in focus


روشن، واضح، (عدسی) میزان (شده)، کانونی

جمله های نمونه

1. Pictures should be in focus, with realistic colours and well composed groups.
[ترجمه گوگل]تصاویر باید در فوکوس، با رنگ‌های واقعی و گروه‌هایی با ترکیب خوب باشند
[ترجمه ترگمان]عکس ها باید در فوکوس باشند، با رنگ های واقعی و گروه های کاملا آرام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The binoculars were not in focus .
[ترجمه گوگل]دوربین دوچشمی در فوکوس نبود
[ترجمه ترگمان]دوربین ها در تمرکز نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As it is no longer in focus the drill serves to reinforce what has already been drilled and ensures automaticity of control.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که مته دیگر در تمرکز نیست، برای تقویت آنچه قبلاً حفاری شده است عمل می کند و کنترل خودکار را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که دیگر در فوکوس نیست، تمرین برای تقویت آنچه قبلا انجام شده است، عمل می کند و خودکار بودن کنترل را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the governance of the cosmos was in focus, clearly there was also the issue of conflict between generations of rulers.
[ترجمه گوگل]زمانی که حاکمیت کیهان در کانون توجه بود، به وضوح موضوع تضاد بین نسل‌های حاکمان نیز وجود داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که حکومت کیهان در کانون توجه بود، واضح بود که مساله درگیری بین نسل ها حاکمان نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In focus groups, they asked the engineers scores of questions: What were their work and communication styles?
[ترجمه گوگل]در گروه‌های متمرکز، آنها از مهندسان سؤالات زیادی پرسیدند: سبک‌های کار و ارتباط آنها چگونه بود؟
[ترجمه ترگمان]در گروه های تمرکز، آن ها از مهندسان سوالات زیادی پرسیده بودند: کار آن ها و سبک های ارتباطی آن ها چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But when change was in focus, the issue became the unifying and dividing forces which applied to the entire cosmos.
[ترجمه گوگل]اما زمانی که تغییر در کانون توجه قرار گرفت، موضوع به نیروهای متحد کننده و تقسیم کننده تبدیل شد که بر کل کیهان اعمال می شد
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که تغییر در فوکوس بود، این مساله به وحدت و تقسیم نیروها تبدیل شد که به کل کیهان اعمال شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It can show the lumen image in focus.
[ترجمه گوگل]می تواند تصویر لومن را در فوکوس نشان دهد
[ترجمه ترگمان]این می تواند تصویر لومن را در فوکوس نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I got her in focus before I took the photo.
[ترجمه گوگل]قبل از گرفتن عکس او را در فوکوس قرار دادم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه عکس رو بگیرم حواسم بهش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. C this shift in focus will be taken as read by the most successful businesses.
[ترجمه گوگل]این تغییر در تمرکز توسط موفق ترین کسب و کارها خوانده می شود
[ترجمه ترگمان]این تغییر در فوکوس همان طور که توسط موفق ترین شرکت ها خوانده می شود، در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The key question is in focus; why not reach a decision?
[ترجمه گوگل]سوال کلیدی در کانون توجه است چرا به تصمیم نمیرسی؟
[ترجمه ترگمان]پرسش کلیدی در فوکوس است؛ چرا نباید به تصمیم گیری دست یابید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To explore the changes in focus size after treatment with radiofrequency thermocoagulation.
[ترجمه گوگل]بررسی تغییرات اندازه فوکوس پس از درمان با انعقاد حرارتی فرکانس رادیویی
[ترجمه ترگمان]برای بررسی تغییرات اندازه فوکوس بعد از درمان با radiofrequency thermocoagulation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This change in focus is reflected at an institutional level in China.
[ترجمه گوگل]این تغییر در تمرکز در سطح نهادی در چین منعکس شده است
[ترجمه ترگمان]این تغییر در فوکوس در یک سطح سازمانی در چین منعکس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When a photograph isn't in focus, it isn't clear, it's out of focus.
[ترجمه گوگل]وقتی عکسی در فوکوس نیست، واضح نیست، خارج از فوکوس است
[ترجمه ترگمان]وقتی یک عکس در فوکوس نیست، واضح نیست، خارج از فوکوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The relationship will be in focus today when monthly trade balance data are released.
[ترجمه گوگل]این رابطه امروز با انتشار داده های تراز تجاری ماهانه در کانون توجه قرار خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]زمانی که داده های تراز تجاری ماهانه منتشر می شوند، این رابطه در فوکوس خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] صاف - واضح

انگلیسی به انگلیسی

• clear, focused

پیشنهاد کاربران

● واضح، کانونی ( برای عکس ) ، غیرتار
The photos aren't in focus.
عکسا تار هستن.
شفاف

بپرس