insouciance

/ɪnˈsuːsɪəns//ɪnˈsuːsɪəns/

معنی: بی پروایی، بی اعتنایی، سهل انگاری، بی قیدی
معانی دیگر: لاابالی گری

جمله های نمونه

1. I admired his youthful insouciance.
[ترجمه گوگل]بی اعتنایی جوانی او را تحسین کردم
[ترجمه ترگمان]بی قیدی جوانی او را تحسین می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. For all her apparent insouciance, she was desperately unhappy.
[ترجمه گوگل]علیرغم تمام بی احتیاطی ظاهری اش، او به شدت ناراضی بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر این بی قیدی ظاهری، او به شدت ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Now with exactly the same insouciance, and with exactly the same effect on me, he disappeared inside the jhumpa.
[ترجمه گوگل]الان دقیقا با همین بی حوصلگی و دقیقا با همین تاثیر روی من داخل جومپا ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]حالا با همان بی قیدی و همان تاثیری که در من داشت، در تاریکی ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He replied with characteristic insouciance: "So what?".
[ترجمه گوگل]او با بی حوصلگی مشخص پاسخ داد: پس چی؟
[ترجمه ترگمان]او با لحنی مخصوص گفت: \"خب، چی؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What explains this apparent insouciance? It'seems that investors reckon they cannot lose.
[ترجمه گوگل]چه چیزی این بی اعتنایی آشکار را توضیح می دهد؟ به نظر می رسد که سرمایه گذاران فکر می کنند که نمی توانند ضرر کنند
[ترجمه ترگمان]این insouciance ظاهری چه چیزی را توضیح می دهد؟ به نظر می رسد که سرمایه گذاران فکر می کنند که آن ها نمی توانند از دست بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She hid her worries behind an air of insouciance.
[ترجمه گوگل]او نگرانی های خود را در پشت هوای بی حیایی پنهان کرد
[ترجمه ترگمان]نگرانی او را در پشت یک حالت بی قیدی پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. President Barack Obama stated, with unilateralist insouciance, that FIFA had made the wrong choice.
[ترجمه گوگل]پرزیدنت باراک اوباما با بی‌تفاوتی یکجانبه‌گرایانه اعلام کرد که فیفا انتخاب اشتباهی کرده است
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور باراک اوباما با unilateralist insouciance اظهار داشت که فیفا انتخاب اشتباهی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Alongside this insouciance goes a Balkanised decision-making process, with numerous overlapping authorities responsible for different watersheds, sanitation plants and irrigation.
[ترجمه گوگل]در کنار این بی‌توجهی، فرآیند تصمیم‌گیری بالکانی‌شده، با مقامات متعددی که همپوشانی دارند، مسئول حوزه‌های مختلف آبخیز، تأسیسات بهداشتی و آبیاری هستند، پیش می‌رود
[ترجمه ترگمان]در کنار این insouciance فرآیند تصمیم گیری balkanised است که مقامات با هم پوشانی متعدد مسئول بخش های مختلف، تاسیسات بهداشتی و آبیاری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He applies the same insouciance to other dubious choices.
[ترجمه گوگل]او همین بی احتیاطی را در مورد سایر انتخاب های مشکوک به کار می برد
[ترجمه ترگمان]او همین مساله را در مورد انتخاب های مشکوک دیگر اعمال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Insouciance is an alliance failure.
[ترجمه گوگل]بی حوصلگی یک شکست اتحاد است
[ترجمه ترگمان]insouciance یک شکست اتحاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was neat and elegant, like all wild animals, with an air of aristocratic insouciance and good breeding.
[ترجمه گوگل]مثل همه حیوانات وحشی، شیک و شیک بود، با هوای بی‌تفاوتی اشرافی و پرورش خوب
[ترجمه ترگمان]پاکیزه و آراسته بود، مثل همه حیوانات وحشی، با حالتی حاکی از بی قیدی اشرافی و تربیت خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But tell me, dear reader, what do you make of this? I'm all for a bit of insouciance with a greenwash, but would it go with the rug?
[ترجمه گوگل]اما خواننده عزیز به من بگو، نظر شما از این چیست؟ من تماماً برای کمی بی احتیاطی با گرین واش هستم، اما آیا با فرش همخوانی دارد؟
[ترجمه ترگمان]خوب، خواننده عزیز، بگویید ببینم، شما از این وضع چه نظری دارید؟ من فقط یه خورده بی قیدی با یه greenwash، اما با فرش برم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Piquant but not audacious, the free living attitude is concealed behind by the unbending and insouciance .
[ترجمه گوگل]نگرش تند، اما نه جسورانه، نگرش آزادانه زندگی را پشت سر خم نشدن و بی پروایی پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]piquant اما نه جسورانه، نگرش زنده آزاد پشت سر تا حدودی پنهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But our own home was a dark drive away and, careening tipsily back past midnight with the insouciance of youth, we never stayed in the hotel.
[ترجمه گوگل]اما خانه خودمان تاریکی دورتر بود و با بی‌حوصلگی از نیمه‌شب گذشته، هرگز در هتل نمانیدیم
[ترجمه ترگمان]اما خانه ما با رانندگی تاریک و دور از نیمه شب بود و همچنان با بی قیدی جوانی که هنوز در هتل اقامت گزیده بود، به گردش در نیامده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی پروایی (اسم)
audacity, temerity, impetuosity, insouciance, incaution

بی اعتنایی (اسم)
slight, defiance, insouciance, incaution, scorn, inattention, incuriosity

سهل انگاری (اسم)
indifference, insouciance, nonchalance, laches

بی قیدی (اسم)
insouciance, latitude

انگلیسی به انگلیسی

• complacency, indifference; lack of concern; lightheartedness
insouciance is lack of concern shown by a person; a literary word.

پیشنهاد کاربران

سردی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : insouciance
✅️ صفت ( adjective ) : insouciant
✅️ قید ( adverb ) : _
بی تفاوت. آرام. خون سرد
I want to be insouciance and don’t think so
much until I will sleep.

بپرس