increase

/ˌɪnˈkriːs//ɪnˈkriːs/

معنی: فزونی، افزایش، اضافه، ترقی، توسعه، رشد، تکثیر، ترفیع دادن، توانگر کردن، تکثیر کردن، زیاد شدن، توسعه دادن، افزودن، زیاد کردن
معانی دیگر: زیاد کردن یا شدن، افزایش یافتن، اضافه کردن یا شدن، نمو کردن، والیدن، افزودگی، گوالش، (قدیمی) زاد و ولد

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: increases, increasing, increased
• : تعریف: to make larger or more numerous.
مترادف: add to, augment, boost, build, enlarge, expand, jack up, multiply
متضاد: decrease, diminish, lessen, lower, reduce, taper
مشابه: accelerate, advance, aggrandize, amplify, elevate, escalate, hike, intensify, magnify, proliferate, raise, swell, up

- I can't afford the bike I wanted since the company increased the price.
[ترجمه Dalileh] من توانایی خرید دوچرخه ای رو که میخواستم ندارم از زمانیکه شرکت قیمتهارو افزایش داد
|
[ترجمه ghazal] من نمیتوانم دوچرخه مورد علاقه ام را بخرم زیرا شرکت قیمت هارا افزایش داده و من توانایی پرداخت ان را ندارن
|
[ترجمه وانیا شیراوند] من توان خرید دوچرخه را ندارم زیرا شرکت قیمت را افزایش داده
|
[ترجمه گوگل] من نمی توانم دوچرخه ای را که می خواستم بخرم زیرا شرکت قیمت را افزایش داد
[ترجمه ترگمان] از وقتی که شرکت قیمت رو افزایش داد من نمی تونم دوچرخه سواری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The university has slowly increased the number of women on the faculty.
[ترجمه وانیا] دانشگاه کم کم تعداد زنان در دانشکده را افزایش داده
|
[ترجمه گوگل] دانشگاه به آرامی تعداد زنان را در هیئت علمی افزایش داده است
[ترجمه ترگمان] این دانشگاه به آهستگی تعداد زنان در دانشکده را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The management was forced to increase wages for many of the workers.
[ترجمه وانیا شیراوند] مدیریت مجبور به افزایش دستمزد بعضی از کارگران شد
|
[ترجمه گوگل] مدیریت مجبور شد دستمزد بسیاری از کارگران را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان] مدیریت مجبور به افزایش دستمزدها برای بسیاری از کارگران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to become larger or more numerous.
مترادف: augment, build, enlarge, expand, mount, multiply, rise
متضاد: decrease, diminish, dip, dwindle, lessen, shrink
مشابه: accelerate, accrue, balloon, burgeon, collect, escalate, extend, grow, intensify, magnify, mushroom, pile, proliferate, skyrocket, swell, upsurge, upswing, wax

- Our town is increasing rapidly in size.
[ترجمه جواد] شهر ما به سرعت در حال بزرگ شدن ( رشد ) است
|
[ترجمه گوگل] شهر ما به سرعت در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان] شهر ما به سرعت در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm worried that your absences are increasing.
[ترجمه Haniyeh] من نگران هستم که غیبت های تو در حال افزایش یافتن است
|
[ترجمه گوگل] من نگرانم که غیبت های شما زیاد شود
[ترجمه ترگمان] من نگران این هستم که غیبت های تو داره افزایش پیدا می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Most of these goods have increased in price recently.
[ترجمه جوادمستقیم] اخیرا بیشتر این کالاها افزایش قیمت پیدا کرده اند
|
[ترجمه Haniyeh] اخیرا بیشتر این کالا ها افزایش خوبی در قیمت داشته اند.
|
[ترجمه گوگل] قیمت اکثر این کالاها اخیرا افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان] اغلب این کالاها به تازگی افزایش یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to multiply by reproduction.
مترادف: breed, multiply, procreate, reproduce
مشابه: accrue, proliferate, propagate
اسم ( noun )
مشتقات: increasingly (adv.)
(1) تعریف: an addition in size or amount.
مترادف: accession, addition, boost, buildup, growth, rise, upturn
متضاد: cutback
مشابه: accretion, upsurge, upswing

- I'm celebrating getting an increase in my salary.
[ترجمه گوگل] من در حال جشن گرفتن افزایش حقوقم هستم
[ترجمه ترگمان] من جشن گرفتن حقوق را جشن می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor expressed his concern over the increase in the patient's weight.
[ترجمه گوگل] دکتر از افزایش وزن بیمار ابراز نگرانی کرد
[ترجمه ترگمان] دکتر نگرانی خود را نسبت به افزایش وزن بیمار ابراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There was an increase in the number of violent crimes last year.
[ترجمه گوگل] تعداد جرایم خشونت آمیز در سال گذشته افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان] سال گذشته شاهد افزایش تعداد جرائم خشونت آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act or process of increasing.
مترادف: amplification, augmentation, enlargement, escalation, expansion, growth, rise
متضاد: decrease, reduction
مشابه: acceleration, accretion, boost, multiplication, raise, swell

- The increase in sales has been steady over the past year.
[ترجمه گوگل] افزایش فروش در سال گذشته ثابت بوده است
[ترجمه ترگمان] افزایش فروش در طول سال گذشته ثابت بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the amount or quantity by which something is increased.
مترادف: augmentation, expansion, rise
متضاد: decrease, discount
مشابه: amplification, boost, enlargement, growth, more, swell

- This number represents a five percent increase in cost.
[ترجمه گوگل] این عدد نشان دهنده افزایش پنج درصدی هزینه است
[ترجمه ترگمان] این عدد نشان دهنده افزایش ۵ درصدی هزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The employees are demanding an increase of two dollars per hour.
[ترجمه گوگل] کارمندان خواهان افزایش دو دلاری در ساعت هستند
[ترجمه ترگمان] کارکنان خواهان افزایش دو دلار در هر ساعت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an increase in pregnancies
زیاد شدن (تعداد) آبستنی ها

2. an increase in the population
ازدیاد جمعیت

3. an increase in the size of the student body
افزایش تعداد دانشجویان

4. an increase of ten percent
افزایش ده درصد

5. don't increase your speed any more!
سرعت خود را زیادتر نکن !

6. fertilizers increase the fertility of the soil
کود باروری زمین را زیاد می کند.

7. population increase
افزایش جمعیت

8. to increase (or decrease) prices
قیمت ها را بالا (یا پایین) بردن

9. to increase (or decrease) taxation
مالیات را اضافه کردن (یا کاستن)

10. to increase the city's take from gambling
درآمد شهر از محل قماربازی را بیشتر کردن

11. a fivefold increase
افزایش پنج برابر

12. a fourfold increase in the number of the peo- ple who leave the country
چهار برابر شدن تعداد کسانی که کشور را ترک می کنند

13. a modest increase in salaries
افزایش ناچیز حقوق ها

14. a noticeable increase in incomes
افزایش چشمگیر درآمدها

15. a sizable increase
افزایش زیاد

16. a twofold increase
افزایش دو چندان

17. the alarming increase in divorce rate
افزایش نگران کننده ی میزان طلاق

18. the wage increase silenced the workers
افزایش مزد سروصدای کارگران را خواباند.

19. we must increase production without sacrificing quality
بایستی بدون فدا کردن مرغوبیت،تولید خود را افزایش دهیم.

20. on the increase
روبه افزایش،رو به تزاید

21. a twenty percent increase in the population
ازدیاد جمعیت به میزان بیست درصد

22. i wish to increase your enjoyment of this trip
میل دارم که بر لذت شما از این سفر بیافزایم.

23. he supports a tax increase
او طرفدار افزودن بر مالیات ها است.

24. i am going to increase your salary
حقوق تو را زیاد خواهم کرد.

25. there has been an increase in the country's goat population
شمار بزهای کشور افزایش یافته است.

26. we are trying to increase the readership of this magazine
سعی می کنیم تعداد خوانندگان این مجله را زیاد کنیم.

27. we may instance the increase in crime
ازدیاد جرایم را می توان به عنوان نمونه ذکر کرد.

28. being thankful for your blessings will increase your blessings
شکر نعمت،نعمتت افزون کند

29. we should decrease our imports and increase our exports
ما باید واردات خود را کاهش بدهیم و بر صادرات بیافزاییم.

30. he skirted around the issue of wage increase
از اشاره به موضوع اضافه دستمزد خودداری کرد.

31. the country's external debts were on the increase
بدهی های برون مرزی کشور رو به افزایش بود.

32. the value of this kashan carpet will increase every year
ارزش این فرش کاشان هر سال بیشتر خواهد شد.

33. employment in the private section is on the increase
اشتغال در بخش خصوصی رو به افزایش است.

34. on the home front, the president's popularity is on the increase
در داخل کشور محبوبیت رییس جمهور رو به تزاید است.

مترادف ها

فزونی (اسم)
abundance, affluence, exuberance, excess, increase, enlargement, nimiety

افزایش (اسم)
amplification, augmentation, increase, addition, gain, intensification, accession, increment, growth, addendum, accretion, summation, enhancement, adjunction, auxesis, multiplication, scale-up

اضافه (اسم)
augmentation, excess, increase, addition, surplus, overplus, effusion, plussage

ترقی (اسم)
increase, progress, development, increment, growth, ascent, success, boost, advancement, rise, promotion, lift, pickup, jump, procession

توسعه (اسم)
amplification, increase, enlargement, extension, development, increment, expansion, outreach, outspread

رشد (اسم)
increase, development, growth, formation, pickup

تکثیر (اسم)
increase, propagation, reproduction, multiplication, duplication, proliferation, pullulation

ترفیع دادن (فعل)
increase, promote, elevate, pedestal

توانگر کردن (فعل)
increase, enrich

تکثیر کردن (فعل)
increase, propagate, duplicate, multiply, reproduce, mimeograph

زیاد شدن (فعل)
increase, gain, augment, grow, mount, proliferate, wax

توسعه دادن (فعل)
increase, enlarge, expand, develop, extend, outstretch

افزودن (فعل)
inset, increase, adjoin, add, enhance, augment, append, eke, subjoin, aggrandize, amplify, put on, imp, preponderate, redouble

زیاد کردن (فعل)
increase, raise, add, enhance, augment, propagate, boost, heighten

تخصصی

[برق و الکترونیک] افزایش
[ریاضیات] اضافی، ازدیاد، افزایش دادن، افزایش یافتن، صعود کردن، افزودن، ترقی کردن، افزایش، نمو کردن

انگلیسی به انگلیسی

• growth, expansion; addition; enlargement; escalation; reproduction
enlarge, add to, augment; multiply; raise, heighten, intensify
if something increases, or if you increase it, it becomes larger in amount.
an increase is a rise in the number, level, or amount of something.
if something is on the increase, it is becoming more frequent.

پیشنهاد کاربران

increase به معنی افزایش
decrease به معنی نزول
crease به معنی چین چروک
دوستان به تلفظش دقت کنین:
/ˌɪnˈkriːs/
یعنی /این. کریس/ تلفظ میشه نه /این . کریز/.
سیر صعودی داشتن
increase: افزایش دادن
پیشنهاد واژه : ( مِهانیدن/مِهاندَن، مِهان، مِهانِش و. . . )
در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " مِهینیدن" به چمِهایِ زیر بوده است:
بزرگ کردن، بزرگتر کردن، افزایش دادن، وسعت دادن، وسیع کردن
همچنین واژه یِ " مِهینیشن" به چمِ " افزایش، وسعت، بزرگی، توسعه، بزرگترسازی" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

نکته:
در واژه یِ " مِهینیدن" که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یدن ) ساخته شده است، " ین" نشانه یِ گذرا/سببی ساز ( Kausativ ) است که این نشانه در زبانِ پارسیِ کُنونی " آن" شده است ( مانندِ خوردن/خوراندن ) ؛ پس اگر بخواهیم کارواژه یِ " مِهینیدن" را به پارسیِ کُنونی برگردانیم، کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" را خواهیم داشت. همچنین بُنِ کُنونیِ کارواژه یِ " مِهینیدن"، " مِهین" بوده است که با تَراگردانی به زبانِ پارسیِ کُنونی واژه یِ " مِهان" را خواهیم داشت.
پس :
مِهانیدن یا مِهاندَن = بزرگتر کردن، افزایش دادن، توسعه دادن، وسیع کردن
اکنون اگر بخواهیم واژه یِ " مِهینیشن" را که از سه تکواژِ ( مِه. ین. یشن ) ساخته شده است، به زبانِ پارسیِ کُنونی برگردانیم واژه یِ " مِهانِش" را خواهیم داشت؛ چراکه " ین" همانگونه که در بالا گفته شد، در پارسیِ کُنونی " آن" شده است و پسوندِ نامسازِ " یشن" نیز در زبانِ پارسیِ میانه همان پسوندِ " ِش" در زبانِ پارسیِ کُنونی شده است.
پس:
" مِهانِش"= وسعت، بزرگی، افزایش، توسعه، بزرگتر سازی
کارواژه یِ " مِهانیدن/مِهاندَن" همچم و برابر با واژه یِ آلمانیِ " vergr��ern " است و برابر با واژه یِ " enlarge، increase ، magnify " در زبانهای رُمَنیک است.
واژه یِ " مِهانِش" نیز برابر و همچم با واژه یِ آلمانیِ " vergr��erung " است و همچنین برابر با واژگانِ " enlargement، increase ، magnification " در زبانهایِ رُمَنیک می باشد.
پَسگَشت:
1 - رویبرگِ 55 ، 119 و 167 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی" نویسنده: "دیوید مک کنزی"
( برای دیدن عکسها به زیرواژه یِ " مهانیدن" در همین تارنما مراجعه کنید. )

increase #decrease =lower
increase = افزایش دادن
decrease = کاهش دادن
lower = پایین اوردن، کم کردن
increase # decrease
increase # lower
decrease = lower
😗
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
اسم ( noun ) : increase
فعل ( verb ) : increase
صفت ( adjective ) : increasing
قید ( adverb ) :increasingly
increase. verb ( ɪnˈkriːs )
to make or become greater in size, degree, frequency, etc; grow or expand.
اگر فعل باشد استرس روی k است، سیلاب دوم، به معنای افزایش دادن
noun ( ˈɪnkriːs ) the act of increasing; augmentation.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر اسم باشد استرس روی اولین سیلاب است به معنای افزایش
⛔ در هرصورت s است نه z ⛔
منبع: کمبریج دیکشنری

Increase=enhance=escalate=gain=proliferate
Increase≠decrease=lessen=relieve
افزایش دادن ( یافتن ) . . . . زیاد شدن
go through the roof
To increase to a very high level
( متون مذهبی ) بخشش و توانگری و رحمت
. بخشش و رحمت من فراتر از هر محاسباتی است.
I have increase that goes beyond your normal calculations
به طور فزاینده
زیاد شدن₩
زیاد شدن یا بالارفتن - - > مقدار / تعداد / درجه / مرتبه / مدرک دانشگاهی
برای تخصصی شهرسازی میشه توسعه دادن
اضافه کردن_اضافه شدن
١ ) افزایش دادن ( یافتن )
٢ ) افزایش
Grow up
ازدیاد ، افزایش یافتن
the number of cheetahs will increase in future
تعداد یوزپلنگ ها در آینده افزایش خواهد یافت 🈚️
افزایش
زیاد شدن
Become more and more
بالا رفتن، بالا بردن، ارتقا دادن، ارتقا یافتن
افزایش یافته
انباشتن

افزایش
Become more or greater
افزایش

افزایش یافتن
بالا بردن
opposite of decrease
تزاید، فزونی، زیادت
Become more
افزایش دادن
زیاد شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٤)

بپرس