identification

/aɪˌdentəfəˈkeɪʃn̩//aɪˌdentɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: تطبیق، تمیز، شناسایی، تعیین هویت
معانی دیگر: هویت، وسیله ی شناسایی (مانند شناسنامه یا گواهینامه ی رانندگی)، ورقه ی هویت، همانند سازی، یکی انگاری، همخوانی، تداعی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of identifying a person or thing.
مشابه: association

(2) تعریف: the state of being identified.
مشابه: association

(3) تعریف: a means of proving one's identity, such as a driver's license or passport.
مشابه: card, mark

جمله های نمونه

1. an identification card
کارت شناسایی

2. the identification of half-burned bodies took a long time
شناسایی اجساد نیمه سوخته مدت ها طول کشید.

3. the identification of money with power
یکی انگاری (تداعی) پول و قدرت

4. a driver's license is accepted as identification
گواهینامه ی رانندگی به عنوان موید هویت مورد قبول است.

5. Have you any means of identification?
[ترجمه امیر حسین] آیا چیزی برای شناسایی داری؟
|
[ترجمه علیرضا] آیا مدارک شناسایی همراه دارید؟
|
[ترجمه حسن الحسن محمد العديني] مکتب فهد للاستخدام الخارجی ترخیص رقم833
|
[ترجمه گوگل]آیا وسیله ای برای شناسایی دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا کارت شناسایی دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Each product has a number for easy identification.
[ترجمه گوگل]هر محصول دارای یک شماره برای شناسایی آسان است
[ترجمه ترگمان]هر محصول یک عدد برای شناسایی آسان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We should have identification card on the person when we go out.
[ترجمه گوگل]هنگام بیرون رفتن باید کارت شناسایی روی شخص داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]ما باید زمانی که بیرون می رویم کارت شناسایی داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Early identification of a disease can prevent death and illness.
[ترجمه گوگل]شناسایی زودهنگام یک بیماری می تواند از مرگ و بیماری جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]شناسایی اولیه یک بیماری می تواند از مرگ و بیماری جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The identification of the crash victims was a long and difficult task.
[ترجمه گوگل]شناسایی قربانیان تصادف کار طولانی و دشواری بود
[ترجمه ترگمان]شناسایی قربانیان سقوط یک کار طولانی و دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The identification of rabies virus has saved many lives.
[ترجمه گوگل]شناسایی ویروس هاری جان بسیاری را نجات داده است
[ترجمه ترگمان]شناسایی ویروس هاری باعث نجات بسیاری از زندگی ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He's made a formal identification of the body.
[ترجمه گوگل]او یک شناسایی رسمی از جسد انجام داده است
[ترجمه ترگمان]او یک هویت رسمی از بدن تشکیل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A witness picked him out of an identification parade as the robber.
[ترجمه گوگل]یک شاهد او را از یک رژه شناسایی به عنوان سارق انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]یک شاهد او را از یک رژه identification به عنوان دزد انتخاب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His identification with the hero of the book made him sleepless.
[ترجمه گوگل]همذات پنداری او با قهرمان کتاب باعث بی خوابی او شد
[ترجمه ترگمان]شناسایی او با قهرمان کتاب او را به بی خوابی واداشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My only means of identification was my cheque book.
[ترجمه گوگل]تنها وسیله شناسایی من دفترچه چکم بود
[ترجمه ترگمان]تنها وسیله من برای شناسایی کتاب چک من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Car manufacturers stamp a vehicle identification number at several places on new cars to help track down stolen vehicles.
[ترجمه گوگل]خودروسازان برای کمک به ردیابی خودروهای دزدیده شده، شماره شناسایی خودرو را در چندین مکان روی خودروهای جدید مهر می کنند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان خودرو شماره شناسایی خودرو را در چندین مکان روی ماشین های جدید نصب می کنند تا به ردیابی وسایل نقلیه به سرقت رفته کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تطبیق (اسم)
accommodation, match, adjustment, adaptation, comparison, conformation, harmony, collation, identification

تمیز (اسم)
discernment, distinction, identification, difference, contradistinction, discrimination

شناسایی (اسم)
identity, recognition, cognizance, identification, reconnaissance, exploration

تعیین هویت (اسم)
identification

تخصصی

[حسابداری] شناسائی
[شیمی] شناسایی، هویت، تعیین هویت
[سینما] شناسه
[برق و الکترونیک] تعیین هویت، شناسایی
[صنعت] شناسایی، تعریف، تعیین
[نساجی] شناسائی - شناخت
[ریاضیات] تعیین هویت، تشخیص، شناسایی، همانسازی، همانش، یکی گرفتن، شناسایی
[روانپزشکی] همانند سازی، شناسایی. 1) یک عمل روانی که بوسیله آن شخص، خودآگاه یا ناخود آگاه، خصوصیات فرد یا گروهی دیگر را بخود نسبت می دهد. در اینجا مفهوم انتقال اهمیت اساسی دارد.
[آمار] 1. شناسایی 2. این همانی
[آب و خاک] شناسائی، تطبیق

انگلیسی به انگلیسی

• verification of the identity of a person or thing, recognition; document which serves to identify a person
the identification of people or things is the process of recognizing or choosing them.
when someone asks for your identification, they are asking to see something such as a driving licence which proves who you are.
identification with someone or something is a feeling of sympathy and support for them.

پیشنهاد کاربران

شناسایی
مثال: He showed his identification to the security guard.
او شناسنامه اش را به نگهبان امنیتی نشان داد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
همسان انگاری، یکسان انگاری، یگانگی، همانندی، یکسانی، همسانی ( منبع: ترجمه کاوی، بهاءالدین خرمشاهی )
شناسایی
ممکن است "هویت یابی" نیز بتوان ترجمه ش کرد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : identify
✅️ اسم ( noun ) : identification / identity / identifier
✅️ صفت ( adjective ) : identifiable
✅️ قید ( adverb ) : identifiably
هویت بخشی
در جُستارِ منطق و مزداهیک ( ریاضی ) :
identification = اینهمانِش = همانِش
مدرک شناسایی
هم ذات پنداری اصطلاحی در روانکاوی است که بیشتر از نوشته های زیگموند فروید ریشه می گیرد؛ فروید اصطلاح هم ذات پنداری را به دو شیوه به کار می برد:
یکی از آن ها فرایندی است که در طی آن، خویشتن ( من یا خود، در آلمانی: ایش ich، در انگلیسی: ایگو ego، برگرفته از لاتین: ego، به معنی من ) تلاش می کند تا اشیاء یا رویدادهای درون محیط را با خواسته ها یا آرزوهای نهاد ( در آلمانی: اِس es، به معنی آن، در انگلیسی ( برگرفته از لاتین ) : اید id ) مطابقت دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاح همذات پنداری همچنین برای توصیف این موضوع به کار می رود: تمایل به افزایش دادن احساس ارزشمند بودن، از طریق متصل کردن خود به یک شخص، گروه، یا سازمانی که مهم به حساب می آیند.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Identification_(psychology)
تشخیص هویت
همانند دانستن،
یکی انگاری
identification ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: شناسایی
تعریف: [مهندسی مخابرات] فرایند شناخته شدن هستار در شبکه
همذات پنداری
بازشناسی_ همسان پنداری
همسان پنداری_ همسان پنداری سازی
کارت شناسای
ID
یکسان انگاری
هویت سنجی
همانند سازی با والد همجنس در مرحله فالیک فروید[روانشناسی]
در روانکاوی= همانند سازی
همسان پنداری
همسنجی، شناسایی، تمییز
official papers or cards, such as your passport, that prove who you are
تشخیص، احراز هویت
هویت
هویت یابی
کارت شناسایی
هم ذات پنداری، حس داشتن هویتی مشترک میان خود با کسی یا چیزی
شناسه
شناخت
Project Identification
شناخت پروژه ( در مهندسی نرم افزار، مدیریت فن اوری اطلاعات )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس