دارد
آب دوست

بپرس