impasse

/ˌɪmˈpæs//ˈæmpɑːs/

معنی: تنگنا، گیر، کوچه بن بست، وضع بغرنج و دشوار، حالتی کهاز ان رهایی نباشد
معانی دیگر: بن بست، (مجازی) مسئله یا گرفتاری بی درمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a situation that allows no escape or solution; stalemate.
مترادف: cul-de-sac, dead end, deadlock, stalemate
مشابه: checkmate, halt, standoff, standstill, stop

- Trade negotiations reached an impasse when neither side was willing to reduce tariffs.
[ترجمه گوگل] مذاکرات تجاری زمانی به بن بست رسید که هیچ یک از طرفین حاضر به کاهش تعرفه نبودند
[ترجمه ترگمان] مذاکرات تجاری زمانی به بن بست رسید که هیچ یک از طرفین مایل به کاهش تعرفه ها نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a road or path that has no outlet.
مترادف: cul-de-sac, dead end
مشابه: blind alley

جمله های نمونه

1. the negotiations reached an impasse
مذاکرات به بن بست رسید.

2. the house is located in the second impasse
خانه در بن بست دوم قرار دارد.

3. The political process is at an impasse.
[ترجمه گوگل]روند سیاسی به بن بست رسیده است
[ترجمه ترگمان]فرآیند سیاسی بن بست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Negotiations seemed to have reached an impasse.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که مذاکرات به بن بست رسیده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید مذاکرات به بن بست رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The negotiations had reached an impasse, with both sides refusing to compromise.
[ترجمه گوگل]مذاکرات به بن بست رسیده بود و هر دو طرف از مصالحه خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]مذاکرات به بن بست رسیده بود و هر دو طرف از سازش خودداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government had reached an impasse.
[ترجمه گوگل]دولت به بن بست رسیده بود
[ترجمه ترگمان]دولت به بن بست رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Has planning in central London reached a final impasse?
[ترجمه گوگل]آیا برنامه ریزی در مرکز لندن به بن بست نهایی رسیده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا برنامه ریزی در مرکز لندن به بن بست رسیده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Prospects were bleak a year ago at Thornaby Impasse after it failed to secure funding.
[ترجمه گوگل]چشم انداز یک سال پیش در Thornaby Impasse پس از عدم موفقیت در تأمین بودجه، تیره و تار بود
[ترجمه ترگمان]این چشم انداز یک سال پیش در Thornaby Impasse پس از اینکه موفق به تامین بودجه شد، غم انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Impasse is funded by Cleveland County Council, charitable trusts and industry.
[ترجمه گوگل]بن‌بست توسط شورای شهرستان کلیولند، صندوق‌های خیریه و صنعت تامین می‌شود
[ترجمه ترگمان]بودجه Impasse توسط شورای شهر کلیولند، صندوق های خیریه و صنعت تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dole and other lawmakers as the budget impasse has dragged on.
[ترجمه گوگل]دول و سایر قانونگذاران با طولانی شدن بن بست بودجه
[ترجمه ترگمان]به محض این که بن بست بودجه ادامه یافت، دول و دیگر قانونگذاران را بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As stockpiles dwindled, the continuing impasse in negotiations rendered military conflict increasingly likely.
[ترجمه گوگل]با کاهش ذخایر، ادامه بن بست در مذاکرات احتمال درگیری نظامی را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]با کاهش تدریجی ذخایر، بن بست ادامه دار در مذاکرات به احتمال زیاد باعث بروز درگیری های نظامی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Man and woman have reached an impasse, but one fact is clear.
[ترجمه گوگل]زن و مرد به بن بست رسیده اند، اما یک واقعیت روشن است
[ترجمه ترگمان]مرد و زن به بن بست رسیده اند، اما یک واقعیت واضح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We reached an impasse over the presidential debate in October.
[ترجمه گوگل]ما در مورد مناظره ریاست جمهوری در اکتبر به بن بست رسیدیم
[ترجمه ترگمان]ما در ماه اکتبر به بن بست رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To break the impasse, he made a sudden threatening move forward.
[ترجمه گوگل]او برای شکستن بن بست، یک حرکت تهدیدآمیز ناگهانی به جلو انجام داد
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به بن بست برسد، ناگهان تکانی به خود داد و به جلو حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنگنا (اسم)
fix, bottleneck, pinch, impasse, warpath, strait, jaw, cul-de-sac, hairbreadth

گیر (اسم)
scrape, fix, entanglement, hitch, trap, obstacle, impediment, bug, gripe, impasse, snag, embroglio, holdback, holdfast, kink, tanglement

کوچه بن بست (اسم)
impasse, cul-de-sac

وضع بغرنج و دشوار (اسم)
impasse

حالتی که از ان رهایی نباشد (اسم)
impasse

تخصصی

[حقوق] بن بست (در مذاکرات)

انگلیسی به انگلیسی

• deadlock, standstill, place from which there is no escape; dead-end street, cul-de-sac
an impasse is a difficult situation in which it is impossible to make any progress; a formal word.

پیشنهاد کاربران

کوچه بن بست.
The house is located in the second impasse.
خانه در کوچه بن بست دوم قرار دارد.
✔️بن بست
US and Iran seek to break 💥impasse💥 at talks on reviving nuclear deal
Impasse ( noun ) = آمپاس، بن بست
مثال:
The dispute reached an impasse, as neither side would compromise.
از آنجایی که هیچ یک از طرفین به توافق نرسیدند٬ مشاجره به بن بست رسید.
هوالعلیم
Impasse : آمپاس؛ بن بست ؛ حالت بغرنجی است که نه حال قرار است و نه راه فرار ؛ وقتی تمام راههای پیش رو و پشت سر مسدود میشود.
فشار ، محدودیت ، محضوریت

بپرس