impervious

/ˌɪmˈpɜːrviəs//ɪmˈpɜːvɪəs/

معنی: غیر قابل نفوذ، مانع دخول، تاثر ناپذیر
معانی دیگر: نشت ناپذیر، ناتراوا، رسوخ ناپذیر، (التماس و پیشنهاد و غیره) مقاوم، ناشنوا، ناپذیرا، سرسخت، مانع دخول اب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: imperviously (adv.), imperviousness (n.)
(1) تعریف: not allowing penetration or passage.
متضاد: permeable, pervious
مشابه: impenetrable, proof, repellent

- The new fabric is impervious to water.
[ترجمه گوگل] پارچه جدید در برابر آب غیر قابل نفوذ است
[ترجمه ترگمان] پارچه جدید در برابر آب مقاوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: incapable of being affected by external forces or influences.
متضاد: accessible, sensitive, susceptible
مشابه: impenetrable

- The judge was impervious to all pleas for mercy.
[ترجمه گوگل] قاضی از همه درخواست‌های رحمت در امان بود
[ترجمه ترگمان] قاضی در برابر هرگونه التماس و التماس غیرقابل بخشش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was a confident person but not impervious to criticism.
[ترجمه گوگل] او فردی با اعتماد به نفس بود، اما در برابر انتقاد نفوذناپذیر نبود
[ترجمه ترگمان] او یک فرد بااعتماد به نفس بود، ولی در برابر انتقاد نفوذ ناپذیر نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: unable to be injured or damaged.

- The stone wall was meant to be impervious to the ravages of weather.
[ترجمه گوگل] دیوار سنگی قرار بود در برابر خرابی های آب و هوا غیرقابل نفوذ باشد
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که دیوار سنگی در برابر هجوم آب و هوا غیرقابل نفوذ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The ship was said to be impervious to attack.
[ترجمه گوگل] گفته می شود این کشتی برای حمله غیرقابل نفوذ است
[ترجمه ترگمان] گفته شده که کشتی در برابر حملات مصون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. impervious to pity
بی رحم،بی مروت

2. he is impervious to threats
بیمداد در او اثر نمی کند.

3. a fabric that is impervious to moisture
پارچه ای که در برابر رطوبت نفوذ ناپذیر است

4. He remained impervious to all Nell's sulks and blandishments.
[ترجمه گوگل]او در برابر تمام بداخلاقی‌ها و بداخلاقی‌های نل نفوذناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]او در مقابل آن حالت قهر و چاپلوسی نل در امان ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How does glue bond with impervious substances like glass and metal?
[ترجمه گوگل]چسب چگونه با مواد غیر قابل نفوذ مانند شیشه و فلز پیوند می زند؟
[ترجمه ترگمان]پیوند چسبی با مواد غیرقابل نفوذ مانند شیشه و فلز چگونه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rubber boots are impervious to water.
[ترجمه گوگل]چکمه های لاستیکی در برابر آب غیر قابل نفوذ هستند
[ترجمه ترگمان] boots پلاستیکی در برابر آب مقاوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Japanese economy is supposed to be impervious to market forces.
[ترجمه گوگل]اقتصاد ژاپن قرار است در برابر نیروهای بازار غیرقابل نفوذ باشد
[ترجمه ترگمان]قرار است اقتصاد ژاپن در برابر نیروهای بازار مقاوم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She seems almost impervious to the criticism from all sides.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او تقریباً در برابر انتقادات از همه طرف نفوذناپذیر است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که از همه طرف نسبت به انتقاد نفوذ ناپذیر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His ego was impervious to self-doubt.
[ترجمه گوگل]نفس او در برابر شک و تردید به خود نفوذناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نفس او غیرقابل رسوخ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The floorcovering you select will need to be impervious to water.
[ترجمه گوگل]کفپوشی که انتخاب می کنید باید در برابر آب غیر قابل نفوذ باشد
[ترجمه ترگمان]floorcovering که شما انتخاب می کنید باید در برابر آب مقاوم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was impervious to his charms.
[ترجمه گوگل]او در برابر جذابیت های او نفوذناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]او در برابر جذابیت های او غیرقابل نفوذ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is impervious to criticism and rational argument.
[ترجمه گوگل]او در برابر انتقاد و استدلال عقلی نفوذناپذیر است
[ترجمه ترگمان]او در برابر انتقاد و استدلال منطقی مقاوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This material is impervious to rain-water.
[ترجمه گوگل]این ماده در برابر آب باران نفوذ ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]این ماده در برابر باران مقاوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was impervious to his blandishments.
[ترجمه گوگل]او نسبت به بدگویی های او نفوذناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]از ابراز احساسات او در امان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This material is impervious to gases and liquids.
[ترجمه گوگل]این ماده در برابر گازها و مایعات نفوذ ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]این ماده در برابر گازها و مایعات مصون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It is indoctrination Misguided pride leaves us impervious to any version of success that does not bear the patent of our system.
[ترجمه گوگل]این تلقین است غرور نادرست ما را در برابر هر نسخه ای از موفقیت که دارای حق ثبت اختراع سیستم ما نیست، در امان می گذارد
[ترجمه ترگمان]این تلقین به غرور است که ما را در برابر هر نوع موفقیت که حق اختراع سیستم ما را ندارد، محفوظ نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Both the anorexic and the mystic are impervious to this simple chain of events.
[ترجمه گوگل]هم بی اشتها و هم عارف در برابر این زنجیره ساده از وقایع نفوذناپذیرند
[ترجمه ترگمان]هر دو the و the در برابر این زنجیره ساده از وقایع مقاوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر قابل نفوذ (صفت)
impervious

مانع دخول (صفت)
impervious

تاثر ناپذیر (صفت)
impervious

تخصصی

[عمران و معماری] غیر قابل نفوذ - نفوذ ناپذیر
[نساجی] غیر قابل نفوذ - نفوذناپذیر
[خاک شناسی] نفوذ ناپذیر
[آب و خاک] نفوذ ناپذیر

انگلیسی به انگلیسی

• impenetrable, impassable; not susceptible to harm or injury; impossible to influence; not capable of being affected
if you are impervious to someone's actions, you are not affected by them.
if something is impervious to water, water cannot pass through it.

پیشنهاد کاربران

در برابر . . .
Impervious to magic.
در برابر جادو. . .
۱. نفوذ ناپذیر ( در مقابل نفوذ یا عبور آب، نور، سرما، . . . ) - عایق - رسوخ ناپذیر - نشت ناپذیر
۲. نا شنوا و ضد گلوله ( در برابر حرف ها و انتقادات دیگران ) / ناپذیرا ( که حرف توی گوشش نمیره )
adjective
...
[مشاهده متن کامل]

[more impervious; most impervious]
1 technical : not allowing something ( such as water or light ) to enter or pass through — usually to
◀️a substance impervious to light
◀️a coat impervious to rain
2 formal : not bothered or affected by something — usually to
◀️He seems impervious to criticism
◀️◀️ What do you know about Scandinavian people ?
That they are resistant to cold temperatures. They must be impervious to cold

impervious to
مقاوم و غیرقابل نفوذ دربرابر
Inured to: Impervious to
not affected or influenced by something and seeming not to notice it
بی حس شدن_سرد شدن

نفوذناپذیر
عایق

بپرس