incertitude

/ɪnˈsɜːrtɪtjuːd//ɪnˈsɜːtɪtjuːd/

معنی: نا معلومی، شک و تردید، عدمتحقق، نا امنی، ناپایداری زندگی
معانی دیگر: شک، تردید، عدم اطمینان، نامطمئن بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: lack of confidence or certainty; doubt.
متضاد: certitude

جمله های نمونه

1. Chapter 2: we introduce the development of incertitude theory.
[ترجمه گوگل]فصل 2: ​​توسعه نظریه عدم قطعیت را معرفی می کنیم
[ترجمه ترگمان]فصل ۲: ما توسعه نظریه incertitude را معرفی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Process Entropy is a measurement for the incertitude degree of process.
[ترجمه گوگل]آنتروپی فرآیند اندازه گیری درجه عدم قطعیت فرآیند است
[ترجمه ترگمان]آنتروپی فرآیند اندازه گیری درجه incertitude فرآیند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The evidence theory and fuzzy integral can abate the incertitude and improve the accuracy of decision.
[ترجمه گوگل]تئوری شواهد و انتگرال فازی می تواند عدم قطعیت را کاهش داده و دقت تصمیم را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]نظریه شواهد و انتگرال فازی می تواند قابلیت اطمینان را کاهش داده و دقت تصمیم را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rough Set is a new mathematics theory that can deal with incertitude and incompletion data.
[ترجمه گوگل]Rough Set یک نظریه ریاضی جدید است که می تواند با عدم قطعیت و ناقص بودن داده ها مقابله کند
[ترجمه ترگمان]Rough یک نظریه ریاضی جدید است که می تواند با داده های incertitude و incompletion سروکار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are many new trends in economic development with the incertitude growing .
[ترجمه گوگل]بسیاری از روندهای جدید در توسعه اقتصادی با افزایش عدم اطمینان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]گرایش های جدید بسیاری در توسعه اقتصادی با رشد incertitude وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا معلومی (اسم)
doubt, ambiguity, indeterminacy, incertitude, indefiniteness, uncertainty

شک و تردید (اسم)
incertitude

عدم تحقق (اسم)
incertitude

نا امنی (اسم)
incertitude, insecurity

ناپایداری زندگی (اسم)
incertitude

انگلیسی به انگلیسی

• uncertainty, doubtfulness; insecurity

پیشنهاد کاربران

بپرس