illustrated


معنی: مصور
معانی دیگر: مشهور، برجسته

جمله های نمونه

1. an illustrated book
کتاب مصور

2. he illustrated his point by giving examples and statistics
او با آوردن مثال و آمار مطلب خود را روشن کرد.

3. later experiment illustrated the proof of her claim
تجربیات بعدی،صحت ادعای او را روشن کرد.

4. The book was illustrated with color photographs.
[ترجمه گوگل]این کتاب با عکس های رنگی مصور شده بود
[ترجمه ترگمان]کتاب با عکس های رنگی نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The lecturer illustrated his point with a diagram on the blackboard.
[ترجمه ss] سخنران منظورش را با رسم نموداری روی تخته سیاه بیان کرد.
|
[ترجمه گوگل]مدرس نظر خود را با نموداری روی تخته سیاه نشان داد
[ترجمه ترگمان]سخنران نقطه خود را با یک نمودار بر روی تخته سیاه نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He illustrated his argument with quotations from Pasternak.
[ترجمه گوگل]او استدلال خود را با نقل قول هایی از پاسترناک نشان داد
[ترجمه ترگمان]او استدلال خود را با quotations از Pasternak نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The teacher illustrated his lesson with pictures.
[ترجمه گوگل]معلم درس خود را با تصاویر به تصویر کشیده است
[ترجمه ترگمان]معلم درس خود را با تصاویر نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His lecture was illustrated with slides taken during the expedition.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او با اسلایدهای گرفته شده در طول سفر نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او با اسلایدهای گرفته شده در طی این سفر نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The book is lavishly illustrated in full colour.
[ترجمه گوگل]این کتاب به شکلی پر رنگ و با شکوه به تصویر کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب به طور کامل در رنگ های کامل نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All the recipes in the book are illustrated in full colour .
[ترجمه گوگل]تمام دستور العمل های کتاب به صورت تمام رنگی به تصویر کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]تمام دستور العمل های موجود در کتاب به صورت کامل نشان داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has illustrated the book with black-and-white photographs.
[ترجمه گوگل]او این کتاب را با عکس های سیاه و سفید تصویرسازی کرده است
[ترجمه ترگمان]او کتاب با عکس های سیاه و سفید را مصور کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The book is beautifully illustrated throughout.
[ترجمه گوگل]کتاب به زیبایی در سرتاسر تصویرسازی شده است
[ترجمه ترگمان]این کتاب به زیبایی در سراسر جهان نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The menus are printed on prettily illustrated cards.
[ترجمه گوگل]منوها بر روی کارت های بسیار مصور چاپ شده اند
[ترجمه ترگمان]منوها روی کارت های هوشمند شده چاپ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The book is clear, readable and adequately illustrated.
[ترجمه گوگل]کتاب واضح، خواندنی و به اندازه کافی مصور است
[ترجمه ترگمان]این کتاب خوانا، قابل خواندن و به اندازه کافی مصور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The speaker illustrated his talk with readings from the books that he had mentioned.
[ترجمه گوگل]سخنران سخنان خود را با خواندن کتاب هایی که ذکر کرده بود به تصویر کشید
[ترجمه ترگمان]سخنران سخنان او را با readings از کتاب هایی که قبلا ذکر کرده بود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصور (صفت)
illustrated, painted

انگلیسی به انگلیسی

• demonstrated, exemplified; clarified, depicted with pictures or words; elucidated

پیشنهاد کاربران

مصور
توضیح دادن ، بیان کردن
شرح داده شده
به تصویر کشیده شده، نمایانده ( شده )
نشان داده شده
تصویر شده

بپرس