incremental

جمله های نمونه

1. Most research proceeds by small incremental advances.
[ترجمه انسیه اعتصامی] روند بیشتر تحقیقات با پیشرفتهای کوچک صورت میگیرد.
|
[ترجمه حنیف] بیشتر تحقیقات با پیشرفت های تدریجی کوچک به پیش میروند
|
[ترجمه مسعود پ آ] اکثر تحقیقات با پیشرفت های تدریجی کوچک، پیش می روند.
|
[ترجمه گوگل]بیشتر تحقیقات با پیشرفت های تدریجی کوچک انجام می شود
[ترجمه ترگمان]بیشتر تحقیقات با پیشرفت تدریجی تدریجی پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Changes at the newspaper are more incremental than radical.
[ترجمه انسیه اعتصامی] تغییرات در روزنامه بیشتر افراطی است.
|
[ترجمه حنیف] تغییرات در روزنامه بیشتر تدریجی است تا بنیادی.
|
[ترجمه گوگل]تغییرات در روزنامه بیشتر افزایشی است تا رادیکال
[ترجمه ترگمان]تغییرات در این روزنامه بیش از رادیکال بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Since the incremental value is encoded in the operation field, there is room to specify a store address in the instruction.
[ترجمه حنیف] از زمانیکه در قسمت عملیات مقدار افزایشی لحاظ گردیده در دستورالعمل جایی برای مشخص نمودن آدرس یک انیار ( فروشگاه ) وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]از آنجایی که مقدار افزایشی در قسمت عملیات کدگذاری می‌شود، فضایی برای تعیین آدرس فروشگاه در دستورالعمل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که مقدار افزایشی در حوزه عملیات کدگذاری می شود، جایی وجود دارد که یک آدرس فروشگاه را در دستورالعمل مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Given present quantitative disparities between East and West, incremental performance improvements do provide something to worry about.
[ترجمه گوگل]با توجه به نابرابری های کمی موجود بین شرق و غرب، بهبود عملکرد فزاینده چیزی برای نگرانی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]با توجه به نابرابری های کمی بین شرق و غرب، بهبود عملکرد افزایشی چیزی برای نگرانی در مورد آن فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Competitive advantage today comes from continuous, incremental innovation and refinement of a variety of ideas that spread throughout the organization.
[ترجمه گوگل]مزیت رقابتی امروزه ناشی از نوآوری مداوم و فزاینده و اصلاح ایده های متنوعی است که در سراسر سازمان گسترش یافته است
[ترجمه ترگمان]مزیت رقابتی امروزه ناشی از نوآوری پیوسته، افزایشی و پالایش ایده های متنوعی است که در سراسر سازمان گسترش می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But incremental changes for women, important as they are to individuals, are not structural changes.
[ترجمه گوگل]اما تغییرات تدریجی برای زنان، هر چند که برای افراد مهم هستند، تغییرات ساختاری نیستند
[ترجمه ترگمان]اما تغییرات فزاینده برای زنان، که به عنوان افراد مهم هستند، تغییرات ساختاری نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The training promises to provide empirical evidence of incremental improvements in staff effectiveness.
[ترجمه گوگل]این آموزش نوید ارائه شواهد تجربی از بهبودهای تدریجی در اثربخشی کارکنان را می دهد
[ترجمه ترگمان]این آموزش قول می دهد که شواهد تجربی از پیشرفت افزایشی در اثربخشی کارکنان ارایه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the incremental project can be accepted then the logical conclusion is to accept Project D in the first instance.
[ترجمه گوگل]اگر بتوان پروژه افزایشی را پذیرفت، نتیجه منطقی این است که در مرحله اول پروژه D را بپذیریم
[ترجمه ترگمان]اگر پروژه افزایشی را می توان پذیرفت، نتیجه گیری منطقی این است که پروژه D را در وهله اول بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, we have a first-class record of incremental change.
[ترجمه گوگل]با این حال، ما یک رکورد درجه یک تغییر تدریجی داریم
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما یک رکورد کلاس اول از تغییرات افزایشی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A disposition to incremental change can deflect one from considering or even comprehending wider and more fundamental problems.
[ترجمه گوگل]تمایل به تغییر تدریجی می تواند فرد را از در نظر گرفتن یا حتی درک مسائل گسترده تر و اساسی تر منحرف کند
[ترجمه ترگمان]تمایل به تغییر فزاینده می تواند مسیر را از نظر در نظر گرفتن و یا حتی درک مشکلات بنیادین باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The importance of incremental learning in some aspects of the curriculum is now widely accepted.
[ترجمه گوگل]اهمیت یادگیری افزایشی در برخی از جنبه های برنامه درسی اکنون به طور گسترده پذیرفته شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون اهمیت یادگیری افزایشی در برخی از جنبه های برنامه تحصیلی در حال حاضر به طور گسترده ای پذیرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The incremental approach is often appropriate for any child with considerable learning difficulties.
[ترجمه گوگل]رویکرد افزایشی اغلب برای هر کودکی با مشکلات یادگیری قابل توجهی مناسب است
[ترجمه ترگمان]رویکرد افزایشی اغلب برای هر کودکی با مشکلات یادگیری قابل توجه مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These incremental gains will not be equal to the numbers of illiterate adults emerging from the public schools.
[ترجمه گوگل]این دستاوردهای فزاینده به اندازه تعداد بزرگسالان بی سواد بیرون آمده از مدارس دولتی نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]این دستاوردهای افزایشی معادل با شمار بزرگسالان بی سواد هستند که از مدارس دولتی بیرون می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Each of these incremental shifts represents only a brief moment in geological time.
[ترجمه گوگل]هر یک از این جابجایی های افزایشی تنها یک لحظه کوتاه در زمان زمین شناسی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]هر یک از این تغییرات افزایشی تنها یک لحظه کوتاه در زمان زمین شناسی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] افزایشی، نمودی
[ریاضیات] نموی، تدریجی، افزایشی، اضافی، نهایی

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to an increase or addition; of or pertaining to growth; of or pertaining to profit
something that is incremental increases in value or in amount, often by a regular amount; a formal word.

پیشنهاد کاربران

فزاینده. رشد یابنده. گام به گام
مثال:
Most research proceeds by small incremental advances.
بیشتر تحقیقات، با پیشرفتهای کوچکِ فزاینده {و گام به گام} به پیش می روند.
افزایش تدریجی
اندک افزا
پیشرفت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : increment
✅️ صفت ( adjective ) : incremental
✅️ قید ( adverb ) : incrementally
جزء به جزء
نسبی for example= incremental dimention
در حسابداری نهایی
گام به گام
Incremental cost is the cost associated with
Producing one additional unit of a product or service.
روز افزون
تدریجی

فزاینده، دایره ای، لایه ای
اضافی، اضافه تر
تدریجا
مرحله به مرحله
جزیی تدریجی
نوآوری تدریجی ( اقتصاد و بازاریابی )
قدم به قدم
پیش رونده
پی در پی
افزایشی
به مرور
فزاینده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس