inhibitor

/ˌɪnˈhɪbətər//ɪnˈhɪbɪtə/

معنی: مانع شونده، بازدار، جلوگیری کننده
معانی دیگر: بازدارنده (به ویژه دارو یا ماده ای که جلو کنش و واکنش بدنی یا شیمیایی را می گیرد)، جلوگیر (inhibiter هم می نویسند)

جمله های نمونه

1. A chemical sprout inhibitor should be used for long term storage.
[ترجمه گوگل]برای نگهداری طولانی مدت باید از یک بازدارنده جوانه شیمیایی استفاده شود
[ترجمه ترگمان]یک مانع جوانه زدن شیمیایی برای نگهداری بلندمدت باید مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Indinavir, a protease inhibitor, is added for workers accidentally stuck with HIVexposed needles.
[ترجمه گوگل]Indinavir، یک مهارکننده پروتئاز، برای کارگرانی که به طور تصادفی با سوزن های آلوده به HIV گیر کرده اند، اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]Indinavir، یک بازدارنده پروتئاز می تواند به طور تصادفی با سوزن های HIVexposed گیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As indicated previously, intracellular calcium is usually an inhibitor of adenylate cyclase, but this is not invariably the case.
[ترجمه گوگل]همانطور که قبلاً اشاره شد، کلسیم درون سلولی معمولاً یک مهارکننده آدنیلات سیکلاز است، اما همیشه اینطور نیست
[ترجمه ترگمان]همانطور که قبلا اشاره شد، کلسیم درون سلولی معمولا بازدارنده of cyclase است، اما این مورد همیشه صادق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This shows the presence of a humoral inhibitor of ileal motor activity.
[ترجمه گوگل]این نشان دهنده وجود یک مهارکننده هومورال فعالیت حرکتی روده است
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که حضور بازدارنده humoral فعالیت موتور ileal را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The most-used protease inhibitor, Crixivan, generated sales of $ 141 million in the most recent quarter.
[ترجمه گوگل]پرمصرف ترین مهارکننده پروتئاز، Crixivan، فروش 141 میلیون دلاری را در سه ماهه اخیر ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]Crixivan بازدارنده پروتئاز می تواند فروش ۱۴۱ میلیون دلار در سه ماهه اخیر را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Saquinavir was the first protease inhibitor to be approved, but was soon surpassed by more effective drugs in the same class.
[ترجمه گوگل]ساکویناویر اولین مهارکننده پروتئاز بود که مورد تایید قرار گرفت، اما به زودی با داروهای موثرتر در همان کلاس پیشی گرفت
[ترجمه ترگمان]Saquinavir اولین مهار کننده پروتئاز بود، اما به زودی از داروهای موثرتر در همان کلاس استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Abbott labs has begun testing a protease inhibitor designed to be five times more powerful than those now available.
[ترجمه گوگل]آزمایشگاه‌های Abbott آزمایش یک مهارکننده پروتئاز را آغاز کرده‌اند که پنج برابر قوی‌تر از مهارکننده‌های موجود است
[ترجمه ترگمان]آزمایشگاه های Abbott شروع به آزمایش یک بازدارنده پروتئاز کرده است که پنج برابر قدرتمندتر از آن زمان موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Perhaps a major inhibitor of change was the teacher action that term over the teachers' pay claim.
[ترجمه گوگل]شاید یکی از بازدارنده‌های اصلی تغییر، اقدام معلمان بود که در مورد ادعای حقوق معلمان به کار می‌رفت
[ترجمه ترگمان]شاید یک بازدارنده اصلی تغییر عبارت بود از اقدام معلم در مورد حقوق معلمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The effect of microemulsion, corrosion inhibitor, metal complex, dye and dilution ratio on properties of coatings was studied.
[ترجمه گوگل]اثر میکروامولسیون، بازدارنده خوردگی، کمپلکس فلزی، رنگ و نسبت رقت بر خواص پوشش مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تاثیر of، مهار خوردگی، پیچیده فلز، رنگ و نسبت رقیق سازی بر خواص پوشش ها مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The result shows the inhibitor is a super rust inhibitor for steel, copper and aluminum.
[ترجمه گوگل]نتیجه نشان می دهد که بازدارنده یک بازدارنده فوق العاده زنگ برای فولاد، مس و آلومینیوم است
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان می دهد که بازدارنده یک بازدارنده زنگ آهن برای فولاد، مس و آلومینیوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. CONCLUSION(Kaempferol is a) novel potent inhibitor of protein kinase CK2 in vitro.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری (کامپفرول یک) مهارکننده قوی جدید پروتئین کیناز CK2 در شرایط آزمایشگاهی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری (kaempferol یک بازدارنده قوی جدید از پروتیین کیناز protein در in vitro است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To study the effects of angiogenesis inhibitor SU5416on the growth and metastasis of colon cancer in vivo.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثرات مهارکننده رگزایی SU5416 بر رشد و متاستاز سرطان روده بزرگ در داخل بدن
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه اثرات بازدارنده angiogenesis رشد و تکثیر سرطان روده در in vivo
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sunitinb is a novel multitargeted receptor tyrosine kinase inhibitor.
[ترجمه گوگل]Sunitinb یک مهارکننده جدید تیروزین کیناز گیرنده چند هدفه است
[ترجمه ترگمان]Sunitinb یک بازدارنده multitargeted کیناز تیروزین کیناز پروتیینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Did the authors use some protease inhibitor to avoid the degradation of the protein content in the view of the increased proteolytic activity in GCF from diseased sites?
[ترجمه گوگل]آیا نویسندگان از برخی مهارکننده های پروتئاز برای جلوگیری از تخریب محتوای پروتئین با توجه به افزایش فعالیت پروتئولیتیک در GCF از محل های بیمار استفاده کردند؟
[ترجمه ترگمان]آیا نویسندگان از یک بازدارنده پروتئاز برای جلوگیری از تجزیه و تحلیل محتوای پروتیین به منظور افزایش فعالیت proteolytic در GCF از مکان های بیمار استفاده می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع شونده (اسم)
restrainer, represser, deterrent, disincentive, repressor, inhibitor

بازدار (اسم)
inhibitor

جلوگیری کننده (اسم)
stopper, inhibitor, suppressor

تخصصی

[خودرو] بازدارنده
[شیمی] بازدار، بازدارنده (به ویژه دارو یا ماده اى که جلو کنش و واکنش بدنی یا شیمیایی را می گیرد)، جلوگیر (inhibiter هم می نویسند)
[عمران و معماری] ممانعت کننده - مانع شونده
[مهندسی گاز] بازدارنده، مانع شونده، ضدخوردگی
[زمین شناسی] بازدارنده- محافظ
[نساجی] بازدارنده - ماده جلوگیری کننده - ماده منع کننده - ریتارد
[نفت] کنده کننده
[پلیمر] بازدارنده، ممانعت کننده، ماده ای که سرعت واکنش شیمیایی را کاهش داده و یا آن را متوقف می‏کند

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which inhibits, person or thing which restrains or holds back

پیشنهاد کاربران

مهارکننده ( در مباحث زیست شناسی و آنزیم ها )
inhibitor ( خوردگی )
واژه مصوب: بازدارنده
تعریف: ماده‏ای که یک واکنش شیمیایی را متوقف می کند یا به تأخیر می اندازد
مانع، بازدارنده
. a person or thing that inhibits
. Age gap was always an inhibitor for her
بازدارنده

بپرس