ill mannered

/ˈɪlˈmænərd//ɪlˈmænəd/

بی ادب، بد رفتار، دهاتی مانند، بد روش، بی تربیت، بد خو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ill-manneredly (adv.), ill-manneredness (n.)
• : تعریف: showing bad manners; impolite.
متضاد: polite, well-bred, well-mannered
مشابه: impertinent, impolite, tactless, uncouth, ungracious

- an ill-mannered waiter
[ترجمه گوگل] یک پیشخدمت بد اخلاق
[ترجمه ترگمان] یه پیشخدمت بیمار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an ill-mannered reply
[ترجمه گوگل] یک پاسخ بد اخلاق
[ترجمه ترگمان] یک جواب بد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس