instrumentation

/ˌɪnstrəˌmenˈteɪʃn̩//ˌɪnstrʊmenˈteɪʃn̩/

معنی: ابزار، ترتیب اهنگ، تنظیم اهنگ، استعمال الت
معانی دیگر: (موسیقی) تنظیم برای ارکستر، سازآرایی، (به ابزار به ویژه ابزار علمی مجهز کردن یا به کار بردن ابزار) ابزار سازی، ابزارگری، ابزار آمایی، ابزار آرایی، (مجموع ابزار یا آلات یا سازهای موسیقی که در هر مورد به کار گرفته می شود) ابزارگان، سازها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the method or practice of arranging music for instruments.

(2) تعریف: the specific musical instruments used in compositions or arrangements.

(3) تعریف: the manufacture and use of instruments that measure and record, such as meters, dials, and the like.

جمله های نمونه

1. Basic flight instrumentation was similar on both planes.
[ترجمه گوگل]تجهیزات اولیه پرواز در هر دو هواپیما مشابه بود
[ترجمه ترگمان]ابزار اصلی پرواز مشابه هر دو هواپیما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. About six of the papers deal primarily with instrumentation and the technology, and the rest are devoted to applications.
[ترجمه گوگل]حدود شش مقاله عمدتاً به ابزار دقیق و فناوری می پردازد و بقیه به کاربردها اختصاص دارد
[ترجمه ترگمان]حدود ۶ مورد از این مقالات در درجه اول با ابزار دقیق و فن آوری سروکار دارند و بقیه به کاربرد اختصاص داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Davis began incorporating funk, rock and electric instrumentation with a vengeance.
[ترجمه گوگل]دیویس شروع به ترکیب فانک، راک و سازهای الکتریکی با انتقام گرفت
[ترجمه ترگمان]دیویس با شروع دوباره شروع به نفس کشیدن کرد و شروع به نفس کشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The rest of the instrumentation comprises trumpet, drums and percussion.
[ترجمه گوگل]بقیه سازها شامل ترومپت، طبل و سازهای کوبه ای است
[ترجمه ترگمان]بقیه ابزار دقیق شامل شیپور، درام و پرکاشن هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One corner of the Instrumentation and Control Board activities was concerned for weeks or months with grappling with the problem.
[ترجمه گوگل]گوشه ای از فعالیت های هیئت ابزار دقیق و کنترل برای هفته ها یا ماه ها با مشکل دست و پنجه نرم می کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از بخش های ابزار کنترل و کنترل برای هفته ها یا ماه ها با گلاویز شدن با این مشکل نگران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Once we have adequate instrumentation and have adopted an internal standard, what do we find?
[ترجمه گوگل]وقتی ابزار دقیق کافی داشته باشیم و یک استاندارد داخلی را اتخاذ کنیم، چه چیزی پیدا می کنیم؟
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما ابزار دقیق کافی داریم و یک استاندارد داخلی را بکار گرفته ایم، چه چیزی پیدا می کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The controls and instrumentation of a modern fighter aircraft, for example, are bafflingly complex.
[ترجمه گوگل]برای مثال، کنترل‌ها و ابزار دقیق یک هواپیمای جنگنده مدرن، پیچیده است
[ترجمه ترگمان]برای مثال کنترل ها و ابزار دقیق یک هواپیمای جنگنده مدرن بسیار پیچیده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another kind of KLEZmer group had the instrumentation of a small military or marching band.
[ترجمه گوگل]نوع دیگری از گروه KLEZmer دارای سازهای گروه کوچک نظامی یا راهپیمایی بود
[ترجمه ترگمان]گروه دیگری از گروه KLEZmer ترتیب تشکیل یک گروه نظامی یا marching را داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. B. . Regardless of what instrumentation you had, you still played these different kinds of songs.
[ترجمه گوگل]ب صرف نظر از اینکه چه سازهایی داشتید، باز هم این نوع آهنگ ها را می نواختید
[ترجمه ترگمان]B بدون توجه به اینکه چه ابزار دقیقی داشتید، هنوز این انواع مختلف از آهنگ ها را بازی می کردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The instrumentation is particularly fine.
[ترجمه گوگل]ابزار دقیق به خصوص خوب است
[ترجمه ترگمان]ابزار دقیق به خصوص خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Concepts of instrumentation in this period appear still to be closely allied to Renaissance consort principles.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد که مفاهیم ابزار دقیق در این دوره هنوز با اصول رنسانس پیوند نزدیکی دارد
[ترجمه ترگمان]مفاهیم دقیق ابزار در این دوره به نظر می رسد که با اصول همسر رنسانس پیوند نزدیکی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The change in instrumentation thus touched off an explosion of information.
[ترجمه گوگل]بنابراین تغییر در ابزار دقیق باعث انفجار اطلاعات شد
[ترجمه ترگمان]تغییر در ابزار دقیق منجر به انفجار اطلاعات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company produces electronic instrumentation systems.
[ترجمه گوگل]این شرکت سیستم های ابزار دقیق الکترونیکی را تولید می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت سیستم های instrumentation الکترونیکی تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We may expect searches to continue with ever-improving instrumentation and techniques.
[ترجمه گوگل]ممکن است انتظار داشته باشیم که جستجوها با ابزار دقیق و تکنیک‌های در حال بهبود ادامه یابد
[ترجمه ترگمان]ممکن است انتظار داشته باشیم که جستجو با ابزار و تکنیک های پیشرفته همیشه ادامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابزار (اسم)
implement, tool, gadget, doodad, instrumentation, gizmo

ترتیب اهنگ (اسم)
instrumentation

تنظیم اهنگ (اسم)
instrumentation

استعمال الت (اسم)
instrumentation

تخصصی

[کامپیوتر] کاربرد وسائل سنجش
[برق و الکترونیک] تجهیز، ابزار دقیق
[زمین شناسی] رفتارنگاری، تجهیز کردن، کاربرد وسائل سنجش
[معدن] ابزاربندی (مکانیک سنگ)

انگلیسی به انگلیسی

• use of an instrument; orchestration, piece of music composed for musical instruments; means, something which serves to assist
instrumentation is a group or collection of instruments, usually ones that are part of the same machine.
instrumentation also refers to the writing or adapting of music that is intended to be played by a number of different musical instruments.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : instrument / instrumental / instrumentalist / instrumentation / instrumentality
✅️ صفت ( adjective ) : instrumental
✅️ قید ( adverb ) : instrumentally
در علوم کامپیوتر
یک تابع که در برگیرنده یا تابع دیگر است ( decorator , middleware ) و وظیفه جمع آوری اطلاعات از تابع فرزند را دارد
instrumentation ( موسیقی )
واژه مصوب: سازشناسی کاربردی
تعریف: شناخت کیفیت و امکانات اجرایی سازها برای آهنگ سازی
به کارگیری ابزار
ابزار دقیق
تجهیزات
1. ترتیب بندی آهنگ
2. دمو دستگاه

استفاده از وسایل و بکار بردن آنها
( شیمی ) دستگاهی
بکارگیری
( کامپیوتر و آزمون نرم افزار ) فراکدگذاری: فرایندی که در آن کدی درون کد اصلی برنامه درج می شود، تا اطلاعاتی از اجرای کد جمع آوری نماید.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس