in the meantime


ضمنا

جمله های نمونه

1. The doctor will be here soon. In the meantime, try and relax.
[ترجمه گوگل]دکتر به زودی خواهد آمد در این بین سعی کنید و استراحت کنید
[ترجمه ترگمان]دکتر به زودی میاد اینجا در حال حاضر، سعی کن آروم باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Please call a taxi, and in the meantime I'll pack some food.
[ترجمه گوگل]لطفا با تاکسی تماس بگیرید، در این فاصله من مقداری غذا را بسته بندی می کنم
[ترجمه ترگمان]لطفا به تاکسی زنگ بزن و در ضمن من چند تا غذا هم جمع می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The next programme starts in five minutes; in the meantime, here's some music.
[ترجمه گوگل]برنامه بعدی پنج دقیقه دیگر شروع می شود در ضمن، اینم یه موزیک
[ترجمه ترگمان]برنامه بعدی پنج دقیقه بعد شروع می شود؛ در همین حال، در اینجا کمی موسیقی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the meantime, the shares will continue to trade on the open market.
[ترجمه گوگل]در این مدت، معاملات سهام در بازار آزاد ادامه خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]در همین حال، سهام به تجارت در بازار آزاد ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My first novel was rejected by six publishers. In the meantime I had written a play.
[ترجمه گوگل]اولین رمان من توسط شش ناشر رد شد در این بین یک نمایشنامه نوشته بودم
[ترجمه ترگمان]اولین رمان من توسط شش ناشر رد شد در عین حال نمایشنامه ای نوشته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the meantime the war of nerves seems likely to continue.
[ترجمه گوگل]در این میان جنگ اعصاب احتمالاً ادامه خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]در عین حال، به نظر می رسد که جنگ اعصاب همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please find a taxi, and in the meantime I'll pack some food.
[ترجمه گوگل]لطفاً یک تاکسی پیدا کنید، و در همین حین من مقداری غذا بسته بندی می کنم
[ترجمه ترگمان]لطفا یک تاکسی پیدا کنید، و در ضمن چند تا غذا هم جمع می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the meantime, the Government should adopt a far more dynamic approach to fiscal policy.
[ترجمه گوگل]در این میان، دولت باید رویکرد بسیار پویاتری برای سیاست مالی اتخاذ کند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، دولت باید یک رویکرد پویاتر به سیاست مالی اتخاذ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the meantime, I hope you will allow me and my family a few hours of peace to think about things.
[ترجمه گوگل]در ضمن امیدوارم به من و خانواده ام چند ساعت آرامش بدهید تا به مسائل فکر کنیم
[ترجمه ترگمان]در ضمن، امیدوارم اجازه بدهید به من و خانواده ام چند ساعت آرامش بدهم تا درباره چیزها فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the meantime, other members of the cast were involved with projects for the deaf and for prisoners.
[ترجمه گوگل]در این میان، دیگر اعضای گروه نیز درگیر پروژه هایی برای ناشنوایان و زندانیان بودند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، سایر اعضای این گروه درگیر پروژه هایی برای ناشنوایان و برای زندانیان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the meantime, we have to step up our efforts to find this damn ship.
[ترجمه گوگل]در این بین باید تلاش خود را برای یافتن این کشتی لعنتی افزایش دهیم
[ترجمه ترگمان]در ضمن باید تلاش خودمون رو بکنیم تا این کشتی لعنتی رو پیدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the meantime, a sudden cloud had appeared, and a few large drops of rain spattered the courtyard.
[ترجمه گوگل]در این بین ناگهان ابری ظاهر شده بود و چند قطره درشت باران در حیاط پاشید
[ترجمه ترگمان]در این میان ابری از باران به حیاط آمد و چند قطره درشت باران بر حیاط افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the meantime, Bill had lost control of his bowels.
[ترجمه گوگل]در این بین، بیل کنترل روده خود را از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]در این میان بیل کنترل امعا و احشا خود را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the meantime, I understand you have been trying to find out how the Carmel Woods inquiry went.
[ترجمه گوگل]در عین حال، می‌دانم که شما تلاش کرده‌اید بفهمید که تحقیقات کارمل وودز چگونه پیش رفت
[ترجمه ترگمان]در ضمن، من متوجه شدم که شما سعی کردید بفهمید که اقای وودز چه جور تحقیق می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• until then, meanwhile

پیشنهاد کاربران

در متون عمومی و محاوره: هم، همچنین، وانگهی، یکی از اون، تازه، حالا، تا یادم نرفته بگم، یا توام، با شما هستم، ببین منو و. . . .
مدت زمان بین دوبازه زمانی مثلا از الان تا یک ساعت دیگه . فاصله زمانی بین الان تا 1ساعت دیگه رو میگیم in the meantime
در این فاصله زمانی
در همین اثنا
در همین زمان
وقتی در زمان یکسان دو چیز اتفاق بیوفتد.
مثلا می خواهیم بگوییم که: من از نوه ام مراقبت می کردم در زمانی که دخترم به خرید رفته بود.
در خلال این مدت
در این گیرودار
1 ) وقتی دو کار همزمان در حال انجام باشند. می توان از In the meantime با معنی "در همین حین" استفاده کرد.
I was preparing myself for the IELTS exam. In the meantime, I was carrying out a research project.
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) اشاره به فرصتی که بین دو نقطه زمانی هس. در چنین شرایطی معنای "در این مدت" خواهد داد.
I will be there in 10 minutes. In the meantime, you can drink some coffee.

in the time between two things happening
در همین زمان

در همین اثنا ( در این میان، در خلال بحث )
در این فاصله
تا اون موقع
در عین حال هم زمان در یک لحظه چد کار را انجام دادن
در این حین، در این مدت
🍃در این میان🍁
فعلا، در حال حاضر. . .
تا آن زمان
در این میان
در خلال، در این بین، در این اثنا
در همین زمان
همزمان - در آن زمان
In the time between two thing happening
مثال: our house isn't finished so in the meantime we're living with my mother
فعلا، در این فاصله
✳فعلا، درحال حاضر
در این بین
در حال حاضر
در این مدت/فاصله. 2 - در عین حال
در ضمن
در این ضمن
هم زمان
در عین حال
در این مدت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس