impotency


معنی: کاری، عنن، لاغری، نا توانی، عجز، ضعف جنسی، سستی کمر
معانی دیگر: impotence کاری

جمله های نمونه

1. He had impotency fears and I was having trouble in analysis.
[ترجمه گوگل]او ترس از ناتوانی داشت و من در تجزیه و تحلیل مشکل داشتم
[ترجمه ترگمان]او ترس و وحشت داشت و من در تجزیه و تحلیل مشکل داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This could prove difficult, as herbal impotency pills are much sought after – as sales worth approximately $400 million in 2006 prove.
[ترجمه گوگل]این می تواند دشوار باشد، زیرا قرص های گیاهی ناتوانی جنسی بسیار مورد توجه قرار می گیرند - همانطور که فروش تقریباً 400 میلیون دلاری در سال 2006 ثابت کرد
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند به سختی اثبات شود، چون قرص های impotency گیاهی خیلی بدنبال فروش هستند - چون فروش حدود ۴۰۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۶ ارزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Everywhere are wistful expressions of impotency and uncontrolled expressions of primal fears.
[ترجمه گوگل]در همه جا عبارات غم انگیز ناتوانی و تجلی کنترل نشده ترس های اولیه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در همه جا عبارات آرزومند of و بیان نشدنی ترس های اولیه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Disease, languor, doubt, carelessness, laziness, sensuality, delusion, impotency and instability are the obstacles that distract the mind.
[ترجمه گوگل]بیماری، کسالت، شک، بی احتیاطی، تنبلی، نفسانی، هذیان، ناتوانی و بی ثباتی از موانعی است که ذهن را منحرف می کند
[ترجمه ترگمان]بیماری، رخوت، تردید، تنبلی، sensuality، sensuality، impotency و بی ثباتی موانعی هستند که ذهن را منحرف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Historically, Vanilla was used to treat impotency, ulcers, hysteria and rashes.
[ترجمه گوگل]از لحاظ تاریخی، وانیل برای درمان ناتوانی جنسی، زخم، هیستری و بثورات پوستی استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]از لحاظ تاریخی، Vanilla برای درمان impotency، زخم، هیستری و rashes به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It also increases risk of diabetes, impotency and irregular heartbeats.
[ترجمه گوگل]همچنین خطر ابتلا به دیابت، ناتوانی جنسی و ضربان قلب نامنظم را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن خطر دیابت، ضربان قلب و ضربان قلب نامنظم را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Earthworms have been eaten to cure impotency.
[ترجمه گوگل]کرم های خاکی برای درمان ناتوانی جنسی خورده شده اند
[ترجمه ترگمان] earthworms \"برای درمان\" impotency \"غذا خوردن\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Psychiatry, impotency and breast reduction.
[ترجمه گوگل]روانپزشکی، ناتوانی جنسی و کاهش سینه
[ترجمه ترگمان]اختلالات روانی، روانی و کاهش پستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Increasing use of birth control pills is also contributing towards rising impotency, he said.
[ترجمه گوگل]او گفت که افزایش استفاده از قرص های ضد بارداری نیز به افزایش ناتوانی جنسی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]او گفت که افزایش استفاده از قرص های کنترل تولد نیز به افزایش impotency کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has the improved erection function after stimulation and improves inserting possibility of patient with impotency.
[ترجمه گوگل]عملکرد نعوظ را پس از تحریک بهبود می بخشد و امکان درج در بیمار مبتلا به ناتوانی جنسی را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]این روش بهبود عملکرد بهبود پس از تحریک و بهبود احتمال بیمار مبتلا به impotency را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tale of the Fisher King involves a king who is lame in one leg (a euphemism for impotency) which in turn causes the land to become barren (infertile).
[ترجمه گوگل]داستان پادشاه ماهیگیر شامل پادشاهی می‌شود که از یک پا لنگ است (معروف به ناتوانی) که به نوبه خود باعث بایر شدن زمین (نابارور) می‌شود
[ترجمه ترگمان]داستان شاه فیشر شامل یک پادشاه است که در یک پا لنگ است (a برای impotency)که به نوبه خود باعث خشک شدن زمین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, chronically elevated cortisol levels can worsen medical conditions such as heart disease, diabetes, hypertension and impotency .
[ترجمه گوگل]با این حال، افزایش مزمن سطح کورتیزول می تواند شرایط پزشکی مانند بیماری قلبی، دیابت، فشار خون بالا و ناتوانی جنسی را بدتر کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، میزان بالای کورتیزول می تواند شرایط پزشکی مانند بیماری های قلبی، دیابت، فشار خون بالا و impotency را بدتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That can have adverse effects on health as it worsens various disorders, such as myopathy, adult-onset diabetes, hypertension and impotency, ' said the research team.
[ترجمه گوگل]تیم تحقیقاتی گفت که این می تواند اثرات نامطلوبی بر سلامت داشته باشد زیرا اختلالات مختلف مانند میوپاتی، دیابت بزرگسالان، فشار خون بالا و ناتوانی جنسی را بدتر می کند
[ترجمه ترگمان]این تیم تحقیقاتی گفت که این می تواند اثرات زیان آوری بر سلامتی داشته باشد چون اختلالات مختلفی مانند دیابت، دیابت نوع بزرگسالی، فشار خون بالا و impotency را بدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Genitoplasty is possible on a normal baby of both the sexes but later on these organs will not grow with the hormonal influence and this will lead to their infertility as well as their impotency.
[ترجمه گوگل]جراحی ژنیتوپلاستی در نوزادان طبیعی از هر دو جنس امکان پذیر است اما بعداً این اندام ها با تأثیر هورمونی رشد نمی کنند و این امر منجر به ناباروری و همچنین ناتوانی جنسی آنها می شود
[ترجمه ترگمان]Genitoplasty در یک کودک معمولی هر دو جنس ممکن است اما بعدا در این اندام ها با نفوذ هورمونی آن ها رشد نخواهند کرد و این منجر به ناباروری خود و نیز impotency آن ها خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Chinese state media say U. S. drug maker Pfizer has won a court case in China against two companies which were copying its immensely popular male impotency treatment, Viagra.
[ترجمه گوگل]رسانه های دولتی چین می گویند که داروساز آمریکایی فایزر در دادگاهی در چین علیه دو شرکتی که از درمان بسیار محبوب ناتوانی جنسی مردان، ویاگرا کپی می کردند، پیروز شده است
[ترجمه ترگمان]رسانه های دولتی چین می گویند اس maker فایزر یک پرونده دادگاهی در چین را در برابر دو شرکت که در حال نسخه برداری از روش بسیار معروف its، Viagra بودند، به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاری (اسم)
acting, curry, impotence, impotency

عنن (اسم)
impotence, impotency, anaphrodisia, debility, impuissance

لاغری (اسم)
impotence, impotency, angularity, emaciation, atrophy, maceration

ناتوانی (اسم)
failure, weakness, asthenia, impotence, impotency, impuissance, infirmity, inability, incapacitation, disability, flivver, intolerance, disablement, insufficiency, intolerancy, incapability, insufficience

عجز (اسم)
weakness, paralysis, impotence, impotency, entreaty, cry, impuissance, inability, disability, disablement, incapacity, insufficiency, incapability, imploration, insufficience

ضعف جنسی (اسم)
impotence, impotency

سستی کمر (اسم)
impotence, impotency

انگلیسی به انگلیسی

• weakness, powerlessness, helplessness; inability to sustain an erection, inability to perform sexually (of a male)

پیشنهاد کاربران

هو الشافی
عدم توانایی قدرت جنسی، که یا منشا اناتومیک دارد و یا مصدر فیزیولوژیک عامل این ناتوانی هست. و درمان ان در حیطه متخصصین ارولوژی یا غدد میباشد.

بپرس