irksome

/ˈɜːrksəm//ˈɜːksəm/

معنی: کسل کننده، خستگی اور، ازرده
معانی دیگر: رنج آور، آزار دهنده، خسته کننده، ملالت آور، متنفر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing annoyance; bothersome or tiresome.
متضاد: absorbing, engrossing
مشابه: bothersome, tiresome

- He was tired of the irksome task of shoveling snow.
[ترجمه گوگل] او از کار طاقت فرسا پارو کردن برف خسته شده بود
[ترجمه ترگمان] از این خسته شدن برف خسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. irksome tasks
کارهای رنج آور

2. his irksome caution and slowness
احتیاط و آهسته کاری خسته کننده ی او

3. However, the door has an irksome magical effect: a variety of a Rune of Renewal is etched into the wood.
[ترجمه گوگل]با این حال، درب یک اثر جادویی آزاردهنده دارد: انواع Rune of Renewal روی چوب حک شده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، در در یک تاثیر جادویی دردآور است: انواعی از a Renewal در چوب حکاکی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This must have been irksome for them, but Mrs Webster accepted it as her war work with good grace.
[ترجمه گوگل]این باید برای آنها آزاردهنده بوده باشد، اما خانم وبستر آن را به عنوان کار جنگی خود با مهربانی پذیرفت
[ترجمه ترگمان]این باید برای آن ها خسته کننده باشد، اما خانم و ستر آن را به عنوان جنگ با شکوه پذیرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The presentation is intriguing, the text mostly irksome.
[ترجمه گوگل]ارائه جذاب است، متن بیشتر آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان]معرفی جذاب است، متن اغلب دردآور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I found the restrictions irksome.
[ترجمه گوگل]من محدودیت ها را آزاردهنده دیدم
[ترجمه ترگمان]من این محدودیت ها را کسالت آور یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The two most obvious and irksome are subjection to satraps and extortion of tribute, including personal military service.
[ترجمه گوگل]بدیهی ترین و آزاردهنده ترین دو مورد، اطاعت از ساتراپ ها و اخاذی از خراج، از جمله خدمت سربازی شخصی است
[ترجمه ترگمان]دو مورد کاملا بدیهی و رنج آور در حال تسلیم شدن با satraps و اخاذی از جمله خدمات نظامی شخصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is irksome to listen to his constant complaints.
[ترجمه گوگل]گوش دادن به شکایات همیشگی او آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان]گوش دادن به شکایت های همیشگی او کسالت آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is certainly much work which is exceedingly irksome.
[ترجمه گوگل]مطمئناً کارهای زیادی وجود دارد که بسیار آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان]مسلما کاره ای زیادی هست که بی نهایت ملال آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And then all ties were irksome, all earthly attachments unnecessary.
[ترجمه گوگل]و سپس همه پیوندها آزاردهنده بودند، همه وابستگی های زمینی غیر ضروری
[ترجمه ترگمان]و از آن گذشته، همه روابط ملال آور بود، و تمام attachments غیر ضروری و غیر ضروری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What an irksome task the writing of long letters is.
[ترجمه گوگل]نوشتن حروف بلند چه کار سختی است
[ترجمه ترگمان]نوشتن نامه های طولانی چقدر خسته کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was too irksome to lie there, harassing my brain with a hundred idle misgivings.
[ترجمه گوگل]خیلی آزاردهنده بود که آنجا دراز بکشم و با صدها تردید بیهوده مغزم را آزار بدهم
[ترجمه ترگمان]خوابیدن در آنجا خیلی ناراحت کننده بود، با یک صد و یک misgivings بی هوده مغزم را آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The irksome process of ingrown hair removal is not like it used to be.
[ترجمه گوگل]روند آزاردهنده حذف موهای زائد مانند گذشته نیست
[ترجمه ترگمان]فرآیند آزار دهنده موهای ingrown مثل این نیست که قبلا بوده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I find it really irksome when people jump in front of me in a line.
[ترجمه گوگل]وقتی مردم در یک صف جلوی من می پرند، واقعاً ناراحت کننده است
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت کننده است که وقتی مردم جلوی من در یک صف می ایستند، خیلی ناراحت کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After five minutes of irksome and constrained conversation, they heard the sound of slippered feet approaching rapidly.
[ترجمه گوگل]پس از پنج دقیقه گفتگوی آزاردهنده و محدود، صدای پاهای دمپایی را شنیدند که به سرعت نزدیک می شد
[ترجمه ترگمان]پس از پنج دقیقه گفتگوی مفصل و constrained صدای پایی به گوش رسید که به سرعت نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کسل کننده (صفت)
prosaic, drab, tedious, drowsy, irksome, drippy, mawkish, prosy, weariful

خستگی اور (صفت)
exhausting, irksome

ازرده (صفت)
indignant, irksome

انگلیسی به انگلیسی

• annoying, irritating, frustrating; tiresome
if something is irksome, it irritates or annoys you; a formal word.

پیشنهاد کاربران

annoying
آزاردهنده، اذیت کن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : irk
✅️ اسم ( noun ) : irksomeness
✅️ صفت ( adjective ) : irksome
✅️ قید ( adverb ) : _
آزار دهنده

بپرس